این داستان تقدیم به شما

سلام. پرستو هستم ۵۸ ک ۱۶۷ سانت از تهران ۲۴ ساله از ۱۵ سالگی خواستگار داشتم تا اواخر بهار امسال با یاسر در یک سمینار آشنا شدم همدیگرو پسندیدیم یاسر گفت متولد اطریش است اونجا هم خونه دارند دو ملیتی است از خانواده هم گفتیم بابام استاد دانشگاه و مامانم تکنسین اتاق عمل است یاسر هم گفت بابا و مامانم هردو استاد دانشگاهن شب به مامان گفتم عاشق یاسر شدم عکسشو نشانش دادم مامان گفت این دختره یا پسر؟! گفتم پسره گفت چه زیباست! پسندید گفت خیلی بهم میاین خانوادش چی؟ گفتم تک پسره بابا مامانشم هر دو استاد دانشگاهن مامان گفت خیلی هم عالی اجازه داد تا بیشتر بشناسمش همان شب به بابام هم گفت اونم موافق بود
 
بیش از دو ماه منو یاسر باهم در پارک و کافی‌شاپ و متروگردی با هم بودیم تا اخلاق همو درک کردیم یاسر هم به بابا مامانش منو گفته و عکسمم نشونشان داده بود و پسندیده بودند
بعد از سپری شدم مدت شناخت منو یاسر قرار ملاقات خانواده ها گذاشته شد مامانم و مامان یاسر روز ملاقات را ابتدا تنهایی بعد با بابا ها و مامانها گذاشتند و همدیگرو پسندیدن طی و طوی را گذاشتند خیلی راحت موافقت کردن نوبت خواستگاری شد و خیلی زود همه بساط عروسی جور شد تازه فهمیدیم بابا مامانش روحانی هستن! باباش تو دانشگاه امام صادق درس رساله و ادیان و غیره میده مامانشم تو الزهرا از اون ملاباجی هاس نمیدونم چطور شد که موافقت کردیم وصلت کنیم البته من عاشق زیبایی های یاسر که شدم برام مهم نبود باباش و مامانش چکاره باشن چون یاسر آنچه دنبالش نبود الهیات بود و واجبات دین ولی پیش خانواده ظاهر سازی می‌کرد اولین بار بدن لخت البته با شورت یاسر را دیدم باور کنید فکر کردم زنه ترسیدم نکنه دوجنسی باشه ولی برجستگی کیرشو دیدم خیالم راحت شد حتی به مامان گفتم مامان گفت دیگه شما عقدتون خونده شده با هاش لخت شو ببین عیب و ایرادی نداره نترس تو که ذره‌ای عیب نداری
یه روزی تو خونه خودمون تو اتاقم که سرویس کامل بهداشتی داره گفتم بریم همو لیف بزنیم هردو لخت شدیم تا همدیگرو بغل کردیم کیرش سفت شد گفتم بکون تو کوصم نکرد گفت مامانم فکر می‌کنه باکره نیستی شیون پا می‌کنه گفتم از کونم بکون که پدرمو درآورد کونمو زخم کرد تا کیرشو کرد تو کونم که اولین بارم بود نشان به آن نشان چند روزی تو دستشویی رفتن زجر می‌کشیدم!
واقعا دوس داشتم کصمو بکونه نکرد بقدری سفید و بدنش بی مو است زن هم اونقدر تمیز نیست اگه کسی کیرشو نبینه بی شک می‌گه دختره فقط سینه نداره اگه سینه هاش کمی بزرگ می‌شد انگار زنی بود بسیار خوشگل که کیر داشت !
 
بعدش هر دو با شورت و منم با سوتین شورت یه فیلم چند دقیقه ای از هم گرفتیم به مامان نشان دادم گفت پرستو شانس آوردی مرد به این زیبایی تو هیچ جا نیست مثل یوسف کنعانه ولش نکن بالاخره همای سعادت رو دوشت نشست.
عروسی کردیم بعد چند وقت مداخلات مادر شوهر در طرز لباس پوشیدنم آغاز شد و با وجودی که جدا زندگی می‌کردیم مداخله می کرد یاسر هم دهن بین بود و از مامانش حساب می‌برد خیلی سست اراده بود کوتاه می‌اومد از آنجا که عاشقش بودم به دل نمی‌گرفتم وضع پوششم را پیش مامانش رعایت می‌کردم هر چند یاسر در سکس زیاد حریص نبود ولی همینکه خونه فامیل و جمع دوست و آشنا می‌رفتیم همه از زیبایی شوهرم تعریف می‌کردن و به انتخابم آفرین می‌گفتن از ته دل راضی بودم اهل رفیق بازی هم نبود فقط یه دوست داشت بنام ایمان که در جشن عروسیم دیده بودم هر از گاه به یاسر زنگ می‌زد،از من اجازه می‌گرفت شبی یا حتی یکی دو روزی با ایمان دنبال کار سر زدن به مزرعه بیت‌کوئن مشترکشون در جایی سکرت بزنند از لحاظ ثروت پدرمادرش خیلی از ما سر بودند تو همه نقاط خوب تهران مغازه و ملک و چندین واحد آپارتمانهای آنچنانی داشتند بابای یاسر علیرغم داشتن نفوذ و پارتی های زیاد در سطح وزیر حتی بالاتر، یاسر هیچ ارگانی استخدام نبود هر چه منم میگم یاسرمیگه نیاز به حقوق ندارم دو دهنه فروشگاهی بابام در پاساژ پایتخت میرداماد به نامم زده و سرقفلی یک پاساژ در سعدی را بمن سپرده درآمد و اجاره هاش هر چه خرج کنم تمام شدنی نیست بماند که مزرعه بیت‌کوئن هم داریم کلی درآمد هم از اون دارم و کارخونه مواد غذایی که در شهرک اشتهارد داریم مدیرعاملش خودم هستم بقیه اموال و املاک بابا مامانمم آخرش مال منه تک فرزندم کار دولتی و استخدامی برای چیمه؟
میدونستم اهل دختربازی ابدا نیست چون از خود تعریف نباشه دختری به زیبایی من نه اطرافش بود نه پیدا می‌کرد اینو همه فامیلشون آشکار و پنهان اعتراف می‌کردند اون همه تو اروپا گشتیم اونجا هم به زیبایی منو یاسر می‌شه گفت ندیدیم

 
بابا مامانشم خوشگل هستن مخصوصا باباش که یاسر شباهتش بیشتر به باباش رفته اما حیف روحانی است و تو لباس کثیف و ریاکارانه‌ی آخوندی
داشتم از دوستش ایمان می‌گفتم:
ایمان هم وضع مالی عالی داره به گفته یاسر صاحب کارخونه قیر است با درآمد بسیار بالا او بر عکس یاسر خیلی مردونه است نمیدونم چرا تا میدیدم کنترلم به هم میخورد انگار جاذبه ای داشت که منو هیپنوتیزم می‌کرد یه حسی بمن می‌گفت ایمان میتونه یک مرد تمام عیار باشه بی جهت تو ذهنم با او سکس می‌کردم ولی پشیمان می‌شدم و زیبایی آسایشی که زیر سایه ثروت یاسر داشتم برنده میدان می‌شد
منو یاسر فقط تو چند ماه ازدواجمون با ایمان و دوس دخترش رفت اومد بسیار محدود داشتیم بقیش تو مسافرت در اروپا تو کشورهای اروپایی بودیم که تو اطریش یه آپارتمان دوبلکس تو خیابان استروگیت داشتند که قدم زدن در اون پیاده راه دیدنی و تماشای اونهمه بازارهای تمیز خرید و فروش و انسانهای های‌کلاس هرگز چشم و حس را سیر نمی‌کرد قبلا هم گفتم که یاسر متولد کپنهاگ بود و دو ملیتی بابا مامانشم سیتی‌زن بودند
تو ایران با ایمان و بنفشه گاهی برای پیک‌نیک با هم چهارتایی بیرون می‌رفتیم تا اینکه بهمن ماه گذشته قراری گذاشتیم بریم شمال ویلای بابای یاسر در نوشهر چند روزی باشیم ایمان و بنفشه با ماشین خودشون منو یاسر هم با ماشین خودمون شب بود رسیدیم نوشهر نزدیک ویلا شامو خوردیم با ماشین ما رفتیم دور دور منو یاسر جلو ایمان و بنفشه عقب از بنفشه بگم در یک کلام اوند ترین دختری که تا حال دیده بود بسیار زیبا و اندام متناسب و برازنده‌ی هیکل و تیپ ایمان، تا حرکت کردیم ضبط ماشینو روشن کردیم و دیدم ایمان و بنفشه لب به لب شدن و همدیگرو در حد گاییدن خوردن این نخستین حرکات اینجوری در حضور ما بود قبل ها خیلی رسمی رفتار می‌کردن!!
 
منم مشغول مالیدن یاسر شدم مثل ماست فقط رانندگی می‌کرد کیرشم تکان نخورد تا اومدیم ماشینشونو سوار شدن رفتیم ویلا قبلا یاسر میدونست دوربین محوطه را مامان یاسر رصد می‌کنه تا رسیدیم در ویلا قبل از باز شدن در گفت بچه‌ها مواظب حجاب اسلامی در بزنگاه ویلا باشید تا من شال سرم را مرتب کنم بنفشه شالشو بسته و اسلامی شده بود
توی ویلا من دومین بار بود می‌اومد بار اول به خانوادگی بابا و مامانامون با هم اومده بودیم یک هفته مونده بودیم مثل قبل مرتب وحسابی گرم بود چون همه سیستم گرمایش و سرمایش کنترل از راه دوره روشن بود بنفشه تا رسیدیم لباساشو کند با تاپ و ساپورت افتاد رو کاناپه و ایمانم یه شلوارک گشاد کرد تنش و بنفشه را بغل کرد یاسر به ایمان و بنفشه بازم گفت مواظب باشین دوربین بیرون تو گوشی مامان رصد میشه! اینجوری ببینه کارمون تمامه!

ایمانو بنفشه بغل کنان رفتن حمام طولی نکشید صدای آخ و اووووخ بنفشه در اومد و هی ناله و آهی که می‌کرد دل منو آب می‌کرد به یاسر گفتم ببین مرد یعنی ایمان نگاه کن چطوری ناله دوس دخترش درآورده!
گفت اون همه اخ و اوخ الکیه کوص بنفشه گشاده با کله هم شیرجه بری نمی‌فهمه
گفتم مگه دیدی؟ گفت نه معلومه الکی صدا در میاره
 
از حمام اومدن بیرون با حوله بدون لباس بنفشه را کشیدم کنار گفتم چه سرو صدایی می‌کردین ناقلا منم دلم خواست!؟ دو پهلو حرف زدم انگار که گمان کنه منظورم با ایمانه!
گفت قد یه بطری خانوادگی کیرشه راستی راستی داشتم زیر کیرش پاره می‌شدم سینه هامو ببین چه بروزش آورده که همش جای گاز بود
گفتم راست میگی کیرش اندازه بطری نوشابه است
گفت کمی اغراقه ولی خیلی کلفت و درازه مثل کیر اسب می‌مانه
گفتم مال یاسرم بزرگه
بنفشه پوزخندی زد گفت در مقایسه با مال ایمان مثل اتوبوس وی آی پی با ون است خخخخ
گفتم مگه مال یاسرو دیدی
گفت یه بار تو بازی باخت دیدم
چیزی دستگیرم نشد چه بازیی را میگه !!؟

 
گفت اگه باور نداری برو وایس اونجا پشتش میرم حولشو یهویی می‌کشم برگشت از نزدیک نگاه کن ببین چیه اونموقع می‌دونی من راست می‌گم یا دروغ!
منم خیلی دلم میخواست کیرشو ببینم قند تو دلم آب شد رفتم پشت ایمان نقطه‌ای که می‌گفت ایستادم
رفت سمت ایمان تا حولشو انگار پاش گیر کرده کشید حوله افتاد زمین خدای من انگاری خرطوم فیل بود ! بنفشه حق داشت گریه کنه و بگه کیر یاسر در مقایسه با کیر ایمان خیلی کوچکه!
ایمان خیلی ریلکس حوله را ورداشت و پیچید خودش متوجه شد من دیدم ولی انگار نه انگار!
یاسرو کشاندم حمام و دوشی گرفتیمو گفتم منو بکون تا نگن کیر نداری هر چه مالوند و مالیدم کیرش بلند نشد الکی آخ و اوخ کردم یاسرم فیلم اومد گفت ببین الان اونا فکر می‌کنن ما داریم هارد سکس می‌کنیم! گفتم نه مال اونا واقعی بود باز ادامه دادیم انگار منو می‌کنه در اومدیم
ایمان گفت یاسر عافیت باشه دلمونو بردی جوجوی خوشگلم !؟
یاسر کمی دسپاچه شد گفت از تو یاد گرفتیم لولوی ترسناک من خخخخ!
کلمه جوجو خیلی برام سنگین اومد چون میدونستم اوبنی ها را جوجو صدا می‌زنن ولی گفتم دوست هستن متلک به هم می‌گن!
نشستیم پاسور بازی حکم زدیم برای ناهار فردا که ایمان و بنفشه بردن

 
ایمان گفت هفت خبیث بازی کنیم ؟ من نمیدونستم بنفشه گفت عالیه یاسرم گفت باشه من گفتم بلد نیستم تا ایمان توضیح داد چنان خودشو تو اموزش بمن چسبوند چشاش تا عمق سینه های بدون سوتین توی تاپم فرو می رفت خودمم خوشم می اومد هی جابجا میشدم نوکشم که رگ کرد ببینه و میدید
بعد توضیح داد که هر کی ببازه باید حاکم گفت اونو انجام بده
گفتم مثلا چی ؟
گفت مثلا من حاکم میشم تو بازنده بتو می‌گم شلوارتو در بیار باید در بیاری اگه نه جریمه ام میشی و بزور در میاریم!!
یا مثلا میگم برو شوهرتو انگشت کن مثل این چیزا
داشتم شاخ در می‌آوردم! ولی گفتم باشه منم هستم
دو دست پاسورو قاطی کردن و بار اول هفت موند دستم حاکم ایمان بود گفت پرستو جون زود تند اون تاپ تنگتو درآر که معلومه گرمته!
تو گوش بنفشه گفتم سوتین ندارم نمیشه گفت گیساتو بریز روش جمع خودمانیه به یاسر نگاه کردم گفت باختی باید جر نزنی !!!!
پشتمو کردم سمت ایمان تاپمو از سرم کشیدم بیرون کلیپس موهامو باز کردم موهام بی اندازه زیاده انداختم رو سینه های کاملا سر بالای امریکایی‌ام تقریبا روشونو گرفت اما وسطشون باز بود
دست دومم باز من باختم اینبار بنفشه حاکم بود به ایمان دستور داد که کیسو هایم را بندازه پشتم دستور داد اگه نذاشت جریمه هم باید بشه ! که واقعا داغ کردم که نه من نیستم باز یاسر گفت جر نزن نوبت ما هم میشه ایمان علیرغم ممانعتم موهامو پرت کرد عقب دیگه هر دو سینه لختمو دید منم دستامو گذاشتم روشون
ورق را پخش کردن با یه دست ورداشتم هر کاری کردم اونهمه را ردیف کنم نشد با دو دست گرفتم ولی سینهامو با آرنجم جمع کردم تا می‌شد نوکشون را که رگ کرده بودن سیخ سقفو نکاه می‌کردن را نبینن
مثل اینکه زمین و زمان همسو شده بودند تا من ببازم باز من باختم بنفشه حاکم بود امر کرد شلوارکمو ایمان از تنم دربیاره
منم دیدم یاسر انگار راضیه زدم سیم آخر پاشدم تا ایمان دست به شلوارم بزنه کشیدم پایین که بنفشه گفت هووووپ! تقلب نداریم یاسر نگاهم کرد که، بنفشه راست میگه ! گفت بکش بالا باید ایمان دربیاره!!!!!!
 
ایمان شلوارکمو با مالیدن دستاش به باسن وسوسه انگیز و نرم سفیدم و رونهای روئاییم از تنم بیرون آورد !
دیگه دیدم همه جای تنمو دیدن بی خیال شدم نشستم با خاطر جمعی و فکر بازی کردن آخه بازی سخت و حرفه ای نبود که
خدایا این یعنی چه باز من باختم!!! این‌بار یاسر شوهرم حاکم بود یاسر دستور داد تا برم نوک دماغ ایمان کوص و کونمو بو کنه !
پاشدم رفتم پاهامو باز کردم ایمانم نامردی نکرد گردنشو نود درجه کرد سرشو بین پاهام گذاشت هی دستور باز کن! باز کن! داد دماغ گندشو چنان فشار سوراخ کوصم داد میخواست شورتمو پاره کنه دستاشم از دو طرف رونهایم گرفته بود که نیفته بعد رفت رو سوراخ کونم هی بو می‌کشید می‌گفت به به بوی گلاب میده صلوااات!!
سه نفر بدون هیچ باخت همه لباسا تنشون من فقط شورتم مونده!
حالا من جری تر میگم زود ورقو بکشید بلکه برنده بشم دق و دلمو رو ایمان خالی کنم
لعنت به این شانس!!! بازم باختم !!! باز بنفشه حاکم بود امر کرد یاسر شورتمو دربیاره که بی معطلی شورتتم در اومد! حالا کیر ایمان تو شلوارک گشادشم جا نمیشه پاهامو کیپ کردم نشستم دست بعدی را کشیدن
خواننده عزیز دوست مجازی گرامی به مرگ مامانم باز من باختم و بنفشه عوضی شد حاکم گفت یاسر باید جلو چشممان پرستو را بکنه یاسر گفت معذورم استرس دارم مال من سفت نمیشه تازه تو حمام سکس کردیم !
تو دلم گفتم آره ارواح عمت تو گفتی و همه باور کردن!!
بنفشه گفت باید جریمه بدی به ایمان گفت پاشو کون یاسرو لخت کن بکونش !!!! اینبار دیوونه داشتم می‌شدم!!!؟ اصلا باورم نمی‌شد همچین اتفاقی بیفته!
یاسر ریلکس پاشد شلوارشو داد پایین با زانو خوابید دم کاناپه ایمان هم زانو زد کیر گندشو با کرمی که بنفشه زد در کون یاسر به راحتی کرد تو کون یاسر با آخ و اوخ اعتراض که یواااش ترکیدم ولی خیلی راحت تا ته کرد تو کون شوهرم!!!چند تا کمر زد بنفشه گفت بسه دربیار باهاش کار دارم آبتو هدر نکن!
ایمان کیر نره‌خریشو از کون سفید و باز مونده‌ی قرمز یاسر آرام آرام در آورد سوراخ باز مونده‌ی قرمز کون یاسر یواش یواش با حرکاتی جمع شد ایمان رفت دستشویی کیرشو با صابون شست و اومد بعدش یاسر رفت انگار پی پی کرد و شست اومد
بدجوری دلم خواست،! کاش ایمان با کیر کلفتش منو بکنه !! تا لذت کیر کلفتشو بچشم!
نمیدونم چرا از اینکه شوهرمو جلو چشمم با اون کیر کلفت گایید بدم نیومد بلکه خوشمم می‌اومد!!!؟
 
کورکوری خوندم گفتم خدام خداس اینبار ببرم تا بلایی سر ایمان بیارم از اینجا تا تهران با کون سُره بره فرشو از دردش چنگ بزنه !
تو دلم اینبار بر عکس اون چند بار بود قصدی قصدی باختم و بنفشه حاکم شد آرزو کردم بگه ایمان منو بکنه!!
بنفشه نگاهی به ایمان کرد گفت پاشو بیچاره‌ی زحمتکش جلو چشممان پرستو را چنان از کصش بکن که صداش برسه بگوش مامان مهری جونش!
کیر که کیر انسان نبود بخدا اندازه‌ی کیر اسب بود ولی دوس داشتم بکنه پاره ام کنه آب کصم فرش زیرمو به جون مامانم خیس کرده بود با رضایت تمام جلو چشم هر سه نفر خودمو تسلیم ایمان کردم ایمانم الحق رعایتم کرد اونقدر با احتیاط و طمأنینه منو گایید که کیر به اون گندگی را با کیف و لذت تو خودم جا دادم اما حس می‌کردم دارم می‌ترکم ولی چه لذتی توام بود!!! با هر تلمبه‌ای که می‌زد انگار دیواره های کوصم سمباده زده و خارش پیدا می‌کرد و اکسیژن به همه رگهایم می‌رسید واقعا فریادهایی که می‌زدم حاکی از درد دوست داشتنی بود مثل خاروندن محل التیام زخم لذت و درد داشتم طولی نکشید ارضا شدم و ایمان رفته رفته سرعتش بیشتر می‌شدو تا لبمو کرد تو لباش الاغ بدجنس بنفشه یه سیلی زد به پشت گردن ایمان که تقلب ممنوع کره خر اسب کیر،! کارتو بکووون! اونم اطاعت کردو با ویبره زدن تو کوصم که مثل سریش کش می‌اومد با نعره های طاقت‌فرسا از حلقوم گشاد ایمان از سر کیرش آبی بود که تو کصم می‌ریخت ! صدای آه و ناله های منم کم کم خاموش شد
من دیگه خجالت نمیدونستم چیه تا کیرشو کشید بیرون آب خودمو ایمان از کصم زد بیرون دستمو گرفتم رو فرش نریزه مگه تمامی داشت بنفشه گفت خسته نباشید پهلوانان! ایمان پاشو حالا که زن یاسرو گاییدی ببر تو حمام بشورش بیا واقعا داشتم شاخ در می‌آوردم !!

 
با ایمان رفتیم حمام من که لخت بودم اونم لخت شد تا می تونستیم همدیگرو خوردیم و میخواست باز منو بکنه گفتم خیلی دلم میخوا اما درد دارم
بذار آخر شب اگه بتونی یاسرو راضی کنی من پیش تو بخوابم بنفشه پیش یاسر
بریم بازی کنیم تو بازی منو از یاسر ببر تا اونا هم باهم باشن تا یاسر مجبور بشه بذاره پیش تو بخوابم اون.قت تا صبح منو بکووون اگه نذاشت تا خوابش برد میام تو اتاق دیگه منو بکن
گفت یاسر خر کی باشه که به حرف من حرف بیاره!!
تو خودت بخواه نمی‌زادرم نگاه چپم بتو بکنه خیالت راحت شب تاصبح مال خودمی !
گفت میدونستی یاسر کونی بوده؟! گفتم نه
گفت از ده دوازده سالگیش مال منه و زیر کیرمه و گاییدمش تا الانم التماس می‌کنه که بکنمش ! مزرعه بیت‌کوئین بهانه است البته داریم ولی اونجا نمی‌ریم که!؛ میاد خونم می‌کنمش! هنوزم کونش برام لذتبخشه و از دخترا هم برام تحریک کننده تره! به یاسر بگم بمیر نه نمیتونه بگه!! بقدری عاشق کیرمه تو که سهله مامانشم حاضره بده تو میدان ونک در ملأ عام بکنم خخخ
بذار اعتراف کنم قبلش ازش خواستم تو را به من تسلیم کنه با اشتیاق پذیرفته و بازی هفت خبیث را ما سه تا هماهنگ بودیم !! تا روی تو را باز کنیم و جلو چشمش گفته بودم باید زنتو بذاری بکنم قبول کرده بود که گاییدمت نمی‌گی یاسر چرا اینهمه مثل دخترا کونش نرم و نازه و خودشم آرایش دخترانه می‌کنه و زیر ابرو ورمیداره اینها هم بخاطر سکس با منه !
منو مثل یک شوهر مقتدر برای خودش میدونه بابا مامانشم میدونن باباشم کونی بوده الان پیر شده شایدم باز میگانس!!
نفهمیدی تو بازی همش بتو کلک می‌زدیم ؟! میخواستم تا زودتر بکنمت !!
در اومدیم بیرون من لخت ولی ایمان حوله پیچیده دستمو گرفت بدون اجازه از یاسر منو برد تو اتاق خواب به یاسر و بنفشه گفت شما هم برین حالتونو بکنید!! درو بست تا صبح هر چه توان داشت منو گایید
نزدیک ظهر که بیدار شدم رو سینه رشید ایمان هر دو لخت خوابیده بودم سینه های سفت و سرحالم از خوردن ایمان باد کرده بود و چسبیده به سینه پر موی ایمان بود چه منظره‌ی زیبایی را نقش بسته بود ایمان بدنش تیره من سفید مثل برف!
 
تو چند جای سینه هام جای گاز بود که بنفش شده بود دستمو بردم رو کیر ایمان مثل شلنگ رو شکمم جا کرده بود مالیدم دقیقه نشده سفت شد خودمو دادم بالا کیرشو با دستم رد کردم تو کصم روی سینه ایمان اونقدر بالا پایین شدم تا آبم اومد ایمانم قبل از من آبش اومد پا شدیم دوشی گرفتیمو خشک شدیم رفتیم بیرون اتاق یاسر را باز کردم با بنفشه لخت تو بغل هم خواب بودن صداشون کردم بنفشه بیدار شد
پرسیدم چند چندین
گفت یک یک مساوی
پرسید شما چی؟ گفتم والا علی دایی بود و دروازه مالدیو!! با ۱۷ گل جوندار دروازه منو سوراخ سوراخش کرده هر دو غش رفتیم از خنده تا اخر هفته همش یکبار یاسر منو گایید ولی ایمان هم منو هم بنفشه و هم یاسرو از هر روز گایید اون یکبارم ایمان یاسرو می‌گایید یاسرم منو گایید که کیر سفت شده‌ی یاسر را فقط اونجا حس کردم که ایمان کونشو می‌کرد یاسرم کص منو می‌گایید و چه با حرارتم منو می‌کرد و قربان صدقم می‌رفت و وزن هر دو را تحمل می‌کردم برام انگار وزنی هیکل دو مرد نبود تا با سرو صدای نفس گیر آب یاسر اومد هرچه تلاش کردم ادامه بده مثل مرده افتاد روم ولی آب ایمان نیامده بود یاسرو انداخت کنار کیرشو چپونت تو کوصم نیم دقیقه نشد آبم اومد ولی ایمان رهایم نکرد ادامه داد شاید نیم ساعت به حالت های متفاوت منو گایید و منم سیر نمیشدم تا آبش اومد ضمن اینکه دو بار هم بعد اون بار اول ارضا شدم باز دلم میخواست روش بالا پایین میشدم که آبشو ریخت تو کصم نذاشت تکان بخورم تا بعد چند دقیقه به کمک دستهای ورزیده اش بالا پایینم کرد تا باز ارضا شدم کیرشو از کصم بیرون نکشید همونجوری خوابمون برد خوابیده کیرش بالای یک وجبم بود عجیبه زیر مردی به آن هیکل پاهام قفل کمرش خوابم برده بود با بوسه هاش و سفت شدن کیرش تو کصم بیدار شدم که گفتم فقط میخوام زیرت باشم اونقدر گایید تا ا ضا شدم خودش زود باز ابشو ریخت تو کصم هر چه بهش میگم کونمم بکن می‌گه جا نمیشه حیفی بذار تا بچه دار شدی بعد زایمان شاید بکنم ولی یاسر یک بار بعد سفر شمالمون باز از کون منو گاییده و چندین بار تو خونه ام ایمان پیش یاسر روی یک تخت هر دومونو گاییده و آبشو ریخته تو کص من و لذتش روز به روز بیشتر میشه بازم قراره اینبار مثل شمال یاسرو می‌کنه کیرش سفت میشه یاسر منو بکنه آبشو بریزه تو کصم تا حالا بخاطر کارهای آخر سال کارخونه ایمان فرصت نشده سوم عید چهارتایی میریم اطریش بنفشه با ایمان ازدواج سفید کردن اما بخاطر مجوز خروج عقد صوری هم کردن !!
 
 
پرستو کیر اسبیان از تهران

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *