این داستان تقدیم به شما
این داستان برای چهار سال پیش ،یعنی اون موقعی که من 15 ساله بودم خب اول از خودم بگم: قدمم نسبت به سنم خوب بود و 65 کیلو بودم رنگ پوستمم سفید بود وکون برجسته ای داشتم اسمم آرمین هستش . داستان از اون جایی شرو ع شد که من به دلیل مشکلات خانوادگی یه دو ماهی تو تابستون رفته بودم خونه ی مادربزرگم که تو ی شهر دیگه بود،خب مادر بزرگم اینا خونش ویلایی و خیلی بزرگ بود .برای همین هم ته حیاتشون یه خونه ی سرایدار ی بود که دوست داداشم و زنش اون گرفته بودن و #سریدار اونجا بودن ، چون که دوست داداشم (محسن که ۲۶ سالش بود و درکل خوش تیپ و جذاب بود و مژگان زنش که ۲۳ یا ۲۴ سالش بود زنی با اندام های برجسته بود که روز بع روز سکسی تر میشد ) من هرچند وقت بکبار که حوصلم سر میرفت میرفتم خونشون حرف میزدیم ps4 بازی میکردیم… خلاصه باهم راحت بودیم. یه روز که پدر بزرگم و مادر بزرگم رفته بود روستا تا به باغاشون سر بزنن و خالمم که همیشه سر کار یا بیرون بود زن محسن هم نبود منم حوصلم سر رفته بود رفتم دم خونه ی محس درو زدم یه ذره طول کشید بعد درو باز یه جوری وایستاده بود که من تو خونه رو نبینم گفتم حوصلم سررفته و کسی هم نیست. گفتم بیام تو؟ مکث کرد گفت بیا رفتم دیدم بله آقا بساط مشروب را انداخته و زده شبکه ی #ماهواره ای پورن . داشت تلوزیونو خاموش میکرد.
گفتم نه راحت باش دهن لق نیستم باو .کنترولو گزاشت کنار گفت اگه دهن لق نیستی بیا بشین یه پیک بخور حال کنی منم که منتظر بودم پاشدمو رفتم نشستم کنارش و یذره نوشیدنی واسم ریخت خوردم .قرار بود یه پیک بخورم اما چهار تا شده منم که با گوز مست میشدم دیگه گیج بودم لم داده بود یه گوشه و داشتم ماهوار میدیم ناخود آگه دیدم دارم خودمو میمالم هیچی حالیم نبود محسن هم نشست کنارم دستشو گذاشت رو رون پام گفت عجب روز بود داشت پاهامو می مالید که منم بغلش کردم جفتمون مست بودیم و همع چی آماده گفت :آرمین برو دستشو خودتو تمیز کن بیا نمیدونم چرا چیزی نگفتم و پاشدم رفتم دستوشو خودمو تمیز کردم و سوزاخمو با مایع دستشویی شستم تا خوش بو بشه لباسامو در آوردم جلوی دستشویی دیدم تو حال نیست رفتم تو اتاق دیدم روتخت لخت نشسته و داره یع اسپره ی (بعدن فهمیدم تاخیریه) میزنه منو دید گفت بیا اینجا عشقم من آروم رفتم جفتمون لخت بودیم رفتم تو بغلش خوابید رو من عین سگ کل بدنمو لیس میزد بعد شرو کرد به لب گرفتن با این ک زیاد بلد نبودم داشتم حال میکردم بعد دوسه دقیقه لباشو از لبام جدا کرد رفت پایین تخت وایستاد گفت بیا اینجا عشقم من رفتم حالت داگی رو تخت بود اونم جلو وایستاده بود و کیرش جلوی صورتم بود چند ثانیه همون جوری موندم گفت زود باش دهنمو باز کرد و گزاشتم رو کیرش شروع کردم به ساک زدن سر کیرشو عین آب نبات لیس میزدم انکار مست بودم بعد شروع کردم به #ساک زدن سعی میکردم دندون نزنم و تا حدودی هم موفق بودم دیگه خودش سرمو نگه می داشت و تلمبه میزد کل کیرش تو دهنم بود من اوق میزدم اون تند تند تلمبه میزد و بعد هر تلمبه کیرشو تو دهنم نگه میداشت دید دارم خفه میشم که کیرشو در آورد و تخماشو گزاشت تو دهنم براش میخوردم وای که چه حالی میداد.
دهنمو که جدا کردم چون خسته شده بودم منو به کمر خابودن منم پاهام جمع کردم تو سینم تا کونم در اختیارش قرار بگیره و دهنشو گزاشت رو کونم با زبونش قلقلک میداد من داشتم حال میکردم رو ابرا بودم اصن تو حس خودم نبودم داشتم میمردم که زبونشو جدا کرد وروغن ریخت رو کونم و سوراخم انگشتشو کرد تو کونم به خاطر روغن کونم تقریبا باز بود اولین انگشت رو احساس نمی کردم همیجوری انگشتاشو اضافه می کرد سر انگشت سومی کونم درد گرفت ولی باز انگشتشو به زور کرد تو کونم دیگه انگشتاشو در آورد سر کیرشو گذاشت سر کونم و هی قلقلک میداد من داشتم حال میکردم آروم آروم سر کیرشو هول داد تو یه ذره درد داشت ولی حال میداد همون جوری داشت با کونم بازی میکرد و یواش یواش کیرشو میکرد توکونم وای خیلی خوب بود گرما مای کیرش کونمو آتیش زده بود اصن تو حال خودم نبودم آه و ناله میکردم شروع کرد به عقب جلو کردن یه دفع چشام سیاهی رفت وقتی بخود م اومدم دیدم کل کیر شو کرد تو کونم من دارم آه و ناله میکنم اونم داره خیلی حال میکنه کل وجودم درد بود کم کم درد کم شد ولذت اضافه شده دید من دارم میمرم از لذت کیرشو هی در می آورد دو بار میکردتو کونم اومد خوابید رو تخت منم به پهلو خوابیدم و قمبل کرد م کیرشو گذاشت رو کونم و شرو کرد با تمام زورش تلمه به میزد صداش تو کل خونه پیچیده بود من که اصن دیگه کونمو احساس نمی کردم تلمبه هاش شدت بیشتری میگرفت منم هم بیشتر حال میکردم کیرشو در آورد همون جوری خوابیده بود من رفت جلو کیرشو می مالیدبه صورتم بعد من مشغول ساک ز دن شدم دهنمو که جدا کردم پاشد و شروع کرد به جق زدن که یدفه آبش با تمام سرعت پاشید رو پیشونیم و بذره مو هام بقیه آبشم ریخت روصورتم ابش خیلی زیاد بود . من با دستام آبکیرش که تقریبا شور وتلخ بود میریختم تو دهنم اونم ابکیر را رو با کیرش جمع می کرد و میزاشت تو دهنم . ولی من هنوز ارضا نشده بودم امیر تا دستشو گذاشت رو کیر آبم پاشید و منم ارضا شدم حدودا یک ساعت خوابیدم منم خودمو تمیز کردم و داشت میرفتم گفت زن من هفته بعد دوباره نیستش در خدمتیم یه سوپرایزم دارم برات منم گفتم چشم کونی خودتم حتما میام و رفتم. سکس بعدیمون هم که من نقش برده رو برای خودش و خانمشو داشتم ( دروغ گفته بود زنش نیست ) رو براتون مینویسم.
نوشته: یه کونی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید