داستان سکسی تقدیم به شما
–
مات مونده بودم . نمی دونستم باید چه عکس العملی نشون می دادم . پس اون یکساعتی می شد که منو تعقیب کرده . من اصلا فکر اینو نمی کردم که در همچه جایی توسط اون گیر بیفتم . اصلا ازش خوشم نمیومد . چندبار اومده بود خواستگاریم و صد بار هم جلو مو گرفته بود .. و هزار بار بهش گفتم که دوستش ندارم ازش خوشم نمیاد ..پیش اون آدم با کلاسی بودم . موی سرم تقریبا مشخص نبود .. لباسام مرتب بود . ولی حالا تقریبا برهنه در دیار بیگانگان در کنار اون قرار داشتم . دستش روی باسنم بود و جرات اونو نداشتم که بگم دستت رو بکش ..
-ببین بابک .. اینجا محیطش فرق می کنه . من به کسی اجازه نمیدم که این رفتارو باهام داشته باشه .منو با زنای بد و اون جوری مقایسه نکن . حالا با عده ای از بستگان اومدیم که راحت باشیم .
-من شوهرت رو نمی بینم .
-اصلا تو چکاره ای که پاتو میذاری توی زندگی من .
-پریسا این جور با هام حرف نزن .
دستشو آروم آروم از باسنم رسوند به کمر و بعدشم به شونه هام .
-چی می شد مال من می شدی ; چی می شد زن من می شدی .. اون مهران دیوونه چه جوری تونسته تو رو بفرسته به این جا بدون این که خودش باهات بیاد .
-اون بهم اعتماد داره .
-اینم نتیجه اش.
-آقا میشه خفه شی ..
-چی شده پریسا خانوم . عفت و نجابتتو که توی ایران جا گذاشتی . ادبتو هم یادت رفت با خودت بیاری ;
رومو بر گردوندم کف دستمو با یه گارد سیلی به سمت صورتش نشونه رفتم که دستمو گرفت و نذاشت که ادامه بدم .
-خیلی خوشگل میشیوقتی این جور وحشی نشون میدی .
-دستتو بکش . من هیچوقت بهت علاقه مند نبودم . اصلا از آدمای پررو که به زور می خوان به خواسته شون برسن خوشم نمیاد .
-ببینم خانوم خانوما فرماش می کنن که این جور فانتزی و بر هنه بودن دلیل بر بی شیله پیله بودنه و هیچ نظر خاصی نیست . خب فکر می کنی یک زنی وسط باشه دست یه مرد باشه روی باسنش و یک مرد دیگه هم دستشو دور کمرش حلقه کنه معناش چی می تونه باشه ; یکی شون به نظرم خارجی اومد . دستش رسیده بود به جاهای عمیق تر ..می خوای بهت نشون بدم به کجا ;
-نکن الان خواهرام دوستام سر می رسن ..
-بهشون میگی منم دوست پسر تو هستم . میگن بوی فرند یا بی اف ..
-برو گمشو ..
-تو در جایگاهی نیستی که واسه من تعیین تکلیف کنی . بیچاره شوهرت فکر می کنه زنش رفته سفر و داره از مناظر طبیعی و آب و هوای معتدل زمستانی اینجا استفاده می کنه .
-از جون من چی می خوای ..
-می خوام به خواسته ام برسم .. چه شبها که که فکرشومی کرد م وقتی که روز روشن برسه و من به فر دا برسم می تونم تو رو داشته باشم .. فکر می کردم این بار صدای دلمو گوش می کنی .. اون شب عروسی تو چقدر عذاب کشیدم . این که حس می کردم بدن تو در آغوش رقیب من قرار داره .
-چه رقیبی ! من هیچوقا بهت گفتم که عاشقتم ; که زنت میشم ; تو چیزی رو ازدست نداده بودی . زور نگو. ..
-ببین اگه با من راه نیای هیچی ازت باقی نمی ذارم .
-از من باج می خوای ;
-منو به رویا هام برسون .
-بابک این جا زن کم نیست .
-درسته زن کم نیست ولی همه شون حتی یکی شون پریسای من نمیشه .
-کدوم پریسای تو ..
کف دستش یک بار دیگه رفته بود روی شکاف باسنم . حاضر بودم تمام مردایی که در ساحل بودن اعم از ایرانی و غیر ایرانی منو بکنن و دست این بابک بهم نرسه . حساسیت عجیبی نسبت به اون داشتم . ولی ترس برم داشته بود از این که بعدا زندگی منو بهم نزنه .. از این که نره و به شوهرم نگه .. اون وقت باید خودمو می کشتم .
-وقتی دیدمت یه احساس عجیبی بهم دست داد . راستش تاسف همراه با شادی و رنج و آرامش و تلاطم درون .. همه این احساسات نشون دهنده تضاد های درون من بود . خوشحال شدم که شرایطت این طوره و می تونم مثل حالا یه بهونه ای داشته باشم که بیام کنارت .. ناراحتم از این که اون تصوری رو که از یک بت پاک و زیبا و با ایمان داشتم دیگه ندارم . بت من شکسته .. اما من اون بت رو سایه اون صنم رو هنوزم دوست دارم . هنوزم به دیدنم تو شور و هیجان خاصی در من به وجود میاد .. من دوستت دارم پریسا .
-اگه دوست داشته باشی میری و پشت سرتم نگاه نمی کنی .
-نمی خوام حسرت لحظاتی رو بخورم که می تونستم تو رو در اختیارم داشاته باشم .. پنجه هاشو گذاشت رو چاک کونم و انگشتاشو قرار داد روشکاف کسم ..
-نکن .. نههههههه دستتو بکش .. الان فامیلام میان .
-من خجالت می کشم این حرفو نزن . آدم میون فامیلاش که با این وضع زننده نمیره .
-ربطی به تو نداره .
-خیلی هم مربوطه .
-خودت این جا چه غلطی می کنی.
-من مجردم .
-نه نهههههههه خواهش می کنم . این جا نه .. این جا نه .. چرا بهم زور میگی .
-چه زوری ! تو بهم زور گفتی که زن من نشدی . نگاه کن پریسا پشت اون تپه شنی .. جای خیلی خوبیه .. چند تا درخت و یه سایبون هم هست . مطمئن باش کسی کاری به کارمون نداره .. اصلا تو داری سخت می گیری .
چند زن بر هنه که تیپی اروپایی داشتن از کنارمون رد شدن . از اون دور هم زنایی رو می دیدم که کاملا لخت از آب میومدن بیرون .. چقدر دلم می خواست جیمی در اون لحظه سر می رسید و اونو می گرفت زیر مشت و لگدش ولی اگه این کارو می کرد شاید پامون که به تهرون می رسید اون می رفت و همه چی رو به شوهرم می گفت . می دونم مهران حرفاشو باور نمی کرد ولی اگه مثلا با موبایل ازمون فیلم گرفته باشه .. من و خواهرام بالاخره ازیه زاویه ای مشخص بودیم .. اوخ اون وقت آبروم پیش دامادام هم می رفت . زندگی پریزاد و پریناز هم به نابودی کشیده می شد . من تسلیم خواسته هاش شدم . با هم رفتیم به گوشه ای .. فکر کردم دلش می خواد دمرم کنه ولی اون دوست داشت طاقباز شم . چش توی چش من بدوزه .. می گفت می تونه با نگاش جذبم کنه ولی دلم می خواست چشامو ببندم . دوست داشتم همچنان احساس چندش و تنفرمو نسبت به اون حفظ کنم . شورتمو آروم آروم کشید پایین.
-بابک زود باش نمی خوام پریناز و پریزاد تو رو ببینن . آخه اونا هم بابکو می شناختن و پیش اونا خیلی سیاست می رفتم . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی
نوشته های مرتبط:
دُر گرانبها یادگار شبی لذیذ
پریان در غربت 15
پریان در غربت 53
پریان در غربت 67
پریان در غربت 75 (قسمت آخر)
پریان در غربت 55
پریان در غربت 34
پریان در غربت 44
پریان در غربت 43
پریان در غربت 42
پریان در غربت 26
پریان در غربت 25
پریان در غربت 57
پریان در غربت 56
پریان در غربت 66
پریان در غربت 28
پریان در غربت 33
پریان در غربت 71
پریان در غربت 46
پریان در غربت 51
پریان در غربت 52
پریان در غربت 39
پریان در غربت 17
پریان در غربت 40
پریان در غربت 65
پریان در غربت 60
پریان در غربت 70
پریان در غربت 29
پریان در غربت 41
پریان در غربت 63
پریان در غربت 18
پریان در غربت 27
پریان در غربت 30
پریان در غربت 59
پریان در غربت 54
پریان در غربت 72
پریان در غربت 47
پریان در غربت 32
پریان در غربت 37
پریان در غربت 48
پریان در غربت 61
پریان در غربت 49
پریان در غربت 31
پریان در غربت 45
پریان در غربت 19
پریان در غربت 69
پریان در غربت 20
پریان در غربت 11
پریان در غربت 35
پریان در غربت 8
پریان در غربت 50
پریان در غربت 68
پریان در غربت 24
پریان در غربت 4
پریان در غربت 74
پریان در غربت 3
پریان در غربت 7
پریان در غربت 6
پریان در غربت 10
پریان در غربت 21
پریان در غربت 9
پریان در غربت 5
پریان در غربت 13
پریان در غربت 1
پریان در غربت 12
پریان در غربت 16
پریان در غربت 22
پریان در غربت 2
پریان در غربت 23
پریان در غربت 14
پریان درغربت 38
پریان درغربت 64
پریان درغربت 62
پریان درغربت 73
پریان درغربت 36
کون تپل مهرداد در شهر غربت
غربت یعنی نداشتن او
عشق در غربت
کون زن همشهری تو غربت
واگویه های غربت
تاوان خیانت در غربت
غربت
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید