این داستان تقدیم به شما

سلام من بابک هستم
۲۵ سالمه بابام تو تصادف فوت میکنه من و مادرم هستیم یک خواهر بزرگتر دارم که پنج سال از خودم بزرگتره و ازدواج کرده شوهرش پسر خوبیه بعد از فوت دولت خونه و مغازه ها رو تقسیم کرد ولی مقداری از خونه و یک مغازه به خواهرم رسید ولی خواهرم به خاطر مادرم سهم خونه رو بخشید منم دوتا مغازه رو به نامش کردم.
من موندم چهار تا مغازه سه تا رو اجاره دادم یکی خودم داخلش لباس فروشی زدم البته مردانه.
یک دوستی داشتم اون از نظر وضعیت مالی ضعیف بود ولی خیلی باهم خوب بودیم هر وقت جنده میبردم سوئیت با خودم میبردمش که اون حال کنه اسم دوستم موسی بود کم کم رفت و آمد من و موسی بیشتر شد تا رفت و آمد من بیشتر سمت خونشون شد موسی هم با مادر و پدرش و خواهرش دامادشون یا همون شوهر خواهرش زندگی میکرد موسی وقتی حرف های بی ادبی جلو خواهرش و مامانش میزد و مسخره میکرد من تعجب میکردم چرا این خانواده اینجوری هستند.
حتی موسی جلو خواهرش از نوع سکس و جنده آوردن ما تعریف می کرد هرچی بهش میگفتم زشته گوش نمی‌داد از مسخره بازی ما تو سوییت برای خواهرش تعریف میکرد و می‌گفت می‌خندیدند من خیلی این رفتار برام عجیب بود.
 
چند روزی بود که خواهر موسی مریم بهم پیام میداد آخه موسی گفت هر وقت زنگ زدی من جواب ندادم به مریم زنگ بزن شوهر مریم رنگ آمیزی کار میکرد گاهی می‌رفت شهرستان چند روز نبود بهش گفتم موسی یک وقت شوهر مریم ناراحت نمیشه گفت نه بابا اون میدونه تو زنگ میزنی سراغ منو می‌گیری.
پیام می‌داد این تنبل خوابه ببرش سر کار و غیره همش تو خونه می‌خوابه و فقط غروب یا شب ها میاد پشت گفتم چشم.
چند روز بعد من و موسی یک جنده خفن و خوشگل آوردیم برای برنامه سوییت گرفتم چهار میلیون ازم گرفت البته برای چند ساعت آمد خیلی خوشگل و خوش هیکل بود.
شب مریم بهم پیام داد بابک جان بیداری ؟
گفتم بله.

 
گفت فردا صبح میخوام برم دنبال کارهای سند خونه وقت داری ساعت ۸ بیایی دنبالم آخه زیاد پول ندارم بخوام پول اسنپ بدم گفتم چشم نگران نباش یک پیام دادم به خانوم محمدی که برام کار میکرد بهش گفتم خودت برو مغازه رو باز کن ممکنه من دور بیام البته خانوم محمدی رو هم حسابی باهاش سکس داشتم اونم آخر شب ها اونم تو انبار مغازه آنقدر با همدیگه سکس داشتیم که ارزش نوشتن نداشته.
مریم یک دختر سفید با قد ۱۷۵ با بدنی خوبی داشت چهره زیبای داشت صبح ساعت ۸ صبح رفتم در خونشون با ماشین زنگ زدم موسی جواب نداد زنگ زدم مریم گفت دارم میام چند دقیقه بعد آمد نشست جلو پیشم سلام کرد گفتم موسی گفت اون تنبل خوابه بریم منم تعجب کردم حرکت کردم برای دفتر خونه ای که گفت تو راه همش شوخی میکرد و حرف میزد دختر سر و زبون داری بود.
قبلاً گفته بودم موسی دیونه از این که جنده می‌آوردیم برای مامانش و خواهرش تعریف می کرد مخصوصاً برای خواهرش با مسخره بازی حتی از نوع سکسمون هم می‌گفت.
مریم گفت فهمیدم دیشب یکی آوردین سوییت بهت چهار میلیون دادی اونم با کلی نشستن قلیون و مشروب و غیره.
گفتم موسی اینو هم گفت خندید گفت هنوز موسی رو نشناختی گفتم والا نمیدونم چی بگم.
 
گفت خوشبحالش چند ساعت آمد دوبار تو باهاش برنامه داشتی دو بار موسی کیف کرده قلیون و مشروب زده چهار میلیون گیرش آمده بهش گفتم اینجوری دیگه پرید گفت من خوشگل تر و بهتر بودم یا اون زنه ؟ گفتم کدوم زنه گفت دیشبی من خجالت کشیدم گفت بگو گفتم تو مریم جون رسیدم دفترخانه رفت داخل منم نشستم منتظرش ولی تو فکر بودم که منظورش چیه نیم ساعت بعد آمد گفت بریم سوار ماشین شدم گفت خوشبحالش گفتم کی ؟ گفت همون زنه که آوردی گفتم هنوز تو فکرشی گفت آره بابا پرید گفت چهار میلیون به من بده گفتم چشم لازم داری شماره کارت بفرست گفت نه بریم یک جایی بشینیم مشروب و قلیون بزار دوتایی موسی هم نفهمه گفتم باشه امشب میریم گفت سوییت دیشبی نه ممکنه بخوای موسی رو جک بزنی بیاد در سوییت ماشین ببینه گفتم میرم تو انبار مغازه میشینیم گفت خوبه ساعت چند بیام گفتم تو کی آزادی ؟ گفت همش آزادم گفتم ساعت ساعت ۶ عصر خوبه ؟ گفت عالیه دوتایی بشینیم حالی بکنیم همش خودتو موسی گفتم باشه مریم جون.
بردم رسوندمش بعد رفتم مغازه خانوم محمدی بهش گفتم بعد ظهر نمیخواد بیایی استراحت کن کلی خوشحال شد.
 
منم بدون اینکه خانوم محمدی بفهمه قلیون و مشروب و کلی مزه گذاشتم تو انبار مغازه ظهر رفتم خونه غذا و استراحت ساعت ۴ آمدم مغازه چند تا مشتری رد کردم تقریباً ساعت ۶/۲۰ بود آمد سلام کرد با یک تیپ خاص و آرایش کرده دوری خورد تو مغازه تا مشتری رفت بهش گفتم برو تو انبار تا کسی نیومده در مغازه رو بستم رفتم تو انبار همون فروشی که پهن کردم یک طرف دوشک و بالشت و پتو بود برای هم استراحت هم کردن خانوم محمدی یک طرف دیگه قلیون و مشروب و مزه و غیره گذاشته بودم نشست گفت خانومه فروشندتم لابد اینجا میکنیش ؟

 
بهش گفتم همه چیز میگی اصلأ تعارف نداری گفت من آمدم روکی هستم لباس شو درآورد با یک تاپ بندی شالش درآورد موهاش انداخت بیرون چه گردنی عجب کتف و بازوی سفیدی خط سینه هاش حشریم کرد براش قلیون چاق کردم شروع کردیم به قلیون و مشروب خوردن تقریباً ۸ تا پیک رفتم بالا دوشک کنارش بود روش دراز کشید گفت دیگه نمیخوام بیا پیشم منم رفتم پیشش دراز کشیدم رفت زیر پتو همون زیر پتو شلوارش درآورد گفت لباس تو دربیار منم لخت شدم فهمیدم وقت سکس با مریمه با شرت رفتم زیر پتو بهش پاهام کردم تو پاهاش چه حالی می‌داد بهش گفتم خودت هنوز لخت نشدی نشست تاپ بندی رو درآورد با یک لباس زیر مشکی دست برد از پشت بازش کرد سینه های ۸۵ افتادن بیرون و خوابید تو بقلم رفتم تو بقلش ازش لب گرفتن و سینه هاشو فشار میدادم اونم با کیرم بازی میکرد رفت پایین شروع کرد برام ساک زدن جوری کیرمو میخورد انگاری بازیگر پورن بود بهش گفتم بخواب خوابید پاهاش باز کردم سر کیرم گذاشتم داخل و خوابیدم تو بقلش و فشار دادم رفت توش خیس خیس بود کسش و تلمبه میزدم سینه هاش چون بزرگ بودن این طرف و آن طرف سینش افتاده بودن بهش گفتم سینه هاتو جمع کن با دستاش جمعشون کرد منم خوابیدم تو بقلش و تلمبه میزدم و همش هی میگفت وااااای بابک چه کیری داری حمید شوهرم قربونت بره …
 
من تلمبه میزدم بعد بهش گفتم بشتت کن دولا شد از پشت گذاشتم تو کسش و تلمبه میزدم دوتا هم محکم زدم به کونش می‌گفت نزن دردم میاد بهش گفتم از کون میخوام گفت نه درد میاد گفتم باشه شدت تلمبه بیشتر کردم آبم اومد ریختم رو کمرش با دستمال تمیز کردم براش و خودمو تمیز کردم خوابیدیم تو بقل همدیگه گفت خوب حال کردی گفتم آره خوب بود یکم با همدیگه صحبت کردیم بهش گفتم مریم من از کون میخوام گفت نه نمیدم دردم میاد.
با خودم گفتم این دفعه هیچ ولی دفعه بعد کاری میکنم که از کون بده آخه این همه جنده کردم هیچ کدوم آنقدر گشاد نبودن که کس این گشاد بود نه جنده بود نه بچه دار شده بود.
بهش گفتم برام ساک بزن تا آبم بیاد گفت باشه حسابی برام ساک زد آبم اومد ریختم تو دهنش گفت دیونه حداقل می‌گفتی آبت داره میاد حالم بهم خورد دهنش پاک کرد منم خودمو تمیز کردم بهش گفتم شماره کارت بده براش چهار میلیون زدم از خوشحالی دیونه شد.
 
کمک انبار تمیز کرد لباس پوشید گفت من برم عزیزم منو بوسید از همدیگه خداحافظی کردیم گفت هر وقت گفتی میام پول به خودم بده دیگه جنده نیار گفتم باشه و رفتش.
فردا موسی آمد گفت نبودی دیروز گفتم کار داشتم حالا نمیدونست داشتم خواهرشو میکردم چند روز بعد یکی دیگه آوردم از عمد موسی رو هم با خودم بردم سوییت چون میدونستم به مریم می‌گه سکس کردیم و کلی برنامه و رفت.
شب مریم پیام داد نامرد من که بهت گفتم هر وقت خواستی جنده بیاری خودم میام پولشو بده به خودم بهش گفتم زنگ بزن زنگ زد بهش گفتم جنده رو هم از کس میکنم هم از کون ولی تو کون ندادی گفت باشه اگه مشکلت کونه بهت میدم.

 
دفعه بعد اوردمش تو انبار مغازه هم از کون کردمش هم از کس ولی مصیبت داشتم با آخ و اوخ یواش پارم کردی ولی نامردی نکردم دوبار از کون کردمش هر دوبار آبم ریختم داخل کونش.
از این به بعد هرچی بهش گفتم انجام می‌داد.
نتیجه کس و کون هر کسی می‌خواره براش بخارونید حالا میخواد هر کسی باشه ولی من احساس میکنم موسی میدونه که من خواهرشو میکنم چون هر وقت مریمو میارم خبری از موسی نمیشه.
 
 
نوشته: بابک بلبل

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *