این داستان تقدیم به شما
من در زمستان سال 82 از کرمانشاه داشتم میرفتم شمال ویلای پسر داییم تو رامسر نزدیکی های نرسیده به آبگرم قزوین ماشین رهگذری خراب شده بود هوای سرد راننده دست بلند کرد وایسادم
هر چه کردیم روشن بشو نبود زن و شوهر جوانی بودند که خانمه خیلی سردش بود گفتم برو تو ماشین من تا ما ماشنتونو روشن کنیم
خلاصه روشن نشد من طناب داشتم بستیم اوردیم ابگرم تعمیرگاه گفتن کار ما نیست کامپیوتر ماشینت سوخته باید ببری قزوین ماشینو گذاشتن تو یک خاور و آدرسی به جایی در کرج داد منم کمکشان میکردم قرار شد تا قزوین با من بیان
تو راه خیلی صمیمی شدیم از من پرسیدن گفتم زن و لچه هام ایران نیستن دارم میرم شمال چند روزی بمانم شایدم یک ماهی خانمه که پریسا بود تو گوش شوهرش پچ پچ کرد و شوهره قبول کرد
گفت اقا شهرام میشه ما هم با شما تا رشت بیایم باجناقم رشت ویلا داره کلیدش دست منه گفتم خوشحالم میشم و از تنهایی درمیام
زنگی به اونجایی که ماشینشو فرستاد زد گفت درستش کن منو پریسا رفتیم شمال اماده شد بزنگ تا بگم چکار کنید
پریسا واقعا زیبا و سکسی بود لبهای برجسته چمان سبز پوستی سفید و کمر باریک و باسن درشت
و لوند بود چون همان اولین تعارفم که تو بیابون سوار ماشینم شد و صندلی جلو نشیته بود چند بار من از داشبرد وسیله ورمیداشتم جذابیت و لوندیشو دیدم و براحتی با برخورد دستم به سینه هاش دیدم چراغ سبز نشون میده
تو حرکت هم تا ابگرم انگار زن منه جلو نشیته و مانتوشو از زیر باسنش جمع کرده بود و رون و باسنش حسابی در دیدم بود منم یک بار دستمو زدم رونش گفتم مثل خودم شما هم باید ورزشکار باشی !!
گفت مربی آیروبیک هستم پرسیدم آیروبیک چیه گفت ورزشیست همراه با رقص …
تو راه بعد از لوشان بود محسن خوابش برد و حسابی رفت تو کما
پریسا عقب بود از لای صندلی گفت اگه خوابت میگیره محسنو بیدار کنم خودم بیام جلو حرف بزنیم خوابت نره
گفتم نه کمی رفته بودیم پریسا دم گوشم پچ پچ کنان گفت اقای مهندس با دوری خانمت نیاز سکسی تو چکار میکنی ؟!!!
منم خیلی رک گفتم یه خانمی هست برام کارمیکنه بیشتر زن منه تا زن شوهرش هم منشیمه هم دوس دخترمه
گفت به خشگلی من هست ؟
گفتم نه تو خوشگلتری
گفت عکسشو داری
گفتم هم عکسشو دارم هم فیلمشو دارم که با هم میرقصیم
گفت ببینم
رمز موبایلمو باز کردم فایلشو اوردم دادم نگاهش کرد
بی مقدمه گفت حاضری جلو چشم محسن با من سکس کنی
منم گفتم خیلیم دلم میخواد
اره …
گفت پس شب به ارزومان میرسیم خدا ترا برای ما فرستاده محسن در سکس خیلی ضعیف و زودارضا است
تو چطور گفتم دست خودمه میتونم حتی یکساعت بکوب بزنم
تا اینو گفتم دستشو دراز کرد از رو شلوار کیر سفت شده ام را گرفت گفت وااا چه اماده به شلیک
گفتم اماده به حمله
دیگه حرافومن حسابی بلند بلند زده میشد
بنظرم محسن خواب نبود و حدسم بعدا دیدم درسته
رسیدیم به رشت دیر وقت بود شام خوردیم و رفتیم ویلای باجناق محسن
تا رسیدیم پریسا زود رفت لباس عوض کرد و با یه شلوارک تنگ و تاپ اومد
منو محسن هم لباس راحتی پوشیدیم
پریسا چندتا چشمک بمن زد
من خجالت میکشیدم چیزی بگم پشت مجسن وایساده بود بوس پرت میکرد و سینهاشو بهم میچسبوند دست به لای پاش میکشید هی با لشاره میگفت شروع کن
تا به محسن گفت دوش نمیگیری ؟
محسن پا شد رفت حمام ویلاشون سه تا حمام داشت
به منم گفت اقای مهندس شما هم اینیکی حمام. بیا بریم دوش بگیر !!!
گفت بیا بریم …
پا شدم با پریسا رفتیم حمام مستر اونجا زیباییهای پنهانش را موبمو دیدم
سینه های سفت سفید با ممه های قهوه ای کرم و هلال قهوه ای بسیار کمرنگ سفت و سربالا باسن گرد و سفید و نرم رونهای رویایی موهای بلوند کوتاه شده تا پشت گردن کمر باریک ناف زیبا پاهای کشیده و زیبا با انگشتان لاک شده کس تمیز بدون مو پف کرده
امان ندادم قبل از خیس شدن افتادم به جونش و گفتم باید اب ارژینالتو بخورم کلی لب و گردنو سینه و مالیدن کسشو کردم دهانم تا میتونستم خوردم هی داد میزد داره ابم میاد نکن که ابش اومد همشو تا قطره احر خوردم
من زیاد از ساک خوشم نمیاد و بهشم نگفتم و شروع کردم به گاییدن کس زیباش
تازه ارضا شده بود کصشم ابلمو بود ولی حسابی فیت کیرم بود کیرم حدود 18 سانته ولی حسابی کلفته در حلقه کردن حتی دست خودم که گنده است دو انگشت شست و بلنده بزور به هم میرسه
تو مشت پریسا که مثل مشت کردن بطری نوشابه بود
حدود 10 دقیقه گاییدم تا ابم داشت می اومد گفتم پری دارم میام گفت بریز توش میخام از تو ابستن بشم برییییییز توش که با فواره ریختم تو ته کسش اونم قبل من برای بار دوم ارضا شده بود
دوش گرفتیم و اومدیم بیرون هر دو با حوله که محسنم در اومده بود با شلوارک بدون پیراهن نشسته بود جلو بخاری شومینه گفت خسته نباشید !!!
صداتون تمام ویلا را برداشته بود
من خجالت کشیدم ولی پریسا گفت مهندس همونیکه میخوایتیم
حسابی سیرابم کرده و یه بچه هم گذاشته تو شکمم خیالت تخت باشه محسن
با تعجب گفت تا به چشم خودم نبینم باورم نمیشه
هر دو سرپا بودیم و حوله تنی تو تنمون
بی مقدمه حوله منو که داشتم موهامو خشک میکردم داد کنا تا بخودم بیام کیر نیم خیزم را که تقریبا همان 18 سلنت بود با دو دستش گرفت گفت ببین کیر به این میگن نه به دودول تو
زود حوله را پیدم به خودم و پریسا رفت سشوار کشیدن که صدام زد مهندس بیا برای عشقت سشوار بکش منم با اشتیاق رفتماتاق کمی سرد بود من گرماییم ولی پریسا سردش بود گفت بریم تو هال بکش رفتیم نزدیک شومینه محسن نبود تا رسیدیم حوله را از خودش کند مال منم باز کرد مشغول سشوار شدم پرسیا کیرمو هدایت کرد لای باسنش تا باسنشو تکان داد کامل سفت شد
موهاش پرپشت بود کامل خشک نشده بود که گفت بسه
برگشت کیرمو شروع کرد کیسیدن و هرچه میکرد بیشتر از ختنه گاه تو دهنش جا نمیشد ولی من برای اولین بار بود که از ساک زدن خوشم می اومد حسابی زیر کیرم کهدوتا رگ برجسته داره اونارو لیس میزد و دور کله کیرمو با عشق و علاقه و نگاه کردن به چشمام لیس میزد
دیگه صبرم تمام شد دوی میز پا مبلی که یک مکعب مبله بود خوابوندم و با مالیدن کیرم به لای کوسش و خواهش دمادم پریسا که میگفت جررررم بده زود باش من جنده توام من زن تو ام من عشق تو ام در چند حرکت فرو کردم تا ته تو گسش گفتم میخام یکساعت بکنمت حاضری گفت اگه نکنی مرد نیستی
ببینیم …
و شروکردم ابتدا سنتی اون زیر و من رو با خوردن همدیگه میزدم که متوجه شدم محسن هر از گاه دستشو میزنه به کیرم ابتدا فکر میکردم پریساست چون دستاش رو باسنم و کمرم بود و چند باری هم کیرمو تا در می اوردم هلش میداد تو کسش
ولی تا کیرم از کسش در اومد خواستم بکنم توش میلغزید به بالا که دیدم دستی اومد کیرمو درست گذاشت رو سوراخ کوس پریسا
دستای پریسا دور گردنم بود دیگه شکی نداشتم که محسنه
لذتم چند برابر شد گفتم محسن کیف میکنی
گفت بزن که خودبخود دارم با تماشاتون ارضا میشم بعد چند لحظه دیدم داره با کیر نازک و کوچکش جق میزنه کیرش اندازه یه سوسیس کوچولو بود به هیکلش نمیخورد خودش چاق بود بالای 100 کیلو کیرش اندازه شاید کمتر از ده سانت
بیش از 45 دقیقه بکوب پریسا را گاییدم
دیگه پریسا کم اورده بود التماس میکرد تمامش کن آبتو بریز که کصم خشک و تشنه اس
با کمتر از شاید 20 ضربه کوسشو پر از اب کردم تا کشیدم بیرون پشتش کلی اب منی اویزون شد که در عین تعجب دیدم محسن شروع به لیسیدن کس پریسا شد که ابم داشت ازش بیرون میریخت و همشو با ولع میخورد
4 شبانه روز با هم بودیم من رفتم رامسر جریان را به پسر دایی گفتم باورش نشد زنگیدم به پریسا کلی حرف زد باز باورش نشد
به پریسا گفتم قرار بعدیمون یادت نره گفت جمعه پیشتم میام باز میریم رشت هر چند روز تونستی با همیم
باز پسر داییم باور نمیکرد گفتم میخای قرار تو ویلای تو بزارم گفت اگه راست میگی بکن
زنگیدم به پریسافتم پسرداییم امشب میاد تهران میتونید شب حرکت کنید بیاین چون جا ردیفه تا جمعه من نمیتونم صبر کنم گفت امشب که کرجیم فردا شب پیشتیم ادرس بده دادم
تا زمانی که حتی ادرس ویلا را در رامسر بودند میپرسیدن پسر داییم باورش نمیشد تا دید بله خانمی جوان (یادم رفت بگم پریسا 19 سالش بود و محست 24) پیاده شد چشای پسرداییم شد چاتا
گفت اینه ؟!!!
گفتم اره بعد شوهرش مثل دیو پیاده شد گفت معلومه این بشکه عن که نمیتونه اون حوری بهشتی را بکنه
چه شانسی داری تو؟!
من برم قایم بشم تا اومدن جا نخورند
گفتم بمان نیازی نیست با اس ام اس گفتم نو اینجایی پریسا میدونه
پسر داییم تریاک میکشه و قلبشم ناراحتی داره بهشم گفته بودم نظری نباید به پریسا داشته باشی اون مثل زن دوم منه
اونم قبول کرده بود
ده روز پریسا و سه روز محسن موندن پیشمان که محسن رفت من پریسا را با خودم بردم کرج و دو شبانه روزم کرج خونشون بود
الانم قراره یه شنبه برم پیششون پریسا از من 6 ماهه از من ابستنه محسن از اولش پذیرفته که از من بچه دار بشه قراره بچه اش که پسره با سزارین دنیا بیاره قطعا بچه درشتی خواهد بود چون منم درشتم قدم 192 وزنم 87 کیلو با بدن ورزیده بدون شکم با پا و بازوان قوی که قرمان دو بودم الانم میدوم و کوه میرم و استایل بدنم عالیه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید