این داستان تقدیم به شما
سلام من حسن هستم 45 سالم هست. داستانی که میگم شاید زیاد سکسی نباشه ولی از خوندنش پند میگیرید و این داستان برمیگرده به 4 سال پیش. من رابطم با زنم خوب بود و هیچ مشکلی هم نداشتیم نه از نظر مالی و نه از نظر جنسی و نه از نظر عاطفی ولی این اتفاق منو شوکه کرد!
من هر روز صبح که سر کار میرفتم اون روز رو نرفتم و به طبقه بالا رفتم(خونمون دو طبقه هست)و توی بالکن در حال تماشای محیط بودم و مثل باکلاسا روی صندلی نشسته بودم و قهوه نوش جان میکردم و زنم هم اتاق پایین بود.از زنم بگم یه زن خیلی خوشگل و سفید با ممه های خوشگل و کون بینظیر بود و همیشه هم لباسای تنگ میپوشید و توی خیابون همه بهش زل میزدن.ساعت فک میکنم 10 بود که دیدم یه ماشین اومد تو کوچه و کنار در خونمون و یه آقای خوشتیپی زنگ خونمونو زد.منم نظاره گر بودم و دیدم زنم با یه تاپ قرمز و یه ساپورت درو روش باز کرد و همونجا از هم کلی لب گرفتن و رفتن داخل.منم بدون اینکه متوجه بشن رفتم تو تراس و مرده هم کلی زنمو میمالید و رفتن داخل خونه و زنم درو بست.منم گوشیمو برداشتم و رفتم پایین و کنار در ایستاده بودم ولی صداشونو میشنیدم.زنم کلی براش عشوه میومد و اونم جون جون میکرد.بعد صدایی شنیدم که انگار مرده شلوارشو داره در میاره.منم از فرصت استفاده کردم و با گوشیم صداهاشون رو ضبط میکردم.بعد صدایی شنیدم که قلبمو به درد اورد.زنم زیر اون خوابیده بود و آه آه میکرد و از اول تا آخر هربار این صدا رو میشنیدم خشمم نسبت بهش بیشتر میشد.هر ثانیش برام مثل یک سال میشد.باورم نمیشد که زنم بهم خیانت کرده.با خودم میگفتم اگه بخوام ازش طلاق بگیرم باید کلی مهریه بدم و اینهمه که ندارم بدم.توی این فکرا بودم که صدای آهه مرده بلند شد و فهمیدم که ارضا شده.بعد شنیدم که مرده شلوارشو پوشید و بهش گفت که این حسن مادر**** لیاقتت رو نداره.
پس فردا منو رفیقم میایم کس و کونتو یکی میکنیم و زنم یه جووون گفت.منم سریع رفتم طبقه بالا و دیدم مرده رفتش.پس فرداش من زیر تخت قایم شده بودم و گوشیمم اماده ضبط فیلم بود.تقریبا ساعت 9 بود که زنم از خواب بیدار شد و صبحونه خورد و فک میکرد که من سرکارم در صورتی که اعمالش رو نظاره گر بودم و دیدم زنگ درو زدن.زنم با کلی عطری که زده بود و لباسایی که پوشیده بود شهوت هر مردی رو زیاد میکرد.بعد دیدم یارو اومد تو خونه و زنم رو پرت کرد رو مبل و کلی ازش لب گرفت.منم با گوشیم داشتم ضبط میکردم.بعد یه مرد دیگه هم اومد و گفت شروع کنیم و اون یکی مرده هم گفت اره چرا که نه.بعد زنم از رو مبل رفت پایین و نشست براشون کلی ساک زد.بعد زنم پاهاشو روی شونه یکیشون گذاشت و اون یکی هم کیرشو گذاشت دهن زنم و داشت تلمبه میزد.بعد یکی از مردا گفت میخوایم کونتو جر بدیم آماده ای؟زنم گفت الان میرم دستشویی بعد به عشقای کیر کلفتم کون میدم.خیلی برام عجیب بود چطور زنم توی این مدت که باهاش سکس میکردم پیشنهاد میدادم از کون بکنمش رد میکرد؟!بعد زنم از توالت دراومد و براشون قمبل کرد و یکیشون اومد کیرشو گذاشت در کون زنم و فشار داد.بعد مرده گفت بزار از تو ماشین وازلین بیارم ولی اون یکی گفت خب تف بزن.بعد اومد تف زد روی سوراخ زنم و انگشت تو کونش میکرد که صدای آه و اوه زنم بلند شد.بعد کیرشو گذاشت روی سوراخش و کیرشو داخل کرد و زنم هم مثل الکسیس آه میکشید و اون یکی هم اومد کلی کس زنمو لیسید.مرده کیرشو تو سوراخش نگه داشته بود و عقب جلو میکرد و کم کم سرعتشو زیاد کرد و اون یکی مرده هم اومد جلو زنم و کیرشو گذاشت دهنش و هر دوشون تو کون و دهن زنم تلمبه زدن و دیدم آبشون اومد و بدین ترتیب زنم گاییده شد.بعد از اینکه مردا رفتن من از زیر تخت در اومدم و به زنم گفتم پس گاییده میشدی و من خبر نداشتم.
+خفه شو پرو
-اینا کی بودن؟
+دوست پسرای قبل از ازدواجم بودن
-برا چی اومده بودن؟
+خواستن احوال منو بپرسن
-و تورو بگان هان؟
+چطور جرئت داری با زنت اینجوری حرف بزنی من جای مادرتم
-بهتره خفه شی و اگه جرئت داری بریم دادگاه
+باشه بریم
بعد رفتیم دادگاه و فیلمارو نشون قاضی دادم و قاضی گفت مورد برسی قرار میگیره و سه روز دیگه بیاین. منم تو این سه روز همش طبقه بالا زندگی میکردم و اون مردا هم همش میومدن و زنمو میگاییدن.بالاخره روز نهایی رسید و گفتن که مدرکی برای اثبات وجود نداره و زنم هم مهریه رو که به اجرا گذاشت فرصت دادن تا فردا بجورمش ولی از هرکی قرض گرفتم اخرش به مبلغ اصلی نرسید و از اون روز تا همین چند روز پیش که آزاد شدم همش تو زندان به این موضوع فکر میکردم و با آه آهایی که زنم میکرد و به یاد میاوردم تو توالت زندان جق میزدم.
نوشته: حسن بد بخت
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید