این داستان تقدیم به شما

خودمو معرفی کنم :
پارسا ۲۱ ساله،چشمای درشت مثل گوساله
تهران ساک…عنم با قدی بلندو گیسوی کمند ، از ۵ سالگی کشتی گیر بودم بخاطر شکستن کتفم  و لگنم و ستون فقراتم کشتی رو گذاشتم کنار بدن سازی کار می‌کنم قدم حدود ۱۹۰ است وزنم ۹۰ تا ۹۵ در نوسانه
چشم آبی و مو بورم همه فکر می‌کنن اروپاییم و به قول اروپائی‌های اصیل دانمارکی  هلل یوس هل یوسه
با ازدواج داداشم سال ۹۹ ساکن تهران شدیم سمت جنوب تهران همونجایی که زنداداشم زندگی می‌کردند، داداشم که ۱۰ سالی از من بزرگه تو یکی از مراکز پر درآمد دولتی به اسم یگان پاکبانی و بازیافت طلای کثیفاستخدام شد در دو سال اول کاریش دناپلاستیکی فول خرید مستاجر پدرخانم بود با فاطمه (فاطی) آشنا میشه تا ازدواج کردن
خیلی زود از خواستگاری به عقد رسید من با کتف شکسته و لگن شکسته و ستون فقرات بانداژ شده سر سفره عقد ،فاطی را دیدم
برای اولین بار بود که میدیدمش بقدری زیبا بود روم نشد چهره به چهره بشم اینجوری شد که پشت به پشت شدیم ،با هم  از عقب دست دادیم، ازدواجشون را  از جلو تبریک گفتمو برای زیباییش شروع کردم به کف کردن و کف زدن  و رو کیرم بالانس زدم
 
فاطی به شرط ادامه تحصیل اونم رشته دندانپزشکی عقد کرده بود درسشم خیلی خوب بود از چهار سال پیش با من همکلاس بود منم دوس داشتم پزشکی برم درسام عالی بود اینقدر عالی‌ بود که نگو نه به اندازه فاطی هر دو دیپلم گرفتیم ما هم ساکن تهران شده بودیم یه ساختمان ۱۷ سال ساخت سه طبقه با فروختن خونه و مغازه مون در شهرستانمون، خریده بودیم اینجا هم مغازه ای بزرگتر از قبلی نصف حیاط جدیدمونو اشغال کرده بود داشتیم
بابام کاسب بود و همینجا هم کاسبیشو با حجم بالاتری ادامه داد
فاطی و پرهام یک سال بعد از عقد عروسیشون شد و طبقه سوم خونمون مال اونا شد سندشم مهر فاطی انداختن واحدها ۱۲۰ متری بود دو خوابه نسبتا شیک که طبقه دوم اتاق خوابها را حذف کرده بودند فقط سرویس بهداشتی و آشپزخونه کاملا اوپن با کانتینر داشتو چند دست مبل چیده شده بود با پرده های زیبا که اون طبقه را با مبلمانش معامله کرده بودیم طبقه مهمونیمون بود چند ماهی بعد از ازدواجشون تولد فاطی که دی ماهی بود داشت می‌رسید

 
با فاطی خیلی جور بودم شوخی بدنی می‌کردیم لهش! می مالیدم اما وانمود نمیکردیم
آخرای آذر هوا سرد بود داداشم علاقه شدیدی به کرسی داره البته کرسی هم به داداشم علاقه داره تو یه اتاقشون کمک کردم کرسی گذاشتیم، سه تایی نشستیم زیرش چه مزه داد پرهام پرسید ورقات کوجان حکم سه نفره بزنیم؟
گفتم تو اثاث‌کشی پخش و پلا
شد بانه رفتنی میخوام بخرم. به فاطی گفت پاشو اون ورقهای اوراقمونو بیار بازی کنیم کاچی بهتر از هیچی شب جمعه بود فرداش پرهام تعطیل بود تا نصف شب سه تایی بازی کردیم فاطی خوابش می اومد خوابید سر کرسی منو پرهام شرطی دو سر بازی کردیم هردو را پرهام باخت منم پایین نرفتم سر کرسی سه تایی خوابیدیم کرسی خیلی داغ بود نمیتونستم بخوابم بیرونم سرد بود سرمو کردم زیر کرسی تا کرسی برقی را کمش کنم اوتومات کرده بود تاریک بود مجبور شدم چراغ قوه موبایلمو روشن کنم تا تنظیمش کردم لحافو طرف خودمو داده بودم بالا کرسی سرد شده بود یهویی دیدم فاطی کونشو بیشتر کرد سمت داخل کرسی دامنش کلن جمع شده بود سمت شکمش
 
باسنش کامل باز بود چه باسنی با یه شورت قرمز تنش محو تماشایش شدم ترسیدم بیدار بشن لحافو انداختم شیطان وسوسه ام کرد پامو دراز کردم گذاشتم لای باسنش با انگشت پام هی انگولکش کردم تا تکانی خورد پامو کشیدم شاید نیمساعتی کشید باز سرمو کردم زیر چراغ‌قوه زدم حالا پاهاش دراز بود زیر کرسی رو یه پهلو خوابیده بود رون و ساق باسن لخت کرسی کوچک بود دستمو یواش بردم لای پاش از سمت عقب از رو شورتش خیلی یواش مالیدم تکان خورد تا بیام بیرون دیدم تاقباز شد پاهاشو به دو طرف باز کرد پاهاش هشت هشت کرد حالا کسش زیر شورتش انگار معلوم بود تو دلم می‌گفتم کاش پرهام نبود میرفتم کسشو نگاه می‌کردم خیلی باد کرده بود خوابم نبرد پامو دراز کردم درست گذاشتم رو کسش و انگولکش کردم مثل اینکه دستش رو کسش بود چون سفت بود! روم زیاد شد از بغل شورتش انگشتمو بردم رو کسش انگار یه چیزی روش بود با کمی جابجایی انگشت پام رفت تو جایی خیلی ابدارو گرم اونقدر انگشتمو توش تکان دادمو با کیرم ور رفتمو جق زدم تا خواست آبم بیاد دیگه پامو انگار بخوام بکنم سوراخش رو کسش فشار دادم فاطی هم انگار خواب سنگینه تا ابم اومد همراه با پرشش انگار تو کسش خالی می‌کنم باز انگشتمو فشار دادم انگار دونست من ارضا شدم تا خواستم پامو بکشم با ستاش پامو گرفت فشار داد رو کسش حالا او بود خودشو تکان میداد تا یهوو حس کردم انگشتم داغتر شد و آب یا شاش بود پامو خیس کرد! مدتی پامو نگه داشت کسش نبض میزد پاهاشو به هم فشار می داد تا پامو ول کرد منم خوابم برد صبح مونده بودم چطوری به روش نگاه کنم منو پرهام تا نزدیک ظهر خوابیده بودیم
 
فکر می‌کردم فاطی هم خوابیده اما یه وقت دیدم یه چیز سرد افتاد تو جانم من با پیراهن و شلوارک خوابیده بودم چشامو که وا کردم فاطی بود گلوله برفی را انداخته بود جانم یکی هم دستش بود زد صورتمو آخ آخ کنان پا شدم فاطی گذاشت فرار ،درو بست دوید پایین برگشتم رفتم دستشویی نشستم رو توالت فرنگی پای راستمو دیدم وای انگار خونی بود!! نگو فاطی پریوده خون پریودش مالیده به پام شستمو رفتم پایین فاطی تنها بود شیطون تر از قبل و راحت تر از قبل با من روبرو شد گفت کیف کردی بیدارت کردم؟ صبحانه را خوردم گفت بیا برف زیادی نشسته آدم‌برفی درست کنیم با هم هویج بردیم و کلاه پشمی و چوب … آدم برفی بزرگی درست کردیم باز با زدن گلوله برفی بازیمون شروع شد ب چرفم می بارید هوا خوب اونقدر همدیگرو زدیم تا خسته شدیم مامان از صبح نبود رفته بود خرید تره بار تو دلم گفتم خدا را شکر فاطی ندونست من بودم فکر کرده شب پرهام بوده اذیتش کرده چون هیچی نگفت فقط تا خسته شد گفت کمرم درد گرفت اومدیم خونه دیدم رفت از کمد مامان نوار بهداشتی ورداشت رفت دستشویی کمی بعد اومد مامان رسید و برای ناهار آش شله قلمکار گذاشته بود میجوشید که بقیه کاراشو کرد به فاطی یاد می‌داد منم پیششون بودم دوس داشتم از پشت فاطی را بغل کنم چون باسن گردو بسیار خوشگلش زیر ساپورتی که تازه عوضش کرده بود داشت چشمک می‌زد چند بار به بهانه‌ی دیدن آش چسبیدم بهش تکانم نخورد تا بیشتر فشار دادم با آرنجش زد که مامان داره می‌بینه!!!

 
چند روز گذشت آرمان و سهراب اومدن صدام کردن قبل از تولد فاطی بود رفتم کردستان از بانه براش کادوی تولد گرفتم و خیلی لوازم برای خودمو مامان و بابا و خواهرم که چند سال بود ازدواج کرده بود اونا هم تو خیابان سجاد می‌نشستن نزدیک بودیم
برای فاطی اپی‌لیدی، در دو مدلِ موکن و بند انداز بطور ست بود با کرم های قبل و بعد از اصلاح و ۱۲ بسته لباس زیر بادی بسیار زیبا که شش تاشو برای خواهر گرفته بودم شش تاشو برای فاطی عکس مدل هایش تن مانکن های زیبا روی بسته بندی بود خریدم که جدیدترین مدل ها بود تصور کردم اگه فاطی بپوشه زیباتر از مانکن ها هم میشه
باور کنید برای منظوری نخریده بودم فاطی را مثل آبجیم دوسش داشتم شاید بیشتر از او
برای بابامو پرهامم عینک آفتابی مارک خریده بودم
 
دو دست ورق بازی گرونی هم خریدم یکیش سکسی بود همش عکس پورنو های زیبای مشهور بود یکیش هم طرح ورتکس کلاسیک بود که خیلی گرون خریدم میخواستم اصلشو بخرم که بالای چار ۵ میلیون بود
منوفاطی با چند ماه اختلاف همسن بودیم اسم همو می‌گفتیم وقتی از بانه برگشتم خونمون بابا که همش مغازه‌س مامان داشت شامو آماده می‌کرد فاطی هم کمک می‌کرد آخه شام و ناهارو تو خونه ما میخوردن،
ساکمو گذاشتم اتاق خودم هنوز نه مامان نه فاطی متوجه نبودن اومدم تو،
مامانو یهویی از پشت بغل کردم بوسیدم اول هول شد بعد قربان صدقم رفت با فاطی هم دس دادم صورتشو آورد سمتم بوسیدم
فاطی پرسید ساکت کو ؟
پ. گذاشتم اتاقم
ف. بریم باز کن ببینم برام چی خریدی؟
پ. خیلی چیزا آخه میخوام سورپرایزت کنم !
فقط کارتونشو نشون میدم بازش نمی‌کنم
ف. باشه تا ساکو باز کردم بادی ها را دید لبشو گاز گرفت گفت
وااااا چه زیبان؟!! چندتاس؟ همش برای منه؟!
پ. آره دوجینه جدیدن
یکی یکی نگاه کرد به سینش چسبوند و تشکر کرد آخرشم لپمو بوسید
ف. حواست باشه مامانو پرهام ندونن تو برام خریدی!
پ. چرا؟
ف. آخه لباس زیره
پ. اگه داداش ازت پرسید چه؟
ف. میگم خودم خریدم
پ. اوکی
ف. حیف شد آخه به همه گفته بودم پارسا برام کادوی خیلی خوبی از کردستان خریده
پ. خب خریدم که
ف. اینارو نمیشه نشون همه داد اصلن نمیشه
پ. کادوت این نیست که عشقم زیرن
ف. آخ جووون ببینم
فقط کرمها و ادکلن و مام را نشونش دادم تا خوند گفت مرسسی همش اصلین
 
 
حس کردم خیلی خوشحال نشد انگار تصور می‌کرده کادوش بهتر از کرم و ادکلن و مام باشه
چند روز گذشت و جشن تولدی که گفتم را گرفتیم بماند که همه تزیینشو منو فاطی کردیم و خونه شبیه تالار شد،
چه تماسهایی بدنی باهاش داشتم اما حسی جز دوس داشتن خیلی زیاد نداشتم کیرم سفت می‌شد نه اینکه قصد سکس داشته باشم البته افکار شیطانی ول کنم نبود همش دوس داشتم لختش کنم بوسش کنم فقط نگاهش کنم کوسشم ببینم و ممه هاشو دست بزنم ولی تا به گاییدن می‌رسید عقب نشینی می‌کرد اما پاش می‌افتاد غیر ارادی تمایل سکسم شعله ور میشد انگار سخص دیگزی می‌شدم!
دیگه ساعات شروع جشن داشت نزدیک چ نزدیک تر می‌شد

فامیلهای فاطی از خاله و دختر خاله ها و عمه و دختر عمه ها و بابا و مامانو داداشاشون همه فامیل نزدیک بودن هال پر بود مهمان بزن و برقص تا کیکو پرهام وقتی از کارش بر می‌گشت گرفت آورد زمان بریدنش شد و دختر عمم رقص چاقوشو رفت و کادویی نگرفته چاقو را نداد تازه خواهرم عسل چاقو را گرفت، کیک بریده شد نوبت باز کردن کادوها رسید به ترتیب اول مال بابا و مامانها همه گفتن باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود بعد می‌گفتن چرا ویلا ندادین یک کاخ اعلا ندادین و… من تا حالا همچین جشن تولدی ندیده بودم فکر می‌کردم تا شمع‌ها را فوت می‌کنه بابا مامانها بوسش می‌کنند و شادی میکنند و کسی کادوشو باز نمیکنه!
 
خاله کوچک فاطی که اسمش مژگانه ،کارگردان بود زیبا و خوش صدا اعلام می‌کرد و بعد عمو دایی ها و خاله و همینطور تا رسید به کادوی من مال من هم از ارزش هم از تعداد هم از نظر حجم کل کادوپیچیش بزرگتر تر از همه بود گذاشت آخرین نفر
مژگان خانم گفت همه ساکت می ریم سراغ داماد آینده پارساخااان اول یه دست و یه رقص تا ببینم برادر شوهر پهلوان فاطی جون چی براش گرفته زدنو رقصیدن همه‌ی کارتن ها تو یک کاغذ کادو بود داخلشونم جدا جدا باز کادو پبچی کرده بودم
مژگان همه را به سکوت دعوت کرد کادوی منو بلند کرد رو دست، خودشم رفت بالای مبل تا همه را ببینه نشون داد همه خوندن باز شود دیده شود تا که پسندیده شود ، چرا ویلا … …
اومد پایین کادو را باز کرد دید چندتا کادو توشه گفت به به چه شود!!! اندازه یک ایل و تبار کادو گرفته همه دسسسسست و کیییل غوغا کردن
کوچکترینشو باز کرد کرم اصلاح اپی‌لیدی با صدای زیباش خوند کرم اپی‌لیدی اشاره کرد به رونشو پاهاش خنده و شادی قاطی یهو من شستم با خبر شد واویلا آبروریزی شد
همه گفت بعدیشوووو
 
دومیش باز کرم بود گفت به به یاردلی اصل لندن، سومی هم باز کرم قبل از اصلاح گفت چه خوش سلیقه همه زدن زیر خنده دیدم مامانم نگرانه!
چارمیش اپی‌لیدی که از جعبش آورد بیرون گفت به به بهترین مارک مال فرانسه نمایشی پاهاشو حتی زیر نافشو نشون داد داره می‌زنه همه خندیدنو دست زدن و کیل کشیدن
بعدیش که بزرگتر از همه بود گفت صلوااات که یه خانم کره ای از توش بیرون نیاد! چون عکس یک خانم چش بادامی زیبا رو جعبش بود
گفت جووووونم ستش تکمیل شد بندانداز فرانسوی خانوما و دخترا بشینین نوبت تا یکی یکی! خخخخخ واقعا دیگه خجالت می‌کشیدم سرخ سرخ شده بودم تو دلم مژگانو فحش میدادم به فاطی گفت خوشبحالت با همچین برادر شوهر باسلیقه ای زدنو باز رقصیدن منم قاطی رقص شدمو ریلکس شدم که چه اشکالی داره چرا ناراحت بشم مخصوصا وقتی فاطی با خوشحالی ازم تشکر کرد،

 
 
دو روز گذشت تو خونه منو فاطی خیلی با هم در خوندن و مطالعه به هم کمک می‌کردیم مغازه بابا بودم زنگ زدم پرسیدم بالایی یا پایین گفت پایین
گفتم مغازم چیزی نمیخای
گفت چرا یه بسته نوار برام بیار میرم بالا بیا اونجا من رفتم،
میدونی که از همون اونروزیا مسافرتی ها ،بابات نبینه گفتم باشه
ده روز نبود یکی برده بودم مگه چقد مصرفشه میدونستم برای چی استفاده می‌کنن!
رفتم بالا گفت اونو بذار کمد انباری بیا تو دیدم تو اتاق کرسیشون نیست در واحدو باز گذاشته بود
 
گفت بیا تو اتاق خوابم رفتم دیدم کادوهای منو همشو ریخته رو تختش با شلوارکی رو شکم خوابیده داره دفترچه بنداندازو میخونه ازم تشکر کرد گفت میخوام امتحانش کنم بلد نیستم این چطوریه فروشنده برام یاد داده بود گفتم اینجوری بندو از اینجا بیار به اینجا ببندو کلیدشو بزن شارژیه چپ و راست می چرخه و موهارو می‌کشه گفت خودت تو بدنم امتحان کن نگاه به ساقاش کردم گفتم مو نداری که گفت چرا خیلی ریز رو رونام هست شلوارکش کشید تا نزدیک کشاله اش باز مو ندیدم گفتم اینجا که هیچی نیست دستمو گرفت کشید رو ساقش مثل ژله بود آورد بالا تا زانو بعد رونش گفت مو هست اما دیده نمیشه
گفتم تو ساقت حس کردم ولی رونت نه
گفت بنداز ببینم هر چه بند اندازو انداختم مو نکند
آخه هیچی نبود مثل بلور صاف بود
 
گفت پشتم هست اینجا را بنداز پشتشو کج کرد سمتم دیدم کمرش به سمت باسنش موهایی کرک مانند هست گفتم آره اینجات هست
تاپ تنش بود داد بالا تا زیر سینه هاش دیدم فقط تو گودی کمرشه و رو باسنش دیگه خیلی ریز بود مگه با ذره بین نگاه می‌کردی
گودی کمرشو بند انداختم اونجا هم مثل شیشه صاف شد یکی دو بار بند گیر کرد به کش نازک شورتش ازادش کردم دیگه روم نشد شورتشو بدم پایین در واقع نفسم بند اومده بود
گفتم چقدرم کرک بوده و دیده نمیشد
گفت منوتو بوریم موهای بدنمونم بوره دیده نمیشه

 
یه ذره فکر کردم موهای دور کسش هم حتما بوره که می‌گه آخه مال من بور نبود خرمایی بود خیلی تیره تر از موی سرم بود
گرم صحبت بودیم جزوشو گرفتم میخواستم برم پایین دلم نمی‌اومد
دوس داشتم برگرده بلکه بگه زیر نافمم بند بنداز هی سوال کردم رو شکم دور ناف اونجا ها چی مو نداری بندازم؟ گفت نه شیوش کردم تاپ سمت شکمشو داد بالا نگاه کردم گفت اینجا را تازه شیوش کردم ببین نیست شلوارو شورتشو تا اول اون مثلث باد کرده کسش داد پایین دیدم سفید و شفافه
ف. تازه شیف! کردم هیچی نیست منم گفتم تازه شافت کردم هنوز توشه
ف. پارسا تو هم بدنت مو نداره خیلی زیباس بدن داداشت پره موعه صبح ملافمون همش میشه موهای زبر مشکی کاش مثل تو بود چندشم میشه
پ. بگو بتراشه
ف. یه بار تراشید خیلی زشت شیتیل شد حالم به هم خورد گذاشتم تا موهاش در اومد تا با هم خوابیدیم خخخخ
ف. پارسا تو مثل مامانتی پرهام مثل بابات
پ. آره من به دایی هام کشیدم
ف. پشتتم مو نداره؟!
پ.ببینم ،
 
تیشرت تنم بود در اوردم شکم سفت پوست برنزه شده شونه و تخت سینمو دید بازوهامو کامل دید هی دست می‌کشید می پرسید اپیلاسیون کردی؟! گفتم نه تا حالا به هیچ جام تیغ نزدم حتی زیر بغلمام، فکر می‌کردم اپیلاسیون همان شیو یا تراشیدنه آخه شهر ما پیش تهران مثل داهات بود! نشونش دادم دست زد دید موهایی مثل کرک دارم
ف. خوشبحالت از مال منم ضعیفتره
پ. ببینم!
نشونم داد
ف. شیو کردم دست کشیدم قلقلکش اومد دستشو جمع کرد دستم موند زیر بغلش و رو بغل سینش که سوتینم نداشت داغ و لطیف بود تا قلقلکش دادم ولم کرد
پ. هیچی نداری که
ف. مگه نگفتم شیو کردم
پ. با چی؟
ف. تراش
تازه فهمیدم تراشیدنو میگن شیو
پ. فاطی چند روزی نزن ببینم چه طوریه
ف. باشه
 
بیشتر منظورم موهای کسش بود با نگاه کردن به رو کسش فهمیدم منظورمو گرفته
ف. یه ماه طول می‌کشه البته با مدل شیو کردم یه کمیش هست بمونه بلند میشه یادم بنداز نشونش بدم
کیرم میخواست از سفتی بترکه خایه هم درد گرفته بود
خیلی حرف زدیم تا زنگ درو داداش زد هول شد خودشو مرتب کرد گفت داداشته گفتم باشه !
تازه یادش اومد زنگ در حیاطه رفت آیفونو نگاه گرد
ف.نگفتم خودشه برو پایین نبینه با همیم یا پشت بام
پ. ببینه مگه چیه؟!
ف. پارسااااا برو پشت بام داداشت اومد تو، اونوقت بیا پیشمون به بهانه درس بمون تا بریم شام فهمیدیییییی ؟؟؟
پ. چشم دویدم پله ها را بالا تا داداش برسه به ساختمان من پشت بام بودم
فکر می‌کردم که چرا باید پیشش نباشم ؟! مگه بعدن برم فرق می‌کنه؟! آخه مگه چی کردیم؟ منو فاطی که کاری نکردیم منوفاطی ۱۸ ساله بودیم من اسکول از رابطه زنو مرد چیز زیادی نمیدونستم همش با خودم چلنج بودم و می‌جنگیدم!؟
پرهام اومد بالا چند دقیقه دیگه رفتم درو زدم فاطی باز کرد گفتم اینجای جزوت خوانا نیست برام بخون دستمو گرفت رفتیم اتاق کرسی‌شون دفتر دستکش رو کرسی ولو بود
پرسیدم لوازم روتختو چی کردی

 
ف. تا داداشت زنگید تو رفتی جمع کردمو مرتبش کردم اومدم این اتاق!!
پرهام داشت دوش می‌گرفت میدونستم چون تا اومدم تو فاطی اشاره کرد حمامه
خواستم برم پایین گفت وایس منم حاضر شم بیام کمی گذشت صدام کرد خدایا چی میدیدم یکی از اون بادی ها را کرده بود فقط رو کس و نوک ممه هاش چند بافته بود بقیه تور مسگی تو تن سفید برفییه تاپ پوشید و یه دامن بلند رفت در حمامو زد گفت من رفتم پایین مامانو کمک کنم بیا شام پایین
مامان خونه نبود میدونستم رفته خونه میترا خوهرم
پ. فاطی مامان نیست که
ف. میدونم خواستم در برم الان صدام می‌کرد بیا پشتم لیف بزن و نمیزاشت بیام تا منم باید دوش می‌گرفتم آخه دلم نمیخواد
باور کنید نمیدونستم چیو دلش نمیخواد آخه من فکر می‌کردم حس سکسی فقط مردا دارن زنا خوششون نمیاد!
پ. چیو دلت نمیخواست
ف. زن می‌گیری می‌فهمی
پ.بگوووو
ف. خب دیگه همونی که زنو شوهر با هم می‌کنن
پ. چیووو؟
ف. پرهام دلش بود من نه
پ. بگووو چیووو؟
ف. پرهام میخواست اذیتم کنه منم فرار کردم فهمیدی؟
به خدا نفهمیدم فکر کردم لیف زدنو میگه
پ. مگه چقد سخته؟
ف. خخخخخخخ مثل اینکه تو باغ نیستیااا پرهام میخواست لختم کنه تا سکس کنیم من دلم نمیخواست!!
پ. ببخشید الان دونستم فاطی مگه زنا هم دلشون میخا؟!
ف. پس چی آدم نیستن؟ بیشتر از مردا
پ. خب چرا تو اونجوری نیستی بدت میاد؟
ف. من کی گفتم بدم میاد آخه وقت داره با همه که دلم نمیخا
پ. پس با کی دلت میخوا؟
خنده ای کردو با شوخی گفت با تووو کاراته باز خخخخخ
 
حالا سر گاز به خورشت فسنجان داشت نگاه می‌کرد که یواش قل می‌زد و برنجم تو پلوپز بوش خونه را گرفته بود من قاشقی زدم به برنج آماده بود اومد جلوم گفت ناخنک ممنوع اون باسنی که همیشه مثل اون روز نیمه لخت جلوم بود حالا درست جلو کیرم بود تازه یه جورایی میفهمیدم زنا هم دلشون میخوا شقی کیرم خورد باسنش هی حرف میزد و می‌پرسید نمکش خوب بود من پختما ببین خورشتم چطوره تا خواستم جابجا بشم اونم چسب به کیرم جابجا شد قاشقم را زدم خورشت چشیدم واقعا خوشمزه بود
پ. فاطی خورشتتم مثل خودت خوشمزه‌است از مال مامانمم خوشمزه تره
ازش جدا شدم آخه دیگه کیرم بدجوری سفت بودو میخواست ابم بیاد رفتم دستشویی چندتا مشت نزده اون بدنشو با اون بادی جلو چشام بود ابم پرید تو روشویی شستمو اومدم بیرون نگو فاطی فهمیده
ف. خسته نباشی خوبه دوش نگرفتی نمازت چی میشه؟!
پ. مگه نماز میخونم چرا گفتی؟
ف. یا خیلی موزی هستی یا کسخلی خخخخ
یه مشت کوچولو زدم پشتشو یه سیلی رو باسنش
کسخل خودتی من خودمو شستم برا چی حمام برم صبح دوش گرفتم
آخه فکر کردم رفتی داماد شدی خخخ
بی تربیت باز یه کشیده زدم در کونش خیلی خوشش اومد
محکمتر بزن لذت میده
نامردی نکردم اینبار از زیر دو لپ باسنش با دست قویم یکی زدم باسنش زیر دامن مثل ژله پرید بالا
آخخخخخخ نامرد ..
افتاد دنبالم تا گرفت چنتا سیلی زد در کونم اصلن دردم نگرفت
پ. من که دردم نیومد
ف. اگه بازم بزنی ایندفه خیلی محکم می‌زنم تا بسوزی
تا خواست بره آشپز خونه رسیدم بهش یه سیلی اما نه زیاد محکم زدم زیر باسنش
ف. دیدی نمیتونی محکم بزنی ترسووو
ایندفعه گرفتمش بغلم کمرشو خم کردم دو سه تا سیلی پشت سر هم زدم در کونش همش خندید گفت محکم بزن که دو تا آخریشو محکم زدم
ف. باید مثل من وایسی منم محکم بزنم
خم شدم و
پ. بزن دستات به بدنم هیچی نمی‌کنه تا زور داشت زد در کونم انگار نوازشم می‌کنه
همش دنبال هم بودیم تا گفت
داره باسنم میسوزه خیلی محکم زدی
پ. ببینم
 
دامنشو داد پایین بادی تنش بود نشونم داد راست می‌گفت جای انگشتام مثل داغ بذارن رو همه باسنش بود قرمز کرده بود دلم سوخت گفتم بخدا نمیدونستم اذیت میشی بذار بمالمش خوب بشه
بی مقدمه دامنشو از زیر کشیدم بالا حالا هردو پاهاش از پشت لخت بود کیرم داشت هلاک می‌شد انگار راه صد ساله را یکشبه برم دوس داشتم بکنمش با دستم مالشش دادم چیزی نگفت نمیدونم چقد طول کشید اما اونقدر نوازشش کردم دامنش نمی‌ذاشت باسنشو کامل ببینم شورت تور بادی تنش بود نازک دوس داشتم لختش کنم تا همه باسنشو ببینم گفتم دامنتو در بیار تاپتم در بیار بادی را خوب ندیدم گفت یکی میاد قول میدم همشو پیشت پرو کنم
پشتش بمن بود دل زدم به دریا کیرمو در اوردم کردم لای پاش شورتشم دادم پایین کیرم چاک کسش رفت خم شد گفت نکووون تا فشار دادم رفت توش همانجا ابم اومد دو بار نشد تکانش بدم وااای
خدا رحم کرد مامانم در واحدو باز کرد اگه چند ثانیه نفهمیده بودیم نمیدونم چی بسرم می‌اومد فاطی انگار حس ششمش خبر داد یهوو گفت مامان فرار کرد سر اجاق گاز دامنش اومد پایین منم شلوارکمو کشیدم بالاپشتم به در انگار دارم تلویزیونو روشن میکنم
مامان گفت عروس خوشگلم خسته نباشی دست عروس خوشگم درد نکنه بوی غذاش محله را گرفته آفرییین
یک ظرف برای بابام کشید و داد بردم براش تا اومدم پرهام با حوله تو تنش نشسته بود سر میز مامانم روبروش فاطی هم بغلش تا نشستم فاطی پاشو یواش زد پام نوازشم کرد غذای منم اماده بود روبروی فاطی با لذت خوردم و هی تشکر کردم پرهام گفت اینهمه لی‌لی به لالای فاطی نذار دسپخت مامان چیز دیگه است، مامان گفت نه از مال من خیلی خوشمزه تره
منم تایید کردم که مال فاطی حرف نداره اینجا منظورم کسش بودخخخ

 
پرهام دید فاطی از شوخیش بدش اومد گفت حالا به دل نگیر شوخی کردم غذات عالیه
به پشمای سیاه زیاد بدن پرهام نگاه می‌کردم که پوستشو کامل پوشانده بود و حرف فاطی که ملافه را پرمو می‌کنه تصور می‌کردم چه لذتی شبا تو بغل فاطی می‌کنه!
ده دوازده روز گذشت و هر روز چشمه ای با فاطی داشتم دیگه واقعا عاشقش شده بودم نمیشد تنها باشیم فکرش همش تو ذهنم بود،
بیرون بودم هوا یهویی خیلی سرد شده بود نسیم سردی می اومد خیلی کم دونه های گرد برف به زمین می‌نشیت رو آسفالت سر میخورد و بند نمی‌شد لباس کمی تنم بود اومدم در خونه مغازه قفل بود کلید نداشتم زنگ زدم مامان نبود طبقه فاطی را زدم باز کرد گفت بیا بالا مامانو مامانم و بابا رفتن بیمارستان نترس شوهر خالم میگن تصادف کرده حالش خوبه اما حال دامادش تعریفی نیست رفتم بالا فاطی طبق معمول با لباس کم تاپ و دامن شلواری بود نشستم زیر کرسی داغ حالم جا اومد چای آورد خیلی چسبید زنگ زدم به مامان گفت بیمارستانیم حال شوهر خواهرم خوبه اما بستریش کردن هردو پاش آسیب دیده دامادش تو آی سی یو هست هنوز بی هوشه گفتم منم الان میام گفت نیا فاطی تنهاس پرهامم داره میاد بیمارستان شامو کمکش کن آماده کنه مامانشم با خاله مژگان و شوهرش میان خونه ما
با فاطی رفتیم پایین کمک کردم پلوپز بزرگه را به تعداد مهمونا برنج پیمانه کرد منم مرغ ها را اماده کردم مامان زنگ زد سرخش نکنید مرغو با پیاز و خیلی کمی آب و ادویه و روغن و… بذارید رو شعله خیلی کم اومدنمون طول می کشه آرام آرام بپزه
رفتم زود نون گرفتم اومدم دیدم مرغم بار گذاشته و گفت اگه بد بشه می‌گم تو پختی گفتم باشه
چند بار تلفنی حال هردو را پرسیدیم
فاطی گفت حوصله ام رفت برو ورق بیار بازی کنیم
گفتم برو تو اتاقم تو کشو پایینه بیار من دستام چربه بشورم
 
دیدم اون ورق سکسی را که گوشه کشوم استتار کرده بودم آورده یادم افتاد ورق معمولی تو خونه خودشون جا مونده
پ. با اون نمیتونی بازی کنی
ف. چرا خیلیم خوب بلدم مگه بیسوادم خخخ
پ. آخه اونا ناجورن
تو قابش بود در آورد سوت کشید
ناقلاااا ببین چی خریده؟!
ورق زدو دونه دونه زنای لخت که کسشون و سینشون معلوم بود نگاه کرد
نشستم پیشش رسید به یک زنی که مثل فاطی ومن بور بور بود
پ. فاطی ببین این زنه خیلی شبیه توعه
ف. هوووم
پ. موهاش که کپ توست دهن و دماغ کپ تو چشای تو خوشگلتر از اینه بدنشم مو نداره مثل مال تو
ف. آره خیلی شبیهیم
پ. فاطی کاش اینجاشم مو داشت ببینم موهاش بوره یا نه؟
ف. خوب حتمن بور می‌شد
پ. آخه من موهام بوره اما موهای اینجام خرماییه
ف. خخخخ آخ جووون چه قشنگ میشه همه جات بور باشه یه جا موهات خرمایی خخخخ
پ. مگه مال تو خرمایی نیست؟
ف. نه بوره یه پرده تیره تر از سرم!
پ. باورم نمیشه
ف. آخه هنوز کامل بلند نشده تا نشونت بدم
پ. الان یک هفته هم گذشته مال من سه چار روزه میاد بالا

 
ف. مال منم اونجوره میخواستم بلندتر بشه تا بتونم بالاشو بهت نشون بدم پایینش مدل دار زدم بلنده اما نمیشه نشون بدم
پ. بذار ببینم
ف. نه خجالت می‌کشم
پ. بذاااار.. حالا دستم رو دامن شلواریشه نمیذاره بکشم پایین تلاش می‌کنم دو دستی گرفته نمی‌ذاره
ف. نکوووون شورت ندارم زیرش
پ. میخام رنگ موهاشو ببینم بخدا کاریش ندارم
ف. مگه نمیشنوی شورت ندارم
پ. یه لحظه یه نگاه خیلی دلم میخااا
ف. آاااااا بیا دیونم کردی
حالا دامنشو تا روی روناش داده بودم پایین پاهاشو کیپ کرده بود دیدم مدل قلبی تراشیده رو ابتدای چاکش قلب بزرگ شده با موهای بور اما کمی تیره تر بقیه هم نیم سانت یا بیشتر مثل چمنی بود که قلب توشه ورق هارو انداخت زمین پا شد فکر کردم دعوام می‌کنه اما دامن شلواریشو در اورد اومد جلو چشام گفت نگاهش کن خوب نگاه کن سیر شدی؟ داشتم سکته می‌کردم قلبم تو دهنم بود!
تو سوپر دیده بودم کس زنا رو میخورن حالم بد می‌شد اما حالا دوس داشتم به زورم شده مال فاطی را بخورم باسنشو بغل کردم کشیدم جلو لبامو گذاشتم رو بالای کسش رو همون قلب بوسیدمو دستامو فشار دادم دولپ باسنشو فشار دادم انگار انگشتام میرفت تو تنش
دستاش تو موهام بود میگفت بخووور بذار بخوابم که نشوندم رو کاناپه‌ای که مثل تخته اکثرن دوس دارم رو اونا بخوابم
گفت بذار درو کلید کنیم بعد
 
تا اومد لخت شدم فقط شورت تنم موند فاطی تاپشم در آورد لخت کامل افتاد بغلم اونقدر کسشو خوردم حس کردم مایعی داره تو دهنم میره برام خیلی خوشمزه بود تازگی ها خیلی تو اینترنت دنبال مسائل جنسی می‌گشتم سایتهاس سکسی می‌رفتم
ف. آههه جوووونم عشقم بچرخ منم میخام کیرتو بخورم پ. نه دوس ندارم
ف. عشقم من دوسش دارم زوووود باش
خودشم کمک کرد چرخیدم همزمان با خوردن کسش شورتمو در آورد کیرمو لیس زد و کرد دهانش دو سه بار نشده بود که فهمید آبم میاد منم انگار قدرتم قفل شده کیرمو فقط میتونستم فشار بدم نمی‌شد بکشم بیرون آبمو ریختم تو دهنش پرید گلوش سرفه کرد اما کیرمو دوستی گرفته بود بقیه آبشو میریخت رو لب و صورتو گردن و سینش باور کنید یک لیوان اب از کیرم اومده بود تا حال اینقدر ابم نیومده بود اونی که دهنش بود قورت داد گفت خیلی خوشمزه است
من حالا خیلی دوس نداشتم کسشو بخورم برگشتم بغلش کردم از آب خودم نه من نه فاطی چندشش نمی‌شد همدیگرو می بوسیدیم اب کیر خودم می اومد دهنم بی طعم بودو کمی شور عوضش مال فاطی مثل خامه تو دهنم مزه داشت اما فاطی می‌گفت آب کیرت بی نظیره هم زیاده هم تازه و خوشبو!!
همدیگرو تنگ تو بغل هم کرده بودیم حالا اون باسن زیبا رو تنم بود و با دستام نوازششون می کردم کیرم سفت مونده بود با خوردن سینه ها و در آغوش داشتن اونهمه زیبایی دوس داشتم کسشو بکنم
تو گوشش گفتم عشقم خوبی؟ گفت جووون عاشقتم پارسا چه قدرتی داری فدات بشم
کیرم خبر از شوق گاییدنش میداد
خودشو روم بلند کرد دستاشو برد کیرمو کشید چاک کسش پاهاشو بین کمرم داد گذاشت رو سوراخ کسش به راحتی اما انگار داره کیرمو مشت می‌کنه خیلی داغ رفت تا بیخش تو کسش غیر ارادی کمر زدم آه و اووفش فضا را پر کرده بود باورم نمیشد دارم فاطی را لخت تو بغلم میکنم حرکات کمرم سفت و سفت تر شد گفت دوس دارم زیرت باشم منم دارم میشم نشووو تا با هم کیرم از کسش در اومد خوابید بغلم منو کشید روش چه زوری با اون بدن ظریقش داشت!!
رفتم بین پاهاش پاهاشو داد بالا گفت بکون تو کوسم نگاه کن ببین چطوری پارم می کنی تا حالا نگاه نکرده بودم کیرمو با دستم لای کسش تو چاک زیباش بالا پایین کردم کله‌شو دادم تو سوراخش انگار اون کسی نبود که داشتم می‌گاییدم نمیرفت توش خیلی سخت می رفت توش آخخخخخخخ
 
نالش بلند شد گفت آبشو پاک کردم فشار بده می خوام بازم پاره بشم کیرمو دو بار کشیدمو فشار دادم چقدر ترشح داشت خیس خیس شد و انگار دارم تازه سوراخش می‌کنم کیرم تا ته رفت تو کسش دهنش باز مونده بود و نمیتونست نفس بکشه حالا داشتم جلو عقب می‌کردم همه کسشو کش میداد و فرو رفتی میکردش توش تا آبش بیشتر و بیشتر اومد حالا صدای چریق چریقش خونه را گرفته بود باز داشت عضلاتم سفت تر می شد فاطی پاهاشو قفل کرد دور کمرم گفت آبتو بریز تو کسم جندتو آبستن کن من زنتم عشقتم تو مردمی تو را میخوام داداشتو سم میدم بمیره اونو نمیخوام من مال توام باز دهنش باز شدو عاااع عااااخ کرد با پاهاش رو کمرم به شدت فشار داد منم آبم اومد فواره زد تو کسش تو رحمش چند بار تلفنم زنگ زده بود مامان بود جوابشو ندادم
چند دقیقه کیرم تو کس فاطی بغل هم روش دراز کشیده بودم ته میتونستم میبوسیدمو میخوردمو نوازشش می‌کردم مثل گربه تا نوازش می کردم بدنشو کش می‌داد ازش اجازه خواستم پاشم گفت چند دقیقه دیگه هنوز دوس دارم هنوز استرس دارم تا ارامش برسم پنج دقیقه ای شد همش بوس هم می‌کردیم کسش نبضش قطع نمی شد انگار شیره تنمو هضم می‌کرد می نوشید تا پاهاش سست شد گفت میخام بیام روت شوهرم

 
چرخوندم روم هنوز کیرم شل نشده بود تو کسش بود استرس داشتم یهو مامان یا بقیه نیان این بدتر انگار به کیرم جون می داد فاطی یه لحظه هم از بوسیدن و لب گرفتن کوتاهی نمی‌کرد تا انگار سیراب شد کیرمو کسش رها کرد خوابید بغلم نواشش کردم طولی نکشید خوابش برد تلفنم زنگ زد باز مامان بود جواب دادم گفت چرا جواب نمیدی؟ گفتم رفته بودم نون بگیرم سایلنتو تو خونه بود الان رسیدم گفت خاله مژگان داره میاد اونجا کمکتون ما هم تا ۱۰ میایم میوه هم برو بگیر
گفتم چشم مامان جون صدامو فاطی شنید زود دوید رفت حمام منم صدام کرد بیا دوش بگیر بوی سکس میدیم می‌فهمن
سریع دوشی گرفتیم آب کیرم تو موهاشم بود مجبور شد سرشم بشوره اومدیم بیرون با سشور تا میشد خشکش کردم خودمم کشیدم
شال و کلاه کردم رفتم برای خرید میوه تا برگشتم مژگان با شوهرش خونه بودن همه چیو آماده کرده بودن هوا همچنان سخت سرد بود و باد سوزناک
کسی بویی نبرد
الان نزدیک سه ساله با فاطی همه وقته سکس داریم کسی نفهمیده پرهام همش دنبال پوله منو فاطی با هم تو یک دانشگاهیم و هر دو رشته دندانپزشکی را داریم ادامه میدیم یه اتاقی تو خونه پیرزنی رهن اجاره کردیم هر وقت بخوایم اونجا به راحتی سکس می‌کنیم هیچکی مزاحممون نیست هر شبم یکی از بادی ها را تنش می‌کنه هنوز انگار نو هستند…. اوه مای گاد عجب خوابی دیدم!
 
نوشته : سیاهه نارگیله

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *