این داستان تقدیم به شما

سلام .
من يه خواهر زن دارم كه 25 سالشه و دو سال از من كوچكتره و زني با هيكل عالي و تقريبا 60  كيلو من علاقه زيادي بهش داشتم و چند باري خودم رو بهش مالونده بودم خيلي نرم بود يه روزي كه خانمم حالش خوب نبود خواهرش بعد از دانشگاه اومده بود خونه ما و وقتي من رسيدم خونه خانمم خواب بود و اون تو آشپزخونه بود وقتي ديد من اومدم برام غذا آورد و من و اون با هم خورديم و اون خواست كه بره يه دوش بگيره و رفت تو حموم و من هم كه خيلي حشري بودم خواستم هر جور شده امروز كارو تموم كنم و خودم رو به آرزوم برسونم راستي اينو هم بگم كه بست حموم خراب بود و نميشد از داخل بستش من هم خودم رو بيرون لخت كردم و رفتم تو…
 
وقتي داخل شدم روش اون ور بود و منو نديد يكم نگاش كردم داشت آبم ميريخت رفتم نزديكش و كيرم رو بردم نزديك كون تپلش يهو جا خورد و خواست جيغ بكشه كه دهنش رو گرفتم و يكم بهاش صحبت كردم تا راضي شد شروع كردم به خوردن گردنش و اون هم كه خوشش اومده بود خودش رو در اختيار من قرار داده بود وشروع كردم به خوردن سينه هاش و اون هم كه از اين كار من مست شده بود كيرمو به خودش ميماليد وقتي كه به كسش رسيدم و شروع كردم به خوردنش ديگه خيلي حشري شده بود و هي از من ميخاست كه بگايمش و من كه ديگه كيرم سيخ شده بود رفتم پشتش و گذاشتم تو كسش بعد يكم تلمبه زدن آبم رو تو كس نازش خالي كردم و ازش با يه بوسه از اين سكسش تشكركردم و اون هم اقرار كرد تا حالا چنين سكسي رو با شوهرش هم نداشته.

 
نوشته: کامران

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *