این داستان تقدیم به شما
سلام من علی هستم 25 سالمه یه خاله دارم #خاله #میترا که 39 سالشه دوتا پسر ارمین (13) آرمان(15) و شوهرش حسین (47/8) ساله داره
من خیلی عاشق این خالم هستم چون هم خوشگل و خوش هیکله هم با من خیلی خوب و راحته.حتی با هم میشینیم مشروب میخوریم و همه چیزمونو به هم میگیم
همیشه لباسای راحت میپوشه منم تا میتونم دید میزنمش حال میکنم
یه روز من دم مغازم مشغول کار بودم که پسرخالم آرمین گفت مادرم اینا رفتن خونه عموم من نمیرم ساعت 8 بیا سرکارم باهم بریم خونه مشروب بخوریم و فیفا بزنیم. خلاصه رفتیم خونشون چند پیک زدیم و بازی کردیم ساعت 12 شب بود که خالم اینا اومدن شوهر خالم بدون اینکه بفهمه من اینجام رفت تگری زد و رفت تو اتقاقشون خوابید آرمانم 2پیک داده بودن بهش داشت پرپرمیزد اومد سلام کرد و رفت تو اتاق بخوابه صبح بره مدرسه خیر سرش. خالم رو بوسی کرد و گفت برم لباس عوض کنم بیام اونم چند پیک خورده بود.رفتو اومد با یه بلیز که تا خط سینش باز بود و یه شلواک چسبناک بلند نشست پیشم حال و احوال پرسی کرد و گرم صحبت شدیم دیدم چشای آرمین داره خمار میشه گفتم خب پاشو برو بخواب صبح باید بری سرکار بعد از کلی تعارف رفت تو اتاق خوابید.
منم چون مغازه خودم بود و شریکم میرفت مغازه با خیال راحت نشتم پیشه خاله جون شروع کردیم حرف زدن که درد دلش شروع شد گفتم من 2 پیک کم دارم برم بیارم بخورم گفت منم میخوام رفتم از یخچال اوردم شروع به خوردن کردیم منم که دیدم شرایط خوبه که یه امتحانی بکنم به خالم گفتم پاشو برو پیش شوهرت یه حالی بکنید که با خنده گفت اولا که اون الان گوز پره دوما با اون دول کوچیک که ادم حال نمیکنه پریدم وسط حرفش گفتم اره دیگه شانس نداری تو باید یه سالادی مثل من گیرت میومد یهو چشاش 2تا شد گفت تو هم هی خیارتو بزن تو سر شوهر من (اخه قبلا من بهش میگفتم شوهرت نصف مال منو داشت تهرانو میبست)حالا نشون بده ببینم چیه هی میگی من با کمال میل سریع در اوردم راسته راست چشاش چهارتا شد گفت رو کی راست کردی گفتم هیشکی خندید گفت بکن تو تا یکی نیومده گفتم که خوابن میخوای بگیر دستت عقده ای نشی گفتش نخیر نمیشم گفتم پس بگیر که من عقده ای نشم
خیلی حشری نگام کرد نتونستم جلو خودم بگیرم یهو بغلش کردم شروع کردم به خوردن لباش که اونم همکاری کرد یه دقیقه لب گرفتیم یهو پاشد رفت اتاقارو سر زد ببینه خوابن هنوز و در اتاقارو بست اومد سمتم شلوارکشو کشید پایی گفت زود باش منم با کلی خوشحالی پاشدم گفتم بیا ساک بزن گفت برو گمشو یه تف زد کف دستش مالید به کیرم تاق باز خوابید رو مبل پاشو داد بالا منم بدون هیچ مکثی کردم تو کسش تا اومد داد بزنه جلو دهنشو گرفت و ناله میکرد.پاهاشو انداختم دور کمرم تلمبه میزدم و همزمان سینشو میمالیدم و لباشو میخوردم بعد از 10مین تلمبه زدن ارضا شد و بی حال من رو 15دقیق داشت ابم میومد از چهرم فهمید گفت بریز تو کسم لوله هامو بستم منم با تمام توانم تلمبه زدمو با فشار ریختم توش افتادم رو سینشو گاز گرفتم بعد بلند شد گفت #مرسی عزیزم خیلی حال داد منم بغلش کردم گفت برو بخواب تا بیدار نشدن یه انگشتش کردمو لب گرفتم رفتم خوابیدم.صبح ساعت 10بیدار شدم برم صورتمو بشورم دیدم آرمین و آرمان و حسن اقا رفتن سر کار و مدرسه سریع صورتمو شستم اومدم لخت شدم رفتم تو تخت خالم که اون کونشو که تو کفش بودم هم فتح کنم
از پشت بغلش کردم شروع کردم به مالیدن سینشکه بیدار شد یهو پرید گفت مگه کسی نیست گفتم نه همه رفتن که خیالش که راحت شد بوسم کرد گفت منم دیشب سر نشدم بزار صورتمو بشورم شروع کنیم.رفت و لخت برگشت.تازه داشتم میدیدم اون بدن خوشگل و سفیدشو دیشبش مست بودم فقط سوراخو میشناختم شروع کردم به لیس زدن سینشو انگولک کردن کس و کونش با دست.اخه از خوردن کس بدم میاد.بعد از 10دقیقه خوردنگفتم نوبت کون خوشگلته که کیر منو مهمون کنه گفت نه من کون نمیدم و قبول نکرد گفتم خوب پس بزار از پشت بکنم تو کست که با کونتم حال کرده باشم قبول کرد حالت داگ استایل گرفت منم یه تف به کیرم یه تفم انداختم بین کس و کونش مالیدم کردم تو کسش جیغ کشید گفت اخ جون الان میتونم راحت باشم شروع کرد به اه و اوه کردن منم که حشری تر شدم تندتند تلمبه میزدم یهو با سرعت کیرمو در اوردم کردم تو کونش محکم گرفتمش یه جیغ بلند کشید گفت حرومزاده در بیار جر خوردم شروع کرد به گریه و فحش دادن .گفتم میترا جون اولش درد داره جون من بزار یکم توش بمونه عادی میشه برات سرشو گذاشت رو بالش و اه ونالش کم کم داشت کم میشد منم اروم اروم شروع به #عقب #جلو کردم یهو تندش کردم باز جیغ میزد همراه با درد داشت مثل من حال میکرد بعداز چند دقیقه آبمو ریختم تو کونش اونم ارضا شد از بس کسشو مالیدم.کیرمو تا در اوردم همرا با ابو خون یه ذره هم کثیافت ریخت رو تخت تا به خودم اومدم یه چک زد بهم و پشت بندش لب گرفت گفت چک برای جر خوردنم بود لب برای لذتی که بهم دادی پاشدیم رفتیم حموم و بعدش من رفتم سرکار ….
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید