این داستان تقدیم به شما
سلام.
سمانه هستم ۳۹ ساله و این خاطره مربوط به تقریبا چهار ساله پیشه و اولین باری که بجز شوهرم با مرد دیگه ای رابطه داشتم.
از خودم بگم که سفیدم و هیکل خوش فرمی هم دارم. همه هم از چهره م تعریف میکنن. من از همون اوایل ازدواجم متوجه خیانت ها و رابطه های شوهرم شده بودم و هر جوری بود چند سال و سر کرده بودیم ، من داغ و حشری بودم اما شوهرم اصلا تمایلی به سکس با من نداشت .
بعد سه چهار سال از ازدواج ، دیگه بهم فشار اومده بود و شدیدا هم حشری شده بودم. وارد سایت های سکسی میشدم و داستان و این مسائل. کم کم اینستا اومد و پیغام دادن ها شروع شد. با یه پسری به اسم سعید آشنا شدم که چند سال ازم کوچیکتر بود ، کم کم که نه ، از همون اول صحبتهای سکسی و سکس چت مون شروع شد ، من همیشه از دیدن حضوری میترسیدم و حس خیانت داشتم. ولی یکبار خیلی اصرار کرد و راضی شدم که برم ببینمش. یه شهر دیگه بود ولی نزدیک ، قرار بود توی مغازه ش همدیگه رو ببینیم ،تا حالا هم با کسی سکس کامل نداشت. خلاصه با هزار روش خودم و به اونجا رسوندم و رفتیم توی مغازه و چراغها رو خاموش کرد و مغازه رو هم تعطیل کرد و صحبتهای اولیه و پذیرایی تموم شد.
پشت دخل مغازه یه پارچه پهن کرد و گفت که برم پیشش. برام جالب بود ، یه اتفاق جدید و یه جای غیر عادی داشتم امتحان میکردم. حس میکردم یه زن جنده م که تو هر جایی میده و این حس بیشتر حشریم کرده بود.
مانتوم و درآوردم و رفتم پشت دخل پایین ویترین شیشه ای کنارش دراز کشیدم . شروع کرد لبهامو خوردن و سینه مو فشار دادن . اولش سختم بود ولی تا لبهامو شروع کرد به خوردن ، داااغ کردم و باهاش ادامه دادم. سعید چون دفعه ی اولش بود ، حسابی حشری شده بود و ضربتی کار میکرد. لباسم و زد بالا و سینه هامو از سوتین درآورد و چنگ زد بهشون و شروع کرد به خوردنش. یه سینه مو تو دستش محکم میچلوند و با نوکش بازی میکرد ، اون یکی و میخورد و گاها نوک شو گاز میگرفت و از دهنش میکشید بیرون. وااااای این کار من و دیونه و حشری میکنه. دیگه نمیخاستم صبر کنم همونجور از روی شلوار دستم و گذاشتم لای پاش و سفتی کیرش و حس کردم و فشار دادم. زودی زیپ شو باز کرد و شورت و شلوار و با هم کشید بیرون. یه کیر شق جلوی روم بود. خیلی بزرگ نبود ولی دوسش داشتم. نوک زبونم و زدم به کلاهکش و یه لیس بهش زدم و زبونم و دورش چرخوندم . صدای آه و ناله ش دراومده بود ، یهو همشو با هم کردم تو دهنم و تند تند بالا و پایین کردم. زبونم رو هم رو کیرش بالا و پایین میکردم. موقع خوردن نگاه میکردم و میدیدم که داره حسابی حال میکنه. اوووووووووم . داغ و خوشمزه بود.
وسط خوردنش هام ، ازم میپرسید دوس داری ساک بزنی؟ میگفتم آره جوووووون کیرت خوشمزه ست. میگفت میخوای جنده م بشی؟ جواب دادم اووووف آره ، جنده ی خودتم.من جنده ی سعیدم. وااااای الانم که یادش میفتم باز خیس میکنم. میگفت شوهرت راضیت نمیکنه ؟ خودم کاری میکنم هوس کیر نداشته باشی.
دیگه حسابی داغ کرده بودیم و منم هوس کیر داشتم شدید ، چون به شوهرمم بخاطر کارهاش نمیدادم ، یا اون دوست نداشت من و بگاد.
خلاصه من و به پشت خوابوند و کیرشو گذاشت دم کسم و یکم روش بالا پایین کرد ، خیس خیس شده بود ، اب کسم تا پشتم راه افتاده بود ، یهو همه کیرشو کرد تا ته توی کسم. واااااای چقدر عالی بود . اینکه وقتی حشری هستی یه کیر مهمون کست بشه ، حسش عالیه. گرم و نرم. شروع کرد به تلمبه زدن. ریز و تند تلمبه میزد. دم دهنمم گرفته بود که صدام بیرون نره ، ولی صدای نفسهای جفتمون همه مغازه رو برداشته بود.جووووون….اووووف. دیدی بالاخره جندت کردم ، دیدی زیر خواب خودم شدی ….. چرا زودتر نیومدی بگامت؟ حالا باید جبران همه رو امروز بکنی……میگفت و تند تند تلمبه میزد و به کسم حال میداد. من تا حالا تو سکس با شوهرم ارضا نشده بودم ، ولی اون روز یه لحظه احساس کردم یه گرمایی تو بدنم منفجر شد و شروع کردم به لرزیدن و آبم اومد ، اونم همچنان به تلمبه زدنش ادامه میداد. بهترین لحظه زندگیم بود و حتی الانم یادش میفتم حسش میکنم. بد از اینکه من ارضا شدم ، گفتش که میخواد از کون هم من و بکنه ، من هیچ وقت با کون دادن مشکل نداشتم ولی دو سالی بود کون نداده بودم ، سریع زانو زدم و چهار دست و پا شدم ،یه تف افتاد روی سوراخ کونم یه تف هم زد به کیرش ، از آب کسم هم خودم مالیدن به دور سوراخ کونم و گفتم شروع کنه ، سر کیرش و که گذاشت خودم و شل کردم تا یکم بره تو ، اولش که رفت کم کم عقب جلو کرد تا راهش باز بشه و بعد یهو وحشیانه فرستاد تو ، سریع حاوی دهنمم گرفت که جیغ نزنم. همش میگفت وای چه کون تنگی داری ، اون مرتیکه(شوهرم) چطور دلش میاد نره سراغش جوووووون، باز میگفت اشکال نداره خودم حساب کون زنِ جنده شو میرسم ،حسابی کونم و گایید و باهاش حال کرد ، منم خوشم میومد ، یه پنج دقیقه دیگه تلمبه زدو داشت کم کم ارضا میشد که گفتم همه آبت و بریز تو کسم ، دارو میخوردم و مشکلی از نظر حاملگی نداشتم.یه جووووون بلندی گفت و گفتش قربون کس جنده م بشم، سریع کیرشو درآورد و من و خوابوند و کیرش و چپوند تا ته توی کسم، ضربه هاش محکم تر شد و نبض کیرش و توی کسم حس کردم ، تا آخرین قطره رو توی کسم خالی کرد.
عالی بود ، اصلا هم دیگه حس بدی نداشتم و با خودم میگفتم کاش زودتر از اینها سکس و جندگی رو شروع میکردم.
یه بار دیگه هم دیدمش و رفتم این دفعه خونشون و حسابی ترتیب مو داد. ازش چند بار خواستم که اونم بیاد خونه پیشم ، ولی میترسید و اصلا نیومد ، منم بخاطر مسیر دور نتونستم باهاش ادامه بدم.
ولی خب این سکس ، شروع جندگی و کس دادن های من شد ، طوریکه تا وقتی از شوهرم طلاق گرفتم ، حداقل با شش هفت نفر دیگه هم بودم که اگه دوست داشته باشید ، ماجراهاش و براتون میذارم.
الان دیگه جندگی نمیکنم، اونموقع هم بخاطر شرایط زندگی و روحیم بود ، ولی بعضی وقتها حسابی دلم میخواد و با یادش خودارضایی میکنم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید