این داستان تقدیم به شما

سلام من بهار هستم قدم ۱۶۸ دختر گندمی با چشم ابروهای مشکی موهای بلند مشکی. این داستان به دو سال قبل مربوط میشه .زمانی که ۲۲ سالم بود .تابستون واسه گرفتن گواهی نامه به یه اموزشگاه میرفتم من از نظر ظاهری همیشه به خودم میرسیدم هر روز یه لباس یه تیپ داشتم .همون موقع با این که مربیم خانم بود همیشه بهم میگفت دختر خوش تیپی هستم. مدیر اموزشگاه یه مرد جذاب سکسی با چشم رنگی بود ۱۳ سالی ازم بزرگتر بود. من خیلی وقت پیش ازش خوشم میومد زمانی که دبیرستانی بودم مسیر خونه مون مسیر اموزشگاه بود تقریبا هر روز میدمش اما خب سنم کم بود هیچ وقت بهم توجه نمیکرد. من اصلا عادت نداشتم جای برم دیر برسم واسه کلاس ائین نامه طبق معمول زود رسیدم. علی (مدیر اموزشگاه) میدیدم لعنتی خیلی جذاب بود با ان چشم گربه ای رنگی ‌دل همه رو میبرد.بعضی اوقات بهش نگاه میکردم اما ان اصلا نگاه نمیکرد انگار که اصلا من وجود نداشتم. چون هم ازدواج کرده بود هم محیط کارش بود احتیاط میکرد. از این بگذریم چن بار ائین نامه امتحان دادم قبول نشدم با یه بدبختی بعد این که واقعا کلی خواندم قبول شدم هر بار رد میشدم واسه علی اقا کلی خنده بار بود باور نمیشد بازم قبول نشدم.
 
اموزشگاه علی اینا اموزشگاه معتبری بود تعدا کارموزا خیلی زیاد بود. بعد ۲ ماه بهم زنگ زدن واسه کلاس داخل شهری. اینم بگم که یه بار مربیم یه سوتی بزرگ داد یکی از کارآموزا که ماشین میخواست از پار کینگ در بیاره کم مونده بود بزنه به علی. همون موقع ما تو ماشین بودیم که مربیم گفت وای علی جونم چیزیش نشه (مربیم یه خانم مطلقه بود یه بچه داشت خیلی قدش بلند بود ۱۸۰ میشد اسبی بود واسه خودش.) اون‌جا فهمیدم با هم ارتباط دارن اما بعدا از علی که پرسیدم هیچ وقت زیر بار نرفت که باهاش بوده. من که کلاس داخل شهریم تموم شد بعدش امتحان ائین نامه اصلی داشتم . واسه حفظ ابروم انقدر خوانده بودم که دفعه اول با یه غلط قبول شدم .هفته بعدش با افسر رد شدم .یه مدت از استرس ترس دیگه ازمون ندادم بعد چن وقت یه شماره نا شناس بهم زنگ زد علی بود اولش جا خوردم چون اصلا بهم توجه ای نمیکرد که الان بخواد بهم زنگ بزنه، خیلی معمولی رفتار میکرد ‌بهم گفت میتونه بهم‌کمک کنه که زودتر گواهینامه بگیرم و این قضیه باید بین خودمون بمونه .یه جوری تو کونم عروسی بود که میتونم سریع تر گواهینامه بگیرم.اینم بگم اصلا انتظار نداشتم اولین بار که همو دیدیم تا یه قدمی در خونمون امده بود تا ببینتم ادرس خونه مون از مدارکم بر داشته بود ‌خیلی سوپرایز شدم.بعد یه مدت قرار شد برم پیشش باهام مشروب بزنیم .کلا علی همچی تموم بود از قیافه اش گرفته تا لباس پوشیدنش هیچی کم نداشت ‌من ان روز بهترین لباسم پوشیده بودم حسابی به خودم رسیدم وقتی ان جا رسیدم همچی اکی بود با هم مشروب خوردیم من خیلی حس خوبی داشتم مست بودم بعد پیک ۵ شروع کرد به لب گرفتن .واقعا احساس میکردم تو فضام .رسید به گردنم انقدر خورد زمین چنگ میزدم رسید به گوشام با زبونش بازی میکرد میخوردش .خیلی دوست داشتم .همون توری لیس میزد به ممه هام رسید باورش نمیشد که ممه ۸۵ دارم انقدر با زبونش به ممه هام میکشید مک میزد فشار داد که فک میکردم الان ممه هام میترکن( ‌.کلا من از همون اول سینه بزرگی داشتم نسبت به دوستام)

 
همین طوری زبون میزد میومد پایین دیونم کرده بود . ‌ چوچول زبون میزد انقدر زبون زد که داشتم از حال میرفتم انقدر لیس زد کسم مالوند که خیس خیس شده بودم دوست داشتم هون جا کیرش در بیار بزار تو کسم. خودم شرتش در اوردم وای تا حالا همچین کیری ندیده بودم ۲۲ سانت بود سفید کلفت ‌. تو دستم گرفتم واسش ساک زدم ‌همین طوری زبون میزدم از پایین‌کیرش به بالا .داشت دیونه میشد ‌.بهم گفت دراز بکشم پام دادم بالا کیرش اورد لب سوراخم اروم برد داخل کسم .کم کم تا تهش برد خیلی خوب بود اصلا درد حس نمیکردم با این که کیر کلفتی داشت انم میگفت خیلی کسم داغه تنگی دارم ‌ .تلمبه زدناش تند تند تر میشد دیگه حس میکردم کیرش به شکمم رسیده .اه ناله من کل اتاق گرفته بود بعدش چن تا پوزیشن امدم روش انقدر تلمبه زد که کسم خیس خیس بود.خودش همون موقع ارضا شد من سری از روش بلند شدم .ان شب بهترین سکسم بود .بعد ان چن بار همو دیدیم .اما چون اون زن داشت منم نمیخواستم بهش وابسته شم ازش جداشدم سیم کارتم عوض کردم.گواهینامه به کمک ان گرفتم.درست بعد یه سال دوباره همدیگر دیدیم من منتظر تاکسی بودم ان بوق زد که متوجه اش بشم .سوار ماشینش شدم منو رسوند خونه ‌. طی مسیر از دانشگاه اینا ازم پرسید خیلی دلم واسش تنگ شد اما دیگه شمارم نخواست فقط رسوند.

نوشته: بهار

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *