این داستان تقدیم به شما

سلام.
اسمم سینا هست و اسم دخترونم سحر. اندامم خیلی دخترونس مخصوصت باسنم سفید و گرد…
***
3 ساله که ازدواج کردم و بعد از 2 سال زنم فهمید که حالت های دخترونه دارم چند باری لباس زیرش رو می پوشیدم و حسابی سینمو می خورد ولی کم کم گفت که خوشش نمی یاد و مرد باشم ولی من همچنان حس دخترونه دارم البته هنوز هم نوک سینمو می خوره که مبادا نرم با یه دختر (آخه خیلی دوست دارم یه دختر منو مثل یه دختر بخوره مثل لز کردن) یا با مرد دیگه ای باشم و دختر بشم واسش.
عید امسال 97 رفت مسافرت و من حسابی بدنمو شیو کردم و حسابی حس دخترونم گل کرده بود پنهم عید بود که جواراب شلوری پوشیدم و یه شورت قرمز پوشیدم و یه تاپ تنم کردم و از روش لباس مردونه پوشیدم و رفتم بیرون توی پاساژ آزادی کرج بودم از جلوی مغازه های لباس زیر زنونه که می رسیدم سرعتم رو کم می کردم و با حسرت نگاه می کردم سومین مغازه که رسیدم فروشندش یه خانوم توپول خیلی ناز بود و آروم گفت بفرمایید از داخل دیدن کنید منم آروم رفتم داخل با یه لبخند قشنگی گفت برای دوست دخترت می خوای خرید کنی؟ منم گفتم هی …
 
گفت چی مد نظرت هست منم گفتم ست واسه خواب و چند مدل نشونم داد از یکیش که قرمز بود خوشم اومد و گفتم ست شورت و سوتین این رو هم دارید رفت که بیاره که یه دخنر اومد تو و قیمت ساپورت پرسید و چون من اونجا بودم خجالت کشید و زودی رفت.
یه سوتین آورد رنگش یاسی بود و گفت این به رنگ لباس خواب بیشتر می یاد و گفت سایز سینه دوست دخترت یا خانومت چنده منم گفتم سینش تقریبا سایز منه خندید و گفت مگه سینه داری به دوور و اطراف نگاه کردم و سینمو نشون دادم خندید و گفت سینت اندازه دختر بچه های 10 ساله هست و گفت می خوای زنگ بزنی ازش بپرسی که من گفتم نه خب می دونم سینش کمی از من بزرگتر هست یه سوتین کوچیک داد و من سوتین رو گرفتم و گفت اگه مطمئنی هم سایز تو هست می خوای پرو کن توی این لحطه حس دخترونه خیلی خوبی داشتم رفت در مغازه رو از پشت بست و پرده رو کشید و گفت با خیال راحت پرو کن. منم سوتین رو پوشیدم در رو باز کردم وقتی سفیدی بدنم دید با نگاهی ناز گفت ماشالا بزنم به تخته عجب بدنی قشنگی داری و منم گفتم ممنون. گفت لباس خواب رو می خوای پرو کنی و من از خدا خواسته قبول کردم و رفتم پرو کردم وقتی در رو باز کردم نگاهش از بدنم کنده نمی شد گفت جوراب شلواریت رو از کجا خریدی گفتم توی خونه پوشیدم . اومد جلو گفت خیلی بهت می یاد و ادامه داد که مطمئنی واسه کس دیگه می خوای منم گفنم راستش نه واسه خودم می خوام آخه من حس دخترونه دارم از پشت بند سوتینمو داشت درست می کرد بهم چسبید و گفت خیلی دخترونس بدنت منم خودمو شل کردم گفت قرار امشب کدوم مردی بدن نازت رو بخوره . سرم رو برگردوندم بهش گفتم کاش تو منو می خوردی که شروع کرد لبمو خوردن داشتم دیونه می شد با دستش با سینمو بازی می کرد و منم داشتم مثل زنا آه می کردم واسش .

 
ازم جدا شد و گفت اینجا خیلی مناسب نیست و گفت مغازه رو به ربع دیگه تعطیل می کنم می رم یه ساعت واسه ناهار . خونش کوچه روبروری پاساژ آزادی بود بعد از 10 دقیق اومد بیرون پاساژ . جلوتر از من رفت توی کوچه و در رو پشت سرش بازگذاشت و منم بلافاصله رفتم داخل طبقه دوم آروم در رو چفت گذاشت تا رفتم داخل سریع منو بغل کرد و گفت شوهرم تا نیم ساعت دیگه می یاد شوکه شدم گفتم زودتر نیاد با خنده گفت واسه تو که بد نمی شه. لباس زیرهامو پوشیدم بهم رژ لب زد و منو برد روی تخت به شکم منو خوابوند از پشت کونمو گاز می گرفت و منم داشتم عشوه می یومدم واسش بند شورتمو زد کنار سوراخ کونمو زبون می زد آخ واییییی داشتم می مردم به پشت خوابید منم بدنمو بردم سمت صورتش و از روی سوتین نوک سینمو داشت میک می زد من چون خیلی به سینم حساسم و حس دخترونمو زیاد می کنه داشتم صداهای دخترونه در می یاوردم منو چرخوند شروع کرد از زیر سوتین سینمو و دور سینمو میک زدم منم همش می گفتم آییییی آخ مثل دخترا به خودم می پیچیدم جوووون می گفت و می گفت تو یه ساعت پیش شوهرم باشی منو طلاق می ده 69 شدیم من کیرمو بین پاهام مخفی کردم و جلوم مثل کوس شده بود و همزمان مال همو می خوردیم.
 
چوچولش خیلی ناز بود بهش گفتم کاش منم کوس داشتم گفت تو به غیر کیر همه چیزت دخترونس عشقم… داشتیم هر دو دیونه می شدیم . چرخیدم از بالای سرش شروع کردم سینش رو خوردن اونم همزمان داشت سینمو می خورد وقتی سینمو کسی می خوره کیرم می خوابه چون دختر بودن بهم غلبه می که بهم گفت منو بکن منم خیلی راضی نبودم ولی داشت می مرد هی می گفت زود باش شوهرم الان می یاد منم کیرمو گذاشتم توی دهنش واسم خورد بلند شد و کردم توی کس نازش و بدنمو دادم بالا و اونم داشت نوک سینمو می خورد هر دو نزدیک به ارگاسم بودیم با ولع سینمو می خورد و هردو مثل دوتا زن که لز می کنن با ناله زیاد آبمون اومد یکی دو دقیه توی بغل هم بودیم و گفت سریع بلند شو برو منم لباس هامو پوشیدم و شماره منو گرفت شب بهم زنگ زد گفت تو خیلی نازی اسم دخترونه هم داری منم گفتم سحرم و شما؟ اون هم گفت هم اسم هستیم سحر خانوم . دیگه تا الان فرصت نشده سکس کنیم ولی هردو مشتاقیم.
 
بای بای.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *