این داستان تقدیم به شما
نوجوون که بودم خونه مون که حیاط دار بود رو خراب کردیم که آپارتمان بسازیم و هرکدوم از داداشا یه آپارتمان برداریم. طبق معمول یه کارگر داشتیم که شبا هم نگاهبانی میداد که مصالح رو ندزدن. دهاتی بود، 24 سالش اینطورا بود. قد نسبتا بلند و خصوصا شونه های خیلی پهن و مچهای قوی داشت. صورتش هم میتراشید ولی همیشه یه ته ریشی داشت. چهره اش نهایت سادگی و معصومیت بود. من 17 سالم بود و بعضی وقتا میرفتم با بقیه سر ساختمون و با این آشنا شده بودم و تو کارش رفته بودم. خییلی دوست داشتم ببینم زیر اون شلوار کثیف چه جور کیری مخفی شده. البته اینا همه تخیلات بود و من اصلا جرات قدم برداشتن و کار جنسی کردن نداشتم. ولی یه لاسی میزدم و ازین موضوع ککه طرف کسی رو نداره بکنه و تو جوونی باید تو اوج حشر باشه سواستفاده میکردم و تحریکش میکردم. مثلا وقتی بود مدام به بهانه های مختلف جلوش خم میشدم و کون الحق والانصاف عالیم رو به رخش میکشیدم. و دیدش میزدم. ازین شرت ماماندوز های گشاد میپوشید یا هرچی، کیرش گرفته نبود و وقتی فعالیت میکرد تو شلوارش تکون میخورد و معلوم میکرد چقدر بزرگه. یه دفه شلوار تنگ خاکی پوشیده بود، و کیرش چسبیده بود به رونش و بزرگیش مشخص بود، حتی خط کله ی کیرش رو میشد دید. تو اون سن حشرم وقتی بالا میزد دیگه نمیتونستم جلو خودم رو بگیرم، خلاصه تصمیم گرفتم اولین کسی باشه که بهش کون میدم. جرات هم نخواهد داشت به کسی بگه. خلاصه رفتم جدی توی کارش. بالاخره یه روز صبح زود فرصت رو پیدا کردم. خیلی زود رفتم سر ساختمون به بهانه ی اینکه ممکنه بار زود برسه چون تمام شب تو راه بوده. رسیدم خواب بود، گفت چرا انقد زود اومدی. حالا بیا تو یه چایی بخور. رفتیم تو دکه ای که براش درست کرده بودن. رختخوابش هنوز پهن بود. نگا کردم دیدم هنوز شق کردن صبحگاهیش نخوابیده و سعی میکنه با پیرهن روی شلوار مخفیش کنه. دل و به دریا زدم و گفتم کیرت هنوز شقه! شاخ درآورد.
آخه صمیمیتی نداشتیم و اونم خیلی ساده بود. گفت سرصبحی بیدارمون کردی دیگه… گفتم چقدرم بزرگه. اینجا بود که بو برد دلم کیر میخواد. گفت کجاشو دیدی. گفتم نشون بده ببینم. گفت برو بچه تا نکردمت. دیگه یخش آب شده بود و از اون معصومیت خبری نبود. گفتم هرکی نکنه. اومد طرفم و با یه حرکت نمیدونم چطور دمر انداختم رو دشک. شلوار و شورتم رو با یه حرکت کشید پایین و زیر شلواری خودش هم کشید پایین. گفتم نه صبر کن میخوام اول برات بخورم. سفت گرفته بودم، ولم کرد که بچرخم. به غلط کردم افتادم. کیر 21 سانتی (بعدا که رفیق شدیم سانت زدیم با هم) و نسبتا کلفت. استوانه ی کامل و بدون نقص. خیلی تیره، با بیضه های خیلی درشت و سفت و تیره. از بیضه هاش شروع کردم خوردن و رفتم بالا. به کیرش که رسیدم سرش رو کردم تو و شروع کردم مک زدن و خوردن و لیسیدن. عاشق کیرش شدم. یه حالت گوشتی خوبی داشت. خیلی هم خوب ختنه شده بود. بعد سه چار دیقه گفت بسه و به زور برم گردوند و با تحکم خاصی پهنم کرد رو تشک و خوابید روم. با بازوهاش دورم حلقه زد و زندانی کرد زیر خودش، و شرو کرد با کیرش لای باسنم رو نوازش کردن. بعد دست کرد یه کم وازلین که درواقع برای دستای خراب شده با سیمان استفاده میکرد و از شانس اونجا بود آورد و زد به کیرش و گذاشت روی سوراخ و تو گوشم گفت : یه جوری بکنمت که هر سحر بیای بگی دوباره. اینو که گفت شرو کرد بازی بازی نک کیرش رو تو کردن و بعد از ده بار هربار دو سه سانت میکرد داخل. بعد از یه دقیقه بدون درد زیاد کیرش رو تا جایی که میشد میکرد تو. اون کیر گنده کامل تو نمیرفت ولی تخماش آنقدر بزرگ بود که با این وجود میخورد در کونم و پشت تخمام. منم به جز یه ناله ی ریز چیزی نمیگفتم. دستشو از جلو برد لای پامو تخمامو گرفت. شرو کرد فشار دادن و تلمبه زدن همزمان. درد خفیفی داشت ولی. لذت غلبه میکرد. یه پنج دقیقه اینجوری محکم بهم تلنبه میزد. بعد چرخوندم و پاهامو داد بالا. قبل از اینکه کیرش رو بذاره تو کونم باهاش یه ضربه زد رو تخمای من که جمع شده بودن. ازین حرکاتش خیلی تحریک میشدم. بعد کرد تو کونم و افتاد روم و گردنم رو میخورد. بعد یه کم بلند شد و پاهای من رو از اینور اونور آورد وسط و بین خودش و من گیر انداخت و پنج دقیقه همینجوری بیرحمانه بهم تلمبه زد تا از حرکاتش معلوم شد آبش اومده و ریخته تو کونم. من وقتی دیدم اون دیگه آبش اومده یه دست کوچیک به کیرم که شق نشده بود ولی خیلی تحریک بود زدم و آبم اومد. تو همین فاصله دیدم باز کیرش سفت سفت شد. اینبار بلند شد و منو با یه حرکت از زمین بلند کرد و ایستاده گرفت تو بغلش و کیرش رو باز کرد تو کونم. هردوتامون با اینکه تازه ارضا شده بودیم خیلی تحریک شده بودیم.
من و هی تو بغلش بالا پایین میکرد و کیر و بیضه هایم به شکمش مالیده میشد. من همینجوری دو بار آبم اومد تا آب اونم بیاد. همونجور که گفته بود دیگه بعد از اون هر هفته میرفتم شب یا صبح بهش کون میدادم و اونم هر بار بیرحمانه تر از قبل، با تلنبه های محکم منو یه ساعت، یه ساعت و نیم میکرد. یادش به خیر.
نوشته: سعید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید