این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان.
قضیه برمیگرده به شش ماه پیش راستی از خودم بگم 35 سالمه هیکل خوبی دارم و کیرم 18 سانته و کلفته
زن عموی خانمم که چند سالیه شوهرش فوت کرده و طبقه بالای خونه پسرش زندگی میکنه و یه زن خوش هیکل و با یه چهره جذاب هست که خیلی هم به خودش میرسه سنش هم 40 ساله
یه روز که زنم را برده بودم خونه پسر عموشکه طبقه پایین زندگی میکردن و قرار شد خودم شب بعد از تمام شدن کارم برم دنبالش…
 
ساعت حدود 10 شب بود که رفتم دنبال خانمم
همین که رسیدم دم در و خواستم زنگ بزنم دیدم یکدفعه زن عموی خانمم که تیپ قشنگی زده بود پیداش شد و تعارفم کرد که بیا بالا پیش خودم یه چایی بخور
من هم که بدم نمیومد باهاش تنها بشم قبل از اینکه زنگ را بزنم و برم خونه پسر عموی زنم
زود قبول کردم و گفتم باشه در خدمتم بفرمایید
رفتم بالا رفت واسم چایی آورد و نشست کنارم وقتی باهام حرف میزد بهم دست میزد مثلا دستش را میذاشت روی پام
من هم شروع کردم له صحبت از این طرف و آن طرف و حین صحبت دستم را میزدم به پاش آخه خیلی نزدیک نشسته بود از حالت چشماش و لرزش بدنش فهمیدم که حسابی حشریه و چند ساله تو کف کیره گفتم تنهایی چیکار میکنی گفت خودمو با سریالای ترکی سرگرم میکنم
 
بهش گفتم دیدی تو این سریالا زنها بدون دوس پسر نمیمونن و همیشه یکیو دارن
گفت آره خوش به حالشون دیگه مطمعن شدم دلش کیر میخواد تو این فکر بودم که چجوری سکس را باهاش شروع کنم که دیدم گفت چند وقته کمرم درد میکنه دوس دارم یکی ماساژش بده گفتم ببخشید میخوای من این کارو بکنم گفت آره ولی به کسی نگو بهش گفتم دراز بکش به رو ی شکم و شروع کردم مالیدن کمرش دیدم خانم خجالتو گذاشته کنار و ستش را برده زیر شکمش و همزمان با ماساژ من داره کو سشو میماله من هم شروع کردم مالیدن کونش
دیگه به سیم آخر زدم و دامنشو دادم بالاو ساپرتشو و در آوردم
چی میدیدم یه کون سفید و توپول…

 
کونشو بوسیدم و لیسش زدم خوشش اومده بود خودش برگشت و سرم را گرفت برد سمت کوسش گفت کوسمو بخور شوهرم شدی دیگه من مال توام یه چند دقیقه کوسشو خوردم گفت دیوونم کردی در ش بیار کیرتو بذار تو کوسم کوسش حسابی خیس شده بود
کیرمو گذاشتم دم چاک کوسش یکم بالا و پایین کردم و با یه فشار تا ته رفت تو کوسش خودشو تکون میداد و قربون صدقه ام میرفت یدفه دیدم لرزید و محکم بازو هامو گرفت و ارضا شد من هم با چند تا تلمبه محکم تو کوسش ارضا شدم و آبم رو تا قطره آخر تو کوسش خالی کردم گفتم آبم رو ریختم داخل حامله نشی خندید و گفت مت قبلا عمل جراحی کردم و دیگه باردار نمیشم…

 
چیزی که واسم جالب بود اینکه بعد از تمام شدن سکسمون چند دفعه منو بوسید و ازم تشکر کرد و ازم قول گرفت که هر وقت نیاز داشته باشه برم پیشش و یه حالی به کوس نازش بدم
 
. تا داستان بعدی بای

 
نوشته: هپلی میکروب با وفا و دوست داشتنی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *