این داستان تقدیم به شما

مدیر پروژه یک کارخونه در بم بودم با پسر داییم از تهران پرواز کردیم کرمان از کرمان با سواری رفتیم بم پسر داییم از من بیست سالی بزرگتر بود من ۲۶ ساله بودم اوج جوانی
تارسیدیم کارخونه را تو کمتر از یک ماه استارت کردم البته قبلا ساختمانش اماده بود کارگر گرفتم همه زن
چون کار کارخونه بیشتر زنانه بود تا مردونه داییم تریاک می‌کشید به دایی گفتم دلت برای زندایی تنگ نشده گفت چکار کنم گفتم کبری را دادم فقط بتو رسیدگی کنه بزنش زمین گفت چشم از تو می‌ترسیدم به زنم راپرت بدی خندیدیم
 
بعد این صحبتها بود زنی جوان حدود ۲۰ ساله با مادرش به دفتر داخل کارخونه مراجعه کرد و برای دخترش تقاضای کار کرد دختره بسیار زیبا بود پرسیدم خانم چند سالشه وضع تاهلش چیه
گفت ۲۳ سالشه متاهل بود الان در مرحله طلاق هستن گفتم از همین ساعت ایشان استخدام شد
مادر رفت و به دختر که اسمش طاهره بود گفتم تو فقط کارت تو مهمون سرا خدمات دادن بمنه
گفتم بیا تا محل خدمتتو نشون بدم داییم چشمکی زد که ناقلا چه شکاری زدی!
بردمش خوابگاهم تا رسیدیم دم تخت گفتم جامو مرتب کن ببینم سلیقه ات چطوره ملافه را مرتب کرد بالشو گذاشت سر جاش پشتش بمن بود کیر نکره ام بدجور بلند شد از پشت بغلش کردم کمی استقامت کرد گفت هنوز متاهلم شاید طلاق نگیرم نکووون فهمیدم یعنی بکووون معطل نشو … تا سفتی کیرم نشست رو چاک کسش وا داد
خیلی سریع السیر لختش کردم وقتی کیرمو دید وحشت کرد گفت تو را خدا نه اون منو پاره می‌کنه دستام کارشو کرده بود ابش راه افتاده بود خوابید لب تخت یواش یواش کیرمو کردن تو کسش مگه میرفت منم حدود یک ساعت قبل یکی از زنای زیبای کارگرمو گاییده بودم اونم خوشگل بود اختیار کیرم تو سکس دست خودمه نگو طاهره دیر ارگاسمه نزدیک ۴۰ دقیقه گاییدم تازه به ارگاسم واقعی رسید چی کرد خدا میدونه تختو گاز می‌گرفت
اومدم بیرون پسر داییم گفت طولانی شد ؟!
گفتم نپرس که الماس گیرم افتاده طاهره وقتی اومد بیرون بوی عرق و بوی سکسش دفترو ورداشت دایی گفت الحق که پسر عمه خلف خودمی براووون
تو ماه دوم کارکردش گفت ابستنم کردی چکار کنم گفتم بندازش گفت ابدا میخوام به شوهرم برگردم و بچه عشقمو دنیا بیارم
الان چهار سال از این ماجرا گذشته خدا بهش دختری داد انگار همه وجوه من تو چهره این دختره !
 
جالبه گروه خونش امکان نداره نشون بده مال پدرشه چون طاهره و شوهرش هر دو اوی مثبت هستن من آ مثبت دختره آ مثبته وقتی دخترو می بینم هم شادم و هم غمگین
شاد که دارم باز مامانشو میگام دیگه شوهرشم که معتاد سخت به تریاکه از غرغر زنش در امانه و شایدم میدونه زنشو می‌کنم، غمگین که ای کاش میشد این دختر مال خودم بود و میاوردم پیش خودم پرورش میدادم هر چند همه جوره بهش می‌رسم بدجوری در عذابم خودمم الان بم زندگی می‌کنم یه دخترو یه پسر دارم با این دختره میشن دو دختر و یک پسر یکی هم تو راه داریم خانمم لوله هاشو بسته
طاهره باز پنج ماهه از من آبستنه به امید پسر آبستنش کردم اما باز دختره من که دوس داشتم بازم دختر باشه اما طاهره دوس داشت پسر دنیا بیاره کارخونه از محل زندگیم دوره خوشبختانه با راهنمایی پسر داییم تا حالا خانمم ذره ای هم شک نکرده

 
الحق خانم از طاهره هم زیبا تره چون سفید مثل برفه و کاملا اروپاییه طاهره هم تقریبا سفیده ولی با مقایسه با زنم کمی تیره تره باید اعتراف کنم کص طاهره هم فرمش زیباتره و کلوچه اییه و هم خیلی تنگ‌تر از کص زنمه
زنم ۱۸۰ قدشه خودم ۱۸۵ طاهره ۱۷۰ هم با ارفاق قدشه وزنش ۵۸ کیلو شکم اصلا نداره سینه هاش ۷۵ است مال زنم ۹۰ است باسنش بزرگتر از طاهره است اونم کمر باریکه ولی تو زایمان کصشو پاره کردن بخیه خورد دیگه به تنگی قبلش برنگشت کیر کلفت من به راحتی تو کصش جا میشه و تحرک کصش خیلی کمه اما مال طاهره مثل سندانه لامذهب مگه کیرو رهاش می‌کنه
 
 
با تمام این تعریف ها نمیدونم با دو فرزند قاچاقیم چکار کنم خونه ام تهرانه بخاطر طاهره و دخترم عسل ادامه ماندگاریمو در بم تمدید می‌کنم هر چند حقوقم خیلی عالیه پسر داییم هم مانده و حسابی افعی شده تو کارخونه شکارهای خوبی دستش میاد هر از گاه زنش میاد چند مدتی پیشش می‌مونه میره تهران…
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *