این داستان تقدیم به شما

سلام.
من احسان هستم 18 سالمه از شهر های شمال کشور من از بچگی به پاهای زنا علاقه داشتم چند روز پیش رفته بودم خونه ی عمه حوری 36 سالداره ولی لامصب یه پاهایی داره تو فرم و اون روز جوراب رنگ پا پوشيده بود منم هی دید میزدم چون که او بچگی پاهای عمم رو بو میکردم میدونست جریان چیه اومد نشست کنارم از بچه گی هام میگفت یهو گفت وقتی بچه بودی پاهامو بو میکردی یکم فکر کرد و گفت الان چطور همونجوری هستی؟

 
منم دست و پام رو گم کردم از دهنم پرید گفتم اره گفت چجوری هستی مثلا منم همه چیرو توضيح دادم بعد چند دقيقه مکث کردو گفت الان پاهامو بدم میلیسی و یکم پاهاشو بطرفم اورد منم دیدم دیگه موقعیت جور شده و نباید از دست بدم و چون خونه تنها بودیم و فقط پسر عمم بود اونم دو سال داره یواش صورتمو بردم طرف پاهاش بو میکردم و میبوسیدم یواش یواش زبونمو گذاشتم روی پاهاش بوی عالی و عرقش دیوونه میکرد بعد چند دقیقه داشتم تند تند لیس میزدم و جوراباش کاملا خیس شده بود در اوردم پاهای بدون جورابشو بوسیدم و حدود نیم ساعت لیسیدم و شوهرش اومد یواش تو گوشم گفت هر وقت خواستی بیا بلیس این پاها مال توهه…

 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *