داستان سکسی چاقال

این داستان تقدیم به شما

سلام
من حامدم ۲۸ سالمه
من یه خواهرزاده دارم به اسم اتنا پدرش چند سالی میشه ک از خواهر من طلاق گرفته حالا ب هر دلیلی اونا با پدرشون زندگی میکنن اتنا یه دختر با قد ۱۷۰ کمر باریک و باسنی بسیار وحشی و سینه های کوچولو ک اونم چون ۱۷ سالشه من ۲ سال پیش برادرم فوت شد همه رفتیم بهشت زهرا و…. برگشتیم خونه هرکی تو یه اتاق بود من رفتم تو اتاق خواهرم دیدم اتنا با یه شلوار لی دمر خابیده دیدم اونور همه سرشون تو کار خودشونه اروم از رو شلوار کون اتنا رو مالیدم دیدم خیلی خابه دوباره دو دستی محکم تر مالیدم دیدم متوجه نمیشه روش اروم دراز کشیدم کونشو با کیرم فشار میدادم خیلی بد راست کردم دیدم این خواب نیست خودشو زده ب خواب در اتاق رو کلیدشو بستم قفل شد دوباره اومدم بالاسر اتنا بغل گوشش گفتم اتنا اتنا دیدم این بیداره خودشو زده ب موش مردگی بغل گوشش گفتم میخام بکنمت قبوله؟دیدم هیچی نگفت منم شلوارشو با شرتشو با هم کشیدم تا زانو پایین شاید باورتون نشه یه کون سفید و سبزه مانند تپل با پاهای لاغر و کمر باریک اون چیزی ک از رو شلوار بود

وقتی شلوارو کشیدم پایین دو برابر بزرگ تر بودکیرم داشت منفجر میشد تف انداختم رو چاک کونش یه خورده عقب جلو کردم دوباره یه تف انداختم لای پاش و سر کیرم ،سر دادم لای پاش ۱ دونه مو تو بدنش نبود شروع کردم به تلمبه زدن دیدم اصلا هیچی نمیگه کاملا خابیدم روش۱۵ دقیقه داشتم پشت سر هم میکردمش البته لاپایی چون بچه بود گفتم بکنم تو کونش جیغش میره هوا ب همون لاپایی بسنده کردم ابمو ریختم روی کونش با سر کیرم ابمو پخش کردم رو کونش براق شده بود چند وقت پیش میخاست بینی عمل کنه پول کم داشت بهش۱ تومن دادم باهاش حرفم گرفت و گفتم بهش کردمت اونم گفت من میدونم و فهمیدم چجوری و کجا منو کردی بهش گفتم این پولو دادم برای سکس اون روزت اتنا جنده اونم میخندید حالا بهش گفتم اسمتو بزارم جنده یا چاقال خودش گفته چاقال چند وقت پیشم تو اسانسور یه انگشتش کردم جلوی همه حواسشون نبود بیرون بهش گفتم چاقال جنده کی بکنمت خندید و رفت

ببخشید ک خلاصش کردم.تمام

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *