این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان .من فراز هستم و زنم مریم 30 ساله تپل و گوشتی با کون برجسته و اندام حشری البته میگم تپل و گوشتی.ما عید امسال تصیم گرفتیم بریم جنوب خلاصه حرکت کردیم و تو راه چند روزی در شیراز و اصفهان و … موندیم و بالاخره رسیدیم بندر.اینم بگم که من همیشه عاشق این بودم که کوس دادن زنمو ببینم و همیشه تو سکس از نفر سوم حرف میزدیم و با زنم خیلی راحت فانتزی هامونو اجرا میکنیم ولی همش تو سکس و بعدا اصلا در موردش حرفی نمیزنیم.
برگردیم به داستان.زنم همیشه تو مسافرت لباسهای باز و راحت میپوشه این بار هم یک مانتو کاملا کوتاه در حد تونیک با ساپورت ابی رنگ که چشم هر بیننده ای رو به خودش جلب میکرد و منم از نگاه کردن غریبه ها به زنم لذت میبردم .توی بازار و جاهای شلوغ که میگشتیم خودم عمدا با فاصله حرکت میکردم که ببینم چجوری زنمو دستمالیش میکردن تو بندر عباس که بودیم رفتیم بازار اونجا یک مرد خوش هیکل و خوش تیپ که فروشنده اسباب بازی بود منم از بیرون نگاه میکردم طرف اولش به بهانه هایی خودشو به زنم میچسبوند ولی وقتی دید زنم عکس العملی نداره خوب به زنم چسبونده بود و زنم هم به بهانه هایی هی خم میشد تا کیر طرف رو رو کونش احساس بکنه و منم واقعا لذت میبردم از این کاراش
شب هم که سکس داشتیم همشو مو به مو برام تعریف میکرد که چجوری کیر غریبه ها رو بلند میکنه و منم شهوتی تر میشدم.از این اتفاقات تو مسیرمون زیاد اتفاق افتاد تا رسیدیم بندر لنگه رفتم از گمرک بایط کشتی بگیرم که بریم کیش ولی طرف گفت برا شب بلیط دارن منم مجبور شدم بگیرم و سه چهار ساعتی باید استراحت میکردیم .تو گمرک یه مرد خوشتیپ و با کت شلوار شیک و اندام ورزشکاری ایستاده و همش چشمش به زنمه. رفتم جلو در مورد کشتی و ساعت حرکتش پرسیدم و با خوشرویی جواب داد و گفت بهتره شماهم خسته شدید بریم مهمانسرا یه استراحتی بکنید من خودم هم با همین کشتی میرم کیش باهم همسفر میشیم .من همون ابتدا فهمیدم هیچ گربه ای محظ رضای خدا موش نمیگیره و اونم به خاطر زنم این لطف و به ما میکنه بعد زنم ازش تشکر کرد و رفتیم به مهمانسرا ما رو از اقوامش معرفی کرد و رفتیم یه دوش گرفتیم و زنم همون ابتدا گفت چه مرد خوب و خوشتیپی هستش واقعا لطف کرد بهمون تو این گرما
منم فهمیدم که زنم ازش خوشش اومده بعدش اماده شدیم که بریم زنم یه تیپی زده بود که من که شوهرشم براش راست کرده بودم چه به غریبه ها.یه ساپورت طرح لی با یک مانتو جلو باز کوتاه که واقعا خط کوسش معلوم بود با اون موهای مش شده اش.وقتی اون اقا زنمو دید خودم حس کردم که کیرش راست شده خلاصه رفتیم باهم سوار کشتی شدیم و اسم این اقا هم سعید بود باهم همسفر شدیم و تو کشتی هم زنم باهاش راحت حرف میزد و اونم از خاطراتش که از مسولین گمرک بود تعریف میکرد و گهگاهی هم تیکه هایی برا زنم میانداخت ولی من کاملا متوجه بودم که زنم ازش خوشش اومده
تا رسیدیم کیش شب بود ما هم تو هتل هلیا اتاق رزرو کرده بودیم از هم جدا شدیم ولی شماره تلفن هم و گرفتیم و قرار شد باز فردا همدیگرو ببینیم و اونم میگفت چون جاهای مختلف کیش رو بلد هست گفتیم چه بهتر که باهم باشیم تا وقتمون تلف نشه.تو هتل زنم هی از سعید تعریف میکرد و میگفت اینو خدا برامون فرستاده ادم خیلی خوب و خوش تیپی هستش منم میدیم که چی تو سرش هست خلاصه اون شب گذشت تا فردا صبح خود سعید زنگ زد و گفتم بیا هتل باهم بریم خلاصه رفتیم چند تا مرکز خرید و تفریحی .تو جاهای شلوغ میدیدم سعید خوب داره میچسبونه به زنم منم خودم و به نفهمی زده بودم ولی لذت میبردم اون روز هر چی خرج داشتیم سعید داده بود خلاصه باز شب ما برگشتیم هتل و اونم رفت به گمرک اونجا.شب شهوتی شده بودم با زنم شروع کردم به سکس و خلاصه مثل همیشه پای نفر سوم اومد وسط .گفتم الان دوست داری کی بیاد این کوس نازتو جر بده بدون معطلی گفت سعید و میخوام اون حتما کیر کلفت و سیاهی داره تو بازار کیرش بلند شده بود لای کونم کیرشو احساس کردم و از این حرفا منم واقعا داغ شده بودم.همونجا ازش پرسیدم میخوای فردا سعید بیاد جرت بده گفت اره من که از خدامه اگه تو قبول کنی منم گفتم من به خاطر تو هر کاری میکنم تا تو لذت ببری خلاصه ابم اومد و رفتیم یه دوش گرفتیم و دیگه در موردش حرفی نزدیم تا فردا صبح دوباره سعید زنگ زد و باهم رفتیم اسکله و کشتی سواری و…من از سعید پرسیدم اینجا مشروب پیدا میشه گفت اره ولی یه خورده گرونه
گفتم مساله ای نیست گفت باشه ردیف میکنم تاشب.تا شب شد و رسیدیم هتل بعده خداحافظی سعید گفت سپردم برات مشروب بیارن اگه اوردن زنگ میزنم بیای لابی خودم میارم میدم منم گفتم باشه.بعده یک ساعت سعید زنگ زد گفت بیا لابی منم رفتم دیدم تو یک کیسه گذاشته خلاصه من اصرار کردم که اونم بیاد اولش تعارف کرد ولی بعد اومد تو اتاق ما.بعد از سلام و احوال پرسی با زنم نشستیم رو مبل و یک نسکافه خوردیم و در مورد کارش و خاطراتش یع نیم ساعتی با هم حرف زدیم. زنم هم یه شلوار مشکی تنگ با یک بلوز کوتاه پوشیده بود که موقع خم شدن پستون های نازش چشم اقا سعید رو بد جوری به خودش جلب کرده بود به زنم اشاره کردم مشروب رو اورد و دور همی شروع کردیم به نوشیدن و حرف زدن.به سلامتی هم هی میزدیم بالا تا نیم ساعت
گذشت ساعت حدود 11 شب بود دیگه کاملا مست بودیم و بوی شهوت کل اتاق رو گرفته بود.پاسور ها رو میز بود گفتم یه دست بزنیم سعید گفت من ضعیفم ها گفتم مشکلی نیست تو با مریم .مریم اومد نشست بغل سعید و شروع کردیم دست اول من بردم ولی بعدش خودم کاری کردم که ببازم وقتی اونا برنده شدن همدیگر و بغل کردن و هورا گفتن.دیگه هیچی حالیم نبود کاملا مست بودیم دستمو انداختم گردن زنم و بوسیدنش بعد شروع به لب گرفتن کردیم دیدم زنم دستشو برده لای پای سعید و داره با کیرش بازی میکنه بلند شدم چندتا از لامپها رو خاموش کردم تا راحت باشیم بعد زنم ازم جدا شد و شروع کرد به در اوردن شلوار سعید بلافاصله کیر سعید رو شروع به ساک زدن کرد و با چه حشری داشت میخورد.کیرش واقعا عالی بود از کیر من بزرگتر و خوش فرم تر و سیاه.همون کیری که زنم همیشه ارزوش بود تو اون حالت منم بصورت داگی کیرم و وارد کوس ابدار زنم کردم.همیشه تو سکسمون زنم ارزو داشت این پوزیشن و انجام بده.گفتم عزیزم به ارزوت رسیدی ؟گفت اره فقط جرم بده بعدش سعید جاش و با من عوض کرد و خلاصه نزدیک یک ساعت سکسمون طول کشید و اخر سر هم ابمون رو تو کسش ریختیم.دیگه نای حرکت نداشتیم نمیدونم کی خوابمون برده بود.صبح بلند شدم دیدم سعید نیست رفتم دوش گرفتم و بعدش زنم بلند شد اونم رفت یه دوش گرفت و اماده شد که بریم صبحانه بخوریم بعد صبحانه دوباره سعید زنگ زد و اومد تا باهم بریم بیرون.ولی اصلا انگار نه انگار که چیزی شده.خیلی متین و سنگین بود.اصلا من و زنم هم به روی هم چیزی نیاوردیم انگار خواب بوده خلاصه دوروز هم موندیم و بعدش از هم جدا شدیم و برگشتیم شهر خودمون.الان الانش هم اصلا نه من و نه زنم به روی هم چیزی میاریم و نه صحبتی در موردش میکنیم فقط تو سکس و موقع شهوتی شدن در موردش حرف میزنیم و بعدش انگار نه انگار.
زندگی مون هم خیلی گرم شده و بیشتر از قبل به هم علاقه پیدا کردیم.
نوشته: فراز
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید