این داستان تقدیم به شما
هنوز به چهل نرسیدم ولی هرچی سنم بالاتر رفته بیشتر به خودم رسیدم تا ظاهر و اندام خوبي داشته باشم. کارم نتیجه داشته، توجه مردها رو حس می کنم. کدوم زنی بدش میاد بهش توجه داشته باشن؟ می دونم که توجه داشتن مردا به زنا همون نظر داشتنه، درسته، ولی همین توجه بهم اعتماد به نفس و انرژی میده و اشتهامو باز مي کنه. موقعی که هنوز شوهر داشتم همین انرژی باعث ميشد شب رمقشو بکشم!
يه روز کارم تو شرکت طول کشيد، به سرويس نرسيدم. هوس کردم با اتوبوس برم خونه. توي ايستگاه که منتظر بودم يه آقاي خوش تيپ تو صف بود. دستش تو جيبش بود. وقتي دقت کردم متوجه شدم داره بیلیارد جیبی بازي مي کنه. ياد روزي افتادم که دست کردم تو جيب حميد سويچ ماشينو بردارم. دستم خورد به چیزی که منتظرش نبودم. بي اختيار گرفتمش و فشارش دادم. فورا” تو دستم بزرگ و سفت شد. اصلا” بيرون رفتن از خونه يادم رفت. همون جوري که دستم تو جیب حميد بود مثل ديونه ها کشوندمش به اتاق خواب. اگه بدوني چه مزه اي داشت!
ياد اون سکس اشتهامو باز کرد. به خشتک مرده خيره شده بودم و سعي مي کردم اندازه معامله شو حدس بزنم. يه آن متوجه نگاهم شد. بهم لبخندي زد. تازه فهميدم ناخوداگاه نيشم باز شده بوده. رومو برگردوندم و قيافه جدي گرفتم.
بالاخره اتوبوس اومد. لامصب پر پر بود. درش که باز شد مرده پريد بالا و با فشار واسه خودش راه باز کرد و به منم گفت سوار شم. اون موقع هنوز اتوبوس زنونه مردونه نبود. مردد بودم. فکر کردم بهتره منتظر اتوبوس بعدي بشم که گفت بعدي از اینم پُرتره.
با خودم گفتم ببين يه لبخند بي موقع چطور آقا رو خودموني کرده، انگار دخترخاله شم. روحيه ماجراجويي ترغيبم کرد سوار شم. مرده انگار که اسکورتم باشه واسم راه باز کرد. قسمت عقب اتوبوس دستمو گرفتم به دسته صندلي و اون آقا هم پشت سرم وايساد. کیف چرمیش که بین ما حایل بود به باسنم چسبيده بود. از شلوغي همه به هم چسبيده بودن و جاي اعتراضي نبود. به محض اين که اتوبوس راه افتاد بي هوا پرت شدم عقب و چيزي سفت فشار آورد به باسنم. معلوم بود دستشه که روی کیفش بود، چیزی نبود که بخوام واکنشی نشون بدم. وقتي موج حرکت متوقف شد انتظار داشتم دستش از باسنم فاصله بگيره ولي همچين اتفاقي نيفتاد. مي خواستم جامو عوض کنم ولي کار راحتی نبود چون همه طرف کيپ بود و جا به جا شدن سماجتی می خواست که نداشتم. با خودم گفتم ايستگاه بعدي که اتوبوس وايساد جامو عوض مي کنم.
توی این فکرا بودم که کیفشو از بین بدنامون کشید بیرون و تکیه ش داد به دسته صندلی. ارتباط دستش با باسنم موقتا” قطع شد ولی با تکون اتوبوس دوباره برقرار شد. حالا دستش روی باسنم حرکت می کرد: دایره ای، از بالا به پايين یا چپ به راست و بین دو لُپ باسن کمی مکث می کرد و فشار مي داد. کيفش ديد سمت راست رو بسته بود و سمت چپ هم که يه خانم پشتش به ما بود. به خودم گفتم چشمت کور، عاقبت هيز بازی همينه، تحمل کن تا ايستگاه.
اتوبوس تکوني خورد و دستي که به باسنم چسبيده بود تغير حالت داد. حالا نه با پشت دست که با کف دستش کار مي کرد. با ماساژی نوازش گونه شروع کرد. ناخوداگاه خودمو فشار دادم به صندلی جلو که فاصله بگیرم. نتیجه ش این بود که وقتی خودمو شل دادم فقط جای مانورم کمتر شده بود.
گوشت باسنمو مثل خمیر کف دستش ورز می داد و مي ماليد. منتظر لحظه ای بودم که شجاعت واکنش نشون دادن رو پیدا کنم که وقتی انگشتانش همراه پارچه لباس و شورت رفت لاي شکاف باسنم گفتم دیگه وقتشه. سرمو برگردوندم و چشم غره اي رفتم ولي با قيافه اي خونسرد مواجه شدم که نگاهش متوجه بيرون بود. انگار نه انگار. چرا لال باشک گرفتم، نمیدونم. امیدوار بودم همین چپ چپ نگاه کردن کافی باشه.
ترافیک سنگین بود و معلوم نبود کی به ایستگاه می رسیم. به خودم دلداري دادم که توي اتوبوس کاري بيشتر از اين نمي تونه بکنه، بي خيال. ولي اون بي خيال نبود. يه وقت متوجه شدم دستشو زير لباسم رسونده و داره بدنمو لمس ميکنه. یعنی دکمه های پشت لباسمو باز کرده؟ يه حالي شدم مثل آدم برق گرفته که مي خواد تکون بخوره ولي نمي تونه، مي خواد داد بزنه ولي نمي شه. تا من تو این فکرا بودم به راحتی از زیردامنی توری کوتاه عبور کرده بود و رسیده بود به شورتم که از این مدلهای نازک و کم عرض و بدون لبه دوزی بود. همیشه از این مدل استفاده می کنم چون از روی دامن یا شلوار مشخص نمی شه.
دستشو روی شورت حرکت داد تا به قسمت لخت باسن رسید و از اونجا لغزید بین رونام. این حرکت چنان سریع و غافلگیر کننده بود که نمی دونستم چکار کنم. نفسم حبس شده بود. تماس مستقیم دستش با پوست قسمتهای حساس بدنم منو ترسوند ولی تحریک کننده هم بود و انگيزه واکنش رو کم می کرد. مدتها بود سکس نداشتم و اضطرابی که داشتم باعث نمیشد هوسی نشم. دستش جايي که رونا بهم می چسبن جا خوش کرده بود و از روی شورت با کسم ور می رفت. آروم فشارش می داد و لاش انگشت می کشید. با خودم گفتم الانه که خودمو خیس کنم، تا کجا میخواد جلو بره؟ آبرو ریزی نشه؟ پس کی به ایستگاه می رسیم؟
دلش می خواست بره جلوتر و قسمت بیشتری از کسمو بگیره تو دستش ولی پیشرفت به سمت جلو عملی نبود، دستش نمی رسید. بعد مسیر حرکتشو به سمت چاک باسن عوض کرد. حالا یه انگشتش تا عمق شکاف نفوذ کرده بود و از روي شورت دنبال سوراخ عقب مي گشت و بعد از یه کم بالا و پائین رفتن لای شکاف پيداش کرد. روی سوراخ و دوروبرش می چرخید و تحریکش می کرد. یک آن فشارشو بیشتر کرد. حس کردم نوک انگشتش همراه پارچه شورت یه کم رفت تو. انگار شوک برق وارد شده باشه ناخوداگاه فشرده شدم به جلو. مقعدم منقبض شد، دستش لای باسنم که بهم کیپ شده بود گیر افتاد. با فشاری که از عقب و جلو بهم اومد حس کردم بادکنک پر از آبی تو دلم ترکید و شورتمو خیس کرد. زیر دلم غوغایی بود از هیجان و شهوت.
شهوت، هیجان، گستاخی و دلهره. واي! يه مرد غريبه توي اتوبوس پر از آدم داره کس و کونمو دستمالي مي کنه؟ باور کردنی نبود. قلبم داشت میومد توی دهنم. به جايي دست زده بود که بهش حساسيت داشتم. حميد هر وقت کسمو مي خورد با سوراخ عقبم بازي مي کرد که خیلی دوست داشتم. حالا هم تحريک شده بودم، در اوج دلهره.
تا اون لحظه جز يک بار چشم غره عکس العملی نشون نداده بودم که فايده اي هم نداشت. عرضه ی داد و هوار هم نداشتم. از آبروریزی می ترسیدم. ديگه از لحاظ ذهني هم مقاومت نکردم. با خودم گفتم گور باباش، بذار اقلا” حالشو ببریم، هرچه بادا باد!
دستشو از لای باسنم بیرون کشید. حالا با قسمتي از لمبر کونم که از شورت بيرون بود بازي مي کرد. نوازش و فشار دادن قسمتي لخت از بدنم در اون فضا مثل سکس دزدکي پرهيجان و برانگيزنده بود. با این که اضطراب داشتم لذت هم مي بردم.
با کمی حستجو لبه شورتمو پيدا کرد، دستشو کرد توش. فقط حس و هیجان این که دست یه مرد وسط اتوبوس، رفته باشه تو شورتت آدمو می رسونه به نزدیکاي اورگاسم. خیسی شورتمو حس می کردم.
این تجربه رو دوره نامزدی داشتم که حمید توی تاکسی دست کرد تو شورتم و من هم تلافی کردم. اون موقع از خیس بودن شورتم خجالت کشیدم و حالا دوباره اسباب خجالت پیداش شده بود.
بگذریم، دستش از روي رون چپم لغزيد به طرف کسم. همزمان چیزی فرو رفت لای باسنم که حتما” کیرش بود که لایه های پارچه کلفت ترش کرده بود. حرکت خزنده دستش به سمت مرکز سکس آب کسمو بیشتر راه انداخت. بالاخره به جایی که می خواست، يعني به کسم، دسترسي مستقيم پيدا کرد. با موهاش که بازي کرد احساس کردم چوچولم زد بیرون و چند ثانیه بعد زیر دستش در حال تحریک شدن بود. می خواستم ادامه بده ولی در ادامه دستش رفت پايينتر، جايي که شکاف کس لبریز آب بود. دوباره شوک سکس وارد شد. می خواستم دستشو همونجا نگهدارم تا بیشتر حال کنم ولی اون می خواست بره پائین تر. سعی کرد انگشتشو بکنه توش ولی نمیشد. این بود که دوباره برگشت بالا، به نقطه دلخواه من که رسید دستمو گذاشتم رو دستش و همونجا نگهش داشتم. مشغول بازی با چوچولم بود و داشتم کیف می کردم که اتوبوس نیش ترمزی کرد. پرس شدم به صندلي، فشار دستش به نقطه حساس از حد گذشت. از طرف دیگه کیرش دوباره رفت لای باسنم. انگار منتظر همین بودم. تحريک به اوج رسيد، بدنم منقبض شد، فیوز سکس پرید و برقش زیر دلم پخش شد. رسما” ارضا شدم. زانوهام سست شد. اگه تکیه گاه نداشتم شاید افتاده بودم. وقتی به خودم اومدم که اتوبوس تکونی خورد و متوقف شد. خوب شد خودمو کنترل کردم صدایی ازم در نیومد. سعی کردم حالت عادی داشته باشم. نمی دونم يارو چه وضعی داشت. شاید اونم ارضا شده بود. به هر حال دلم می خواست بازی ادامه داشته باشه ولی رسیده بودیم به ایستگاه و مسافرا در حال پیاده شدن بودن. مسلما” توی اتوبوس خالی نمی تونست بهم چسبیده بمونه. فورا” خودشو جمع و جور کرد و احساس کردم لباسم به حالت اول برگشت. دلم می خواست دوباره اتوبوس شلوغ بشه و بچسبه بهم که نشد چون اواخر خط بود و مردم فقط پیاده میشدن.
ایستگاه بعدی با رخوت بعد از سکسس و پاهای لرزون پیاده شدم دلخور از این که ارتباط قطع شده بود بدون حتا یه شماره تلفن. به طرف خونه که ميرفتم توی ذهنم هنوز پیگیر ماجرا بودم و لحظه لحظه شو مرور ميکردم. تعجب می کردم چطور اجازه دادم همچين اتفاقي بيفته و باهاش همراهي کردم. برای زنی با موقعیت من جفت و جور شدن با مردی مناسب چه در محیط کار چه در محل زندگی یا کلاسهایی که بعد از بیوه شدن می رفتم کار سختی نبود. تن دادن به سکس نصف و نیمه و همراه با اضطراب با مردی ناشناس در اتوبوس پرازدحام در روز روشن معنيش چي بود؟ چی داشت که منو طلسم کرده بود؟ طرف جوون ناپخته ای نبود که بگیم جسارتش فقط ناشی از جهالت يا ترشح ناگهانی آدرنالین بوده. مسلما” لبخند ناخوداگاه منو چراغ سبز گرفته بود که با خيال راحت بهم چسبيد ولی من چرا بهش راه دادم؟ این که مدتی از سکس محروم بودم و اون مرد میل جنسیم رو تحريک کرد حتما” موثر بوده ولی کافی نبود. پس چی بود؟
هرچی بود غیر منتظره بود، اصلا” فکرشم نمی کردم، غافلگير شدم. جسم و ذهنم هنگ کرده بود. تعلل ناخواسته در تصميم گرفتن و واکنش نشون دادن به اون فرصت پيشروي داد، با پيشروي اون من تحريک و بعد تسليم شدم. تهوري که نشون داد منم جسور کرد و گذاشتم تا اون حد جلو بره. آره، شرايط غير منتظره، غافلگيرشدن با سکس جایی که انتظارشو نداری مي تونه طوری به هم بريزتت که نتونی جلو خودتو بگیری. همونجوري که وقتي اون روز دستمو توي جيب حميد کردم غافلگير شدم.
روزهای بعد توی همون مسیر سوار اتوبوس شدم بلکه دوباره با شریک جنسی ناشناسم روبرو بشم ولی نتیجه ای نداشت. بعد از مدتها هنوز نمی تونم از فکرش بیام بیرون. خاطره اون سکس چند دقيقه اي و پرهيجان بعد از اين همه مدتي که گذشته طوري زنده است که انگار همين ديروز اتفاق افتاده.
نوشته: مدوزا チカン chikan
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید