این داستان تقدیم به شما

من حمید 28 سالمه مجرد هستم و حشری کاملا عادی و معمولی دوسال پیش تو ی کارخونه استخدام شدم اوضاع بد نبود تا ی ارپاتمان 80 متری خریدم جیبم حسابی خالی شد و قسط و بدهکاری داشتم از بچگی خیاطی کرده بودم خواهر بزرگم هاجر 37 سالش بود بعد از اینکه شوهر بدلیل مواد افتاد زندان بلند مدت طلاق گرفت و ی کارگاه خیاطی لباس فرم تاسیس کرده بود کارش وبارش بد نبود بهم پیشنهاد داد بعد از ظهر برم برش بزنم ی ماهی 700 تومن برام داشت چون راهی دیگه نداشتم قبول کردم و رفتم . دو روز اول خودش کمکم میموند ولی چون کارای خونه رو هم داشت سختش بود بمونه دوتاهم بچه داشت رها و ارمین که هردوتاشون مدرسه میرفتن از خانم محمودی خواست عصر ی ساعت بیشتر بمونه پارچه ها رو کمک من پهن کنه و بره دو سه روز اول بد نبود خانم محمودی 37 بود توپر هم قد خودم با رون های درشت سبزه دیدم یکمی میخاره دل به دلش دادم تعجب کردم دیدم سریع واداد شب موقع رفتن گفتم صبر کن میرسونمت رسوندمش گفتم شوهرت نبینه گفتم جداشدیم با بابام زندگی میکنم چند روز باهم حرف میزدیم شماره رو گرفته بودم خواسته ام رو بهش گفتم نه اورد اولش چند روز نموند کمکم اخر هفته بود منم بیشتر کار میکردم دیدم گفت میمونه وقتی خواهرم رفت از پشت بغلش کردم شروع کردم به بوسیدنش
 
واقعا نرم بود مانتوشو دراوردم لختش کردم عجب بدنی داشت ازپشت توی بغلم بود با سینه هاش بازی میکردم لاله گوششو میخورم اهل لب بازی نبود سینه هاشو خوردم جلوم زانو زد حسابی برام ساک زد انتظار داشتم از کیرم تعریف کنه ولی نکرد چون کیرم 17 سانت ولی حسابی کلفت . خوابندمشکف کارگاه کیرمو مالوندم دمش فرو کردم اصلا تنگ نبود حسابی داخلش زدم ابم داشت میمومد پاشیدم رو سینه هاشو رفتم بد نبود هم دم دست بود هم اینکه راحت میداد ازش دلیل گشادیش رو پرسیدم گفت بخاطر خودارضایی با بادمجونه چند بار دیگه هم کردمش ولی از کون نمیداد تا ی روز رفتم کارگاه دیدم خواهر ی جوریه دیدم خودش موند کمک کنه اخر وقت سراغ خانم محمودی رو گرفتم گفت که اخراجش کردم دوسه روز سرسنگین بود موقع رفتن بی مقدمه گفت چرا اون کار رو کردی مگه اینجا جای اینکاراست عصبانی بود و داد میزد ی لیوان اب خورد و گفت از سنت خجالت بکش ده سال ازت بزرگتر بود ناخداگاه از دهنم در رفت گفتم من کلا این سنی دوست دارم مشکلی داری . ی اخمی کرد گفت برو بیرون .رفتم دوروز بعدش زنگ زد و گفت کارا همه اش موند چرا نمیای رفتم روز اول گذشت روز دوم گفت کارگاه رو یکماه دوربین براش نصب کردم حواست باشه چند روز گذشت با کامپیوتر کار میکردم ی تکیه فیلم به چشمم خورد که کردن خانم محمودی بود تعجب کردم چرا کات شده بود پاکش کردم هاجر خواهرم گفته بود شب واسه شام برم خونش زودتر رفتم دیدم هاجر ی دامن چسبون ماهی با پیراهن یقه باز پوشیده بود حسابی اندامشو ریخته بود بیرون 16 سالم که بود حسابی هاجر رو دید میزدم اما گذشته بود. هاجر حدودا15 سانت از من کوتاه تر بود توپول سفید کون وسینه های قلمبه و کمی شکم که واسه من خیلی وسکسی بود.به بهونه اینکه دلخوری رو از دلش در بیارم روبوسی کردم دیدم داغ داغه .سراغ رها رو گرفتم گفت رفته خونه پدربزرگش . ارمین هم بازی میکرد بعد شام ارمین رو فرستاد بخوابه به من گفت داداش گوشیم پره هنگ میکنه داد دستم رفت توی اشپزخونه گفت فیلمای تو گالریش حذف نمیشن رفتم دیدم چن تا کلیپ از کردن خانم محمودی توشه دو سه تا سوپر خارجی دیدمشون حسابی کف بودم کیرم نیمه بیدار بود.کون هاجر که پشت سینک ظرفشویی بود چشمک میزد رفتم به بهونه لیوان برداشتم ی کمی زانوهامو خم کردم خودموچسبوندم دم کونش ودستم کشیدم طرف شیر که لیوانم رو پر کنم کیرمو که دم کونش حسش کرد یهو دستپاچه شد فاصله گرفتم دوباره چسبیدم بهش لیوان رو گذاشتم سر جاش از اشپزخونه اومدم بیرون نشستم روی مبل و بدون ترس دیدش میزدم و کیرمو میمالوندم .ظرفا تمام شد رفت توی اتاقش

 
چند دقیق بعدش کیرم به کلفت ترین حدش رسیده بود ی جوری که کیرم تابلو باشه رفتم توی اتاق گفتم ابجی شلوار راحت نداری بهم داد همونجا جلوش کشیدم پایین وعوض کردم کیرمو توی شرت گرفتم تکون دادم براش از اتاق زدم بیرون . ساعت دو رفتم تو اتاقش تا صدای در اومد سرشو بلند کرد من دید پتو رو کشید روی سرش درحالی که دمر خوابیده بود نشستم کنارش دست میکشیدم به کونش فوق العاده خوش فرم نرم بود لباسامو دراوردم باشورت نشستم پاش اروم دامنشو در اوردم ی کون درشت با رون های بزرگ و سفید که اسیر ی شورت سبز فسفری بود صورتمو میکشیدم به رونهای سفید و بدون مو و نرمش سعی میکرد ناله هاشو مخفی کنه وقتی ته ریشمو به قسمت داخلی رون هاش میکشیدم بدنش به رعشه می افتاد و میلرزید شورتشو در اوردم ی کس با لبه های بیرون زده و سوراخ کوچک کونش که نشون میداد برای فتح کردنش کار سختی دارم زبونم کشیدم لای کسش رو به بالا تا رسیدم بهسوراخ کونش . ناله هاش بیشتر شده بودچند بار ادامه دادم حشرش به بیشترین حدش رسیده بود خودش به تخت میکوبید کسش پر اب بود تموم بدن نرمش ی لحظه مث سنگ شد و ارضا شد بی حال شد رو تخت شورتمو در اوردمو کیر گذاشتم لا پاهاش چند تا تلمبه زدم ی دستم گذاشتم کنار سرش و با دست راستم کیرمو فشار دادم داخلش واقعا تنگ بود نزدیک نصفش رفت داخل دید دستم گرفته فشار میدم ی کمی کشیدم بیرون ی نفس عمیق کشید ادامه دادم ارورم اروم از پشت تمام کیر کلفتمو کردم تو کوس ابجی هاجر خوابیدم روش خیلی ریز تلمبه میزدم تو کسش چند دقیقه بعد دوباره ارضا شد و کیرم داغ داغ شد سرعتمو زیاد کردم و ابمو تو کس تنگ خواهرم خالی کردم هیچی نمیگفت. خیلی ضعف داشتم رفتم سریخچال ی لیوان ابمیوه خوردم ی لیوان هم برای هاجر اوردم گذاشتم کنارش خوابیدم روی تخت صداش زدم خودم چشمام رو بست چشمامو باز کردم دیدم سرش رو سینه ام گذشته و کاملا لخته دیدن بدن کاملا لختش تحریکم کرد با سینه های بزرگش بازی میکردم کشیدمش تو بغلم و گردنش رو میخوردم چشماشو باز کردم و دوباره بست نوک سینه اش گذاشتم توی دهنم شروع کردم به مکیدن همزمان با دوتا انگشت دست راستم چوچول باسرعت میمالوندم کس پراب متورم شده بود قرمز اروم شد انگار که ارگاسم شد پاشدم ی کمی کیرمو کشیدم بصورتش ساک نزد پاهاشو باز کردم کیرمو کشیدم لاکس خواهرمو کیرمو فرو کردم داخلش و خوابیدم روش لباشو میبوسیدم کم کم اونم همراهی کرد و لب تولب شدیم میدونستم ابم دیر میاد محکم تلمبه میزدم کل تختش میلرزید به بدنم دست میکشید چند تا حالت عوض کردیم بدون اینکه حرفی بزنیم خیلی طول کشید دیگه نای براش نموند به حالت اول برگشتیم لب پایینشو گاز گرفتم کیرمو تا ته کس خواهرم فشار دادم با تمام قدرت ابمو تو کس تنگش خالی کردم عجب سکس بود هردمون خیس عرق بودیم وقتی از اتاقش اومدم بیرون هوا داشت روشن میشد ی نگاهی به خواهرم انداختم کونش واقعا چشمک میزد باید ی فکری به حالش میکردم…..

 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *