این داستان تقدیم به شما
خیلی مقدمه چینی نمیکنم و میرم سر اصل داستان اسمم پیونده 24 سالمه حسابداری خوندم و هیکلم توپر ولی شکم ندارم پوستم سفید قدم 170 و سینم 75 و قیافمم ب قول دوستان و اگه تعریف از خود نباشه و نگید جقی و این کسشرا خوشگله بریم سر خاطره یا همون داستان…
بهاره گفت چیه پیوند جون زیاد رفتی بالا بی اعتنا بهش درحالی که به گیلاسم نگا میکردم گفتم خوبه خودت میدونی بیشتر از یکی نمیخورم بهاره بابا ول کن جون بهاره ی امشبو زیاد بزن نمیمیری با عصبانیت گفتم اه بهاره گفتم نه الانم تمایلی به حرف زدن باهات ندارم خب رومو برگردوندم که با داداش بهاره روبه رو شدم تقریبا دو قدمیم بود میشه گفت جذاب بود و خوش تیپ خواستم از کنارش رد شم که بازومو گرفتو گفت مادمازل کجا میرن مرتیکه ی پروو به تو چه پسره اوپس معذرت بانوووو بی حوصله گفتم بکش کنار ی چشمک زد و گفت شبی چند خوشگله دندونامو رو هم فشار دادمو گفتم من اینکاره نیستم جناب برو دنبال اهلش دستمو کشید و برد سمت یکی از اتاقا خواستم جیغ بزنم که از پشت دستشو گذاشت رو دهنم دوتا دستامو گذاشتم رو دستش حس میکردم الان خفه میشم در اتاقو باز کردو هلم داد تو عقب عقب رفتم اومد تو و درو پشت سرش بست دکمه های پیرهنشو یکی یکی باز کردو درش آورد انداختش گوشه اتاق اومد جلو تر وایسادم اونم تو ی قدمیم وایساد فکر کردم منصرف شده اما تو یه حرکت ناگهانی دستشو انداخت پشت سرمو کشیدم جلو لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به خوردن لبام و اون یکی دستشم حلقه کرد دور کمرم اولش مقاومت کردم و خواستم ازش جدا شم ولی 2 ماه بود سکس نداشتم و هوس کرده بودم برای همین شروع کردم به همراهیش برم گردوند و زیپ پیرهن دکلته ی مشکی تنمو باز کرد از بالا درش آوردم و دوباره برگشتم سمتش لبامو گذاشتم رو لباش تند تند همو میبوسیدیم آروم بردم سمت تخت و انداختم روش کمربندشو باز کرد خودمم نشستم و اول دکمه و بعد زیپ جینشو باز کردم همزمان با شرتش کشیدم پایین
کیرش افتاد بیرون تقریبا 17 سانت و میشه گفت کلفت موهامو گرفتو سرمو برد سمت کیرش شرو کردم به ساک زدن البته نصف کیرش تو دهنم جا میشد سرمو تند تند عقبو جلو میکردمو کیرشو میمالیدم یکم که واسش خوردم خودش شروع کرد به تلمبه زدن و یهو سرمو نگه داشتو کیرشو تا ته کرد تو دهنم دوثانیه نگه داشتو بعد درش آورد دراز کشید روم و سینمو کرد تو دهنش و تندتند میخوردش با اون یکی دستشم با سینه دیگم بازی میکرد تنها حسی که داشتم لذت بود کسم خیس خیس بود دستشو برد سمت شرتمو درش آورد بعدم دستشو گذاشت رو کسم و مالیدش همزمان سینمم میخورد ناله هام دست خودم نبود سرشو هل دادم سمت کسم اونم شروع کرد به خوردن انقدر خوب میخورد که انگار یه عمر فقط کس خورده خیلی حرفه ایی بود خیلی محکم میخورد دردو لذت باهم قاطی شده بود سعی میکردم خودمو بکشم عقب اما نمیذاشت اومد روم و انگشت اشارشو کرد تو کسم اول یکم سوخت ولی بعد عادی شد انگشتشو عقب جلو میکرد و گاهی لبمو میبوسید اروم آروم هر چهار تا انگشتشو کرد تو کسم دستشو تند تند عقب جلو کرد دیگه جیغ میزدمو فقط نمیخواستم اون لحطه تموم شه پاهامو میبستم اما به زور بازشون میکردو بازم کارشو میکرد نک سینمو میمکیدو دستشو تو کسم جلو عقب میکرد انقدر این کارو کرد که لرزیدم و ارضا شدم دو دقیقه بیحال دراز کشیدم و بعد بلند شدم و خوابوندمش رو تخت کیرشو صاف نگه داشتمو نشستم روش تند تند بالا پایین میرفتم و ناله هاش بیشتر تحریکم میکرد یکم تو این حالت بعد خودش خواست برعکس شم و دستامو بزارم کنارش وقتی حالت گرفتم از پشت کیرشو کرد تو کسم با دستاش کونمو نگه داشتو محکم تلمبه میزد منم ثابت بودمو اه و نالم اتاقو برداشته بود
5 دیقه تواین حالت و بعد خواست حالت سگی بشم چهاردستو پا رفتم جلوش و کونمو دادم بالا سمتش اول یکم کسمو از پشت خورد و بعد کیرشو کرد تو کسم کمرمو قوس دادم و خودمم کسمو عقب جلو میکردم میچرخوندمشو کونمو رو کیرش میلرزوندم دستشو از پشت گذاشت رو کسم و تند تند مالیدش ی بار دیگه ام ارضا شدم خودشم سرعت تلمبه هاشو برد بالا تر و آبشو با فشار خالی کرد تو کسم بی حال کنار هم افتادیم و خوابمون برد صبح که بیدار شدم تو بغل هم روی تخت بودیم خودشم چشماشو باز کردو گفت صبح بخیر خانم کوچولو خندیدمو لباشو بوسیدم خزیدم تو بغلشو اونم محکم تر بغلم کرد بازم خوابم میومد چشمام گرم شدو دوباره خوابم برد
مرسی که وقت گذاشتین
شب و روزتون سکسی
نوشته: دخترک حشری
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید