این داستان تقدیم به شما
باورم نمیشد… خیلی هیجان زده بودم و شهوتی ولی دلهره هم داشتم. فقط دو روز و نیمه که با دامیان و دوست دخترش «هانا خانم»آشنا شدیم ولی الان تقریبا نیمه لخت فقط با یک مایو تانکینی سکسی روی یک مبل تکی نسبتا بزرگ توی اتاق این هتل ساحلی تو اسپانیا کنار دامیان نشستم. هم من و هم دوست پسرم متین در این باره با هم صحبت کرده بودیم و توافق داشتیم. ولی بالاخره دلهره اینکه چی میشه و چی نمیشه از بین نمیره. دامیان هم فقط یک مایو تنشه. کمی از هم فاصله داریم ولی اگر تکون بخوریم بدنمون بهم میخوره.
بدن چار شونه و عضلانی داره و ماشالله نصف مبلو اشغال کرده. ولی اونچه منو بیشتر حشری کرده دیدن متینه که یکی دو متر اونطرف تر روی تختواب بزرگ اتاق داره هانا را ماساژ میده و ما هردو داریم نگاه میکنیم. هانا روی شکم لخت خوابیده و فقط یک حوله روی کونشو انداخته. متین ماساژ گردن و شونه را تموم کرده و یواش یواش داره میره سراغ کمر هانا. مطمین بودم که حوله هم بزودی کنار میره. قرارهامون را از قبل گذاشته بودیم. اونی که ماساژ میگرفت میتونست با ماسوژور توافق کنه کجا ها را دست بزنه و چکار کنه ولی قرار نبود که کسی کس دیگه را بکنه و دخولی بشه. نزدیکش میشد رفت ولی توش نمیشد رفت. این شرطمون بود: دخول ممنوع!
متین دوباره کمی روغن به دستاش مالید و کمرشو ماساژ داد. دستاشو روی کنار کمرش میکشید و هی به سینه هاشو دست میزد. باز هم پایین تر رفت و رسید به پاهاش و بعد ساق پا و کف پا و انگشتهاش. از روی باسنش رد شد. میدونستم که دوباره برمیگرده روی کونش. این عادتشه و با من هم همینکارو میکنه. حوله از روی کون هانا کنار رفته بود و تقریبا همه اون کون خوشگل و قلمبه را میشد دید. هانا یک دختر دو رگه بود. از یک مادر کوبایی و یک پدر کانادایی . تقریبا هم سن و سال خودم بود حدود ۳۰-۳۵سال. پوست کمی تیره داشت با چشمهای روشن، سینه های برجسته وخوش تراش و یک باسن گرد و قلمبه. من که زن بودم هم با دیدنش حشری میشدم. ۷ سال بود که با دامیان دوست پسر کانادایی اش زندگی میکرد.
متین ماساژ انگشتها را تموم کرد و دوباره بالا اومد. ساق پا و بعد ران پا و رسید به باسنش. میدونستم برمیگرده. دستاشو روی کپلش کشید و مثل اینکه داره خمیر میماله روی لپهاش ور میرفت. پاهاشو کمی باز کرد. دستشو گذاشته بود وسط کونش. نمیدیدم دقیقا کجا را دست میزنه ولی از صورت هانا میشد حدس زد دستهای متین کجاست. هانا سرشو طرف پایین تخت گذاشته بود و پاهاش به طرف سر تخت دراز کرده بود و ما که روی مبل تکی بودیم صورتشو میدیدیم. رنگ صورتش کمی سرخ شده بود و لباشو گاز میگرفت. تلاش میکرد صداشو بیرون نده. متین بهش گفت برگرده . حالا هانا روی کمر خوابیده بود. سینه های برجسته اش و کس خوش تراششو میشد دید. بدنش صاف صاف بود و برق می زد و هیچ مویی تو بدنش نبود. خوشحال بودم که من هم قبل از سفر بدنم را صاف صاف کرده بودم. متین از تخت پایین اومد و رفت طرف پایین تخت. ایستاده بود و خودشو روی هانا خم کرد و از روی صورتش شروع کرد به ماساژ سینه هاش. کیر سیخ شده و برجستگیشو از زیر مایوش میشد دید. دستاشو چرخشی دور سینه هاش میکشید، و نوک ممه هاشو رو میمالید. متین دوباره روی تخت رفت و نشت روبروی پاهاش. کمی با پاهاش و انگشتهاش وررفت. خیلی زود خودشو کشید به وسط پاهاش. حالا نوبت به ماساژ كس رسیده بود. هانا دیگه نمیتونست صداشو توی خودش خفه کنه…
من با تماشای متین و هانا کاملا حشری شده بودم. سینه هام داشت از شهوت زیاد از بدنم کنده میشد. وسط کسم خیس خیس بود. وضعیت دامیان از من بهتر نبود. تو بغل همدیگه رفته بودیم. یک دستشو دور شونه های لختم گذاشته بود و دست دیگشو وسط پاهام. کسمو از روی شورت میمالید. منم دستمو روی رانش میکشیدم و بعضی وقتها کاری میکردم که دستم به کیرش بخوره. بدم نمی اومد که کمی اذیتش کنم. میخواستم زودتر نوبت من بشه. از خودم عصبانی بودم. هانا پیشنهاد کرده بود که هر دو باهم و همزمان ماساژ بگیریم ولی من مخالفت کرده بودم. میخواستم ماساژ سکسی متین و هانا را ببینم ولی مثل شکنجه بود. مثل سگ پشیمون بودم. همینکه صدای نیمه فریاد هانا را شنیدم و لرزش بدنشو دیدم خودمو اماده کردم که بپرم تو تختخواب .
تانکینی را از تنم دراوردم. یک حوله زیر خودم انداختم. نمیخواستم خیسی کسم ملافه را خیس کنه. لخت مادر زاد روی شکم دراز کشیدم. دامیان ماساژ رو شروع کرد ولی معلوم بود که اونم مثل من عجله داره. خیلی زود رفت سراغ اصل ماجرا. کف دستاشها روی باسنم و وسط لپام میکشید. داشتم منفجر میشدم. منو برگردوند و شروع کرد به ماساژ کسم. دستشو را روی لبهای واژنم میكشید. دو تا انگشتش را كرد توی کسم و لبهای واژنم را میلرزوند. خودم هم با دستام کمک میکردم. نگاهی به هانا و متین انداختم که حالا جای مارو روی مبل تکی گرفته بودند. مثل اینکه میخواستم تاییدیه از متین بگیرم و اگه رضا داره. هر دو توی هم گره خورده بودند. هانا یک روب هتل تنش بود ولی کمروشو نبسته بود و پاهاشو باز کرده بود و تکیه داده بود به متین. کسشو میدیدم. متین از پشت اونو گرفته بود و فکر میکنم منو نمیدید. چشماشو بسته بود. شاید هم خودشو به ندیدن زده بود. دستشو از پشت هانا به چوچولش رسونده بود و با اون بازی میکرد و انگشتشو توی کسش میکرد. هانای شیطون بهم لبخندی زد و من هم جوابشو با لبخند دادم…
دامیان سرشو گذاشت وسط پاهام. زبونش روی کسم بود و میچرخید. داشتم منفجر میشدم . تو اوج لذت بودم. بیش از بیش خیس شده بودم. صورتش روی کسم بود و فشار میداد . از حرکت زبونش لذت میردم. سینه هام از شهوت لبریز بود. میخواستم داد بزنم و بهش بگم « منو بکن، زود باش. منو بکن. کیرتو همه جام میخواهم». ولی میخواستم به قرارمون وفادار باشم. نمیخواستم این شرط را بشکنم که امروز از کردن خبری نیست. سرشو چنگ زدم و فشارش دادم. زبونشو بیشتر حس کردم. سینه هامو خودم میمالیدم. تنم مثل کوره داغ شده بود. بدنم به لرزه افتاد و بی اختیار فریاد زدم. اروم شدم و توی همون تختخواب دراز کشیدم.
چند دقیقه ای همون جا موندم ولی یک اب میوه حالمو جا اورد. با حوله عرق صورت و بدنم رو خشک کردم. هانا کنارم نشسته بود و با موهام بازی میکرد. حالا نوبت پسرها بود. با هانا توافق کردیم که هر دو را همزمان ماساژ بدیم. ماساژ که چه عرض کنم. نه ما حال و قدرتشو داشتیم و نه اونها تحمل انتظار کشیدن.
با اشاره ما متین و دامیان هر دو روی تخت طاق باز موازی هم دراز کشیدند. جالب اینجا بود که هر دو هنوز مایوهاشون تنشون بود. هانا روی متین خم شد و مایوشو اروم اروم و با طنازی از تنش در اورد. من زیر چشمی نگاه میکردم و میخواستم حرکتهای هانا را تکرار کنم. دامیان کمی تنه و کونشو بالا داد و منم شورتشو دراوردم. کیر هر دوشون حسابی سیخ شده بود. هانا با دستاش شروع کرد به بازی با کیر متین. دستشو حلقه زده بود دور کیرش و اونو بالا و پایین میبرد. من هم همون کارو کردم. من كير دامیانو بين انگشتهام گرفتم و شروع به نوازش كردم. یک کیر شق، سفت، گوشتی و ضخیم. اول فکر کردم که هانا میخواهد با دست متین رو راضی کنه. ولی خیلی زود زبونشو برد طرف کیرش و شروع کرد به مالیدن نوک کیر متین. زبونشو میکشید زیر و روی کیر متین و هرجای دیگه که میتونست زبون بزنه . منم سر کیر دامیانو گذاشتم بین لبام. هر دو شروع کردیم به ساک زدن. خیلی از اتفاقات امروز برای اولین بار بود. اولین بار بود که کیر یک غریبه توی دهنم بود. ..
اولین بار بود که میدیدم یک زن دیگه با کیر دوست پسرم حال میکنه. هانا همه کیرو -بیشترشو شاید هم بهتر باشه تا اونجایی که میتونست- توی دهنش جا داده بود. اون کیر وسط لبهای قلوه ایش آروم جلو و عقب حرکت میکرد. احساس خیلی خوبی داشتم. اون دلهره اولیه را نداشتم. توی ذهنم داشتم اتفاقات دو روزه را مرور میکردم. اون آشنایی اتفاقی توی استخر، اون نگاهای زیر چشمی، اون تماسهای بدن « ظاهرا تصادفی» توی اب و جاکوزی، اون شام و رقص بعد از اون، اون شوخیها و خنده ها، اون پیشنهاد ماساژ، و حالا اینجا توی این اتاق چهار تا روح و بدن لخت که دارند به هم لذت میدند واز هم لذت میبرند. نگاهی به هانا انداختم که هنوز کیر متین توی دهنش بود و با لذت ساک میزد. نگاهم کرد. هر دو لبخند زدیم. من هم کیر دامیانو را با ولع بیشتر ساک زدم. نميخواستم هيچ قسمتش بيرون بمونه. شاید آخرین بار باشه که این دوتا را میبینیم یا با هم تنها هستیم. شاید آخرین بار باشه که میتونم بدن این مرد خوش تیپ رو لمس کنم و احساسش کنم. ای کاش روز هیچوقت تموم نمیشد.
نوشته: عسل
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید