داستان سکسی تقدیم به شما
سلام من سارا هستم 24سالمه من 6ساله که با رضا هستم رابطه خوبی بود هم ارامش توش بود هم عشق. رضا تو 2سال اول دوستیمون از من درخواست سکس نداشت چون من دختر بودم و هم اینکه سال اول دوستیمون پدرم فوت کردن به خلطر شرایط روحیه من بهم فشار نیاورد.بعد از فوت پدرم ما از بوشهر واسه همیشه رفتم شیراز زندگی کنیم البته اصالتا من شیرازی هستم به خاطر شغل پدرم بوشهر بودیم.این جدایی من و رضا تاثیر بدی توی رابطه داشت چند بار رضا اومد شیراز یا من میرفتم بوشهر ولی خوب هم اون شاغل بود هم من درس میخوندم.چندبار که تلفنی راجب سکس حرف زدیم توافق کردیم که با هم سکس داشته باشیم. وقتی با هماهنگی اومد شیراز یه سوئیت اجاره کردیم همه چیز خوب پیش میرفت شام خوردیم مشروب خوردیم مدام نازم میکرد اروم داشت واسم حرف میزد که لبشو گذاشت رو لبم حس قشنگی بود مست بودم کسی که دوسش داشتم کنارم بود اروم دستشو بین موهام رد کردو اورد پشت گردنم اروم دراز کشید منم همراهیش کردمو روی سینش دراز کشیدم نوازش سر انگشتاشو رو گودی کمرم حس میکردم لباشو جدا کرد اروم تو گوشم گفت:تو قشنگترین اتفاق زندگیمی بلندم کرد همه لباسامو دراورد وقتی لباسامو در میاورد تنم رو بو میکرد این واسه هر دختری میتونه حس قشنگی باشه. اروم لبشو گذاشت روی گردنم نفساش دیوونم میکرد سینه هام رو اروم فشار میداد البته من سینه هام بزرگ نیست 65 لباشو رو گردنم کشید تا رسید به نوک سینه ام…ناله هام اتاقو پر کرد بود سینه هامو مک میزده زیر لب میگفت جانم سینه هامو ول کرد یه لحظه داغیه نفسشو روی کسم حس کردم قبل از اینکه بخواد زبونشو بزاره خودمو کشیدم بالا فکر نمیکرد من این رفتارو داشته باشم ولی دوس ندارم لبیو که میبوسم کسمو بخوره. اروم اومد بالا رو 2تا زانو نشسته بودو منم طاق باز پاهامو داده بودم بالا.اروم سر التشو گذاشت رو کسم فشار داد سعی میکردم جیغ نزنم ولی خیلی درد داشتو سوز میداد همه التماسمو تو نگاهم جمع کردم زل زدم بهش گفت:سارا اگه میخوای ادامه نمیدیم منم سرمو تکون دادم که ادامه بده حالم خوبه اروم اروم کرد تو با 3تا تلمبه کامل کشید بیرون نمیدونستم چی شده یا چیکار باید بکنم بهم کمک کرد برم حموم وقتی چراغ حموم روشن شد خونی که بین پاهای خودم دیدمو رو الت رضا بدجور به وحشتم انداخت ولی سعی کردم اروم باشم زیر دوش اب گرم حالم خیلی بهتر شد کمکم کرد حموم کردمو خودشم یه دوش گرفت رو تخت نشستم که دیدم با لیوان شیر اومد تو اتاق وقتی یه جرعه خوردم مزه پسته و عسل رو هم حس کردم بهترین معجونی که میتونست خوب باشه واسه یه نفر با این همه درد تقریبا 2ساعتی گذشت که اروم اروم لبامو بوسید اومد سمت گردنمو سینه هام ناله هام حشری ترش میکرد چنگ مینداخت به سینه مو با یه دست دیگشم چنگ اندخته بود تو موهام…بهم نگاه کرد کفت»میخوری؟تا حالا این کارو نکرده بودم ولی باید از یه جای شروع میشد دیگه خوابید التشو گرفتم تو دستمو سرشو بوسیدم خیلی بلد نبودم ولی میدونستم باید لیش بزنم بعد از چند دقیقه گفت کافیه من خوابیدمو اومد روم با یه فشار کوچولو کرد توش هنوز سوزش داشتم ولی درد قشنگی بود اولش اروم اروم تلمبه میزد کم کم تندتر شد منم ناله میکردمو لذت میبردم یه دفعه تمام تنم لرزید انگار خالی شدم وقتی بنم میلرزید محکم بغلم کردو پیشونیمو میبوسید و تلمبه میزد. بعد از ارضا شدنم خسته بودم دلم میخ.است بخوابم ولی اونم باید ارضا میشد بهم گفت رو 4دستو پا بشینم وقتی کاریو که خواست انجام دادمدوباره گذاشت توش محکم میزداز قبل هم محکمتر چون پشتم بهش بود دید نداشتم بهش برگشتم بهش نگاه کردم دیدم چشماش قرمز شده و نفسای عمیق میکشه یه ان ازش ترسیدم زیر لب میگفت خیلی داغه خیلی تنگه وااااای که یه دفعه کشید بیرونو همه ابشو ریخت رو کمرم. ابش داغ بود که نمیدونم طبیعیه یا نه…کمرمو تمیز کرد کشیدم تو بغلش زل زد به سقف یه کم حرف زدیمو خوابیدیم… اویل فروردین 94 بعد از 6 از هم جدا شدیم حالم خوب نیسن ولی خوب میشم… ممنونم که داستانمو خوندین…موفق باشین
نوشته: سارا
نوشته های مرتبط:
خودم پردمو زدم!
نفهمید پردمو دوخته بودم
پسر داییم پردمو زد
چطور پردمو زدن
روزی که پردمو خودم زدم
خودم گفتم پردمو بزن
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید