این داستان تقدیم به شما
سلام
من مرتضی هستم ۳۰ساله از مازندران
من عاشق سکس از کونم
اما خانمم میترسید و قبول نمیکرد
یه شب خونه مادر خانمم خوابیدیم
اونشب خاره خانمم واسه یه کاری اداری اومده بود ساری
خاله خانمم اسمش فرنازه حدود۳۵ساله اما خیلی هیکل توپی داره
اونشب تو اتاق کناری ما خوابیده بود
من موقع خواب کیرم بلند شد و رفتم سراغ زنم…
هی قربون صدقه کونش رفتم اما قبول نکرد که کون بده و خلاصه از کس کردمشو خوابیدیم
صبح که میخواستم برم سر کار فرناز گفت میشه تا یه مسیری باهاتون بیام منم گفتم باشه.
این فرناز چند سال پیش با یه پسری دوست بود و شوهرش فهمیدو طلاقش داد والان با پسرش تنها زندگی میکنه.
کلا آدم راحتیه
بی مقدمه گفت نفهمم دختر خواهرمو اذیت کنی و خندید گفتم نه فرناز جون من عاشقشم گفت پس چرا دیشب میخواستی…گفتگ میخواستم چی.گفت میخواستی کونش بزاری
یه آن تعجب کردم و با پررویی گفتم من عاشق کون کردنم.
گفت خیلی رو داریا گفتم خوب واقعیته اما مینا اصلا کون نمیده.گفت نبایدم بده آخه درد داره گفتم ای کلک پیداس دادیا.دیدم یه حال شهوتی نگام کرد وگفت حالا.
رسوندمش و تا پیاده شد گفت میتونی بعد بیای دنبالم.گفتم زن. بزن بیکار شدم حتما میام.
یه دوساعت بعد زنگ زد و منم بیکار بودم رفتم دنبالش.
اینبار تا سوار شد فقط شهوت تو چشام بود.
اونم یه حالی نگام کرد و راه افتادم.
تو راه بهم گفت خیلی کون کردنو دوس داری گفتم میمیرم واسه کون.گفت اگه پسر خوبی باشی دوست دارم بهت کون بدم.یه وفعه کیرم سه متر شد گفتم فدات.همی الان بریم خونه ما کسی هم نیست تا یا کون سیر بکنمت.گفته برو بریم.نمیدونم چه جوری رسیدم خونه.گفت بزار برم آماده بشم و بیام.
رفته یه آرایش خفن واز لباس سکسیای خانمم یه ست آبی پوشید و اومد تو هال رو مبل نشست رو پام.
من تا که نشست رو پام دستمو گذشتم لای کسش و سریع لب تو لب شدم باهاش.
خودشم خیلی حشری بود .واقعا این لباسا به فرناز بیشتر میومد.
یه دستم لا پاش و یه دستن رو سینه هاش.
خوابوندمش رو مبلو افتادم به جون سینه هاشو مالوندن کس و کونش.
گفت مرتضی اول از وس بکنم تا بعد یه کونی بهت بدم که واست خاطره بشه.
گفتم باشه ب
بغلش کردم بردم تو اتاق خواب و رفتیم رو تختخواب.
کیرمو در آورد وشروغ کرد به ساک زدن.خیلی خوب میخورد.
بعد خودش صاف خوابید ولا پاشو باز کرد گفت زود بکن تو کسم که دارم میمیرن منم با یه ضربه تا تخمامو کردم توش.
کمتر از یه دقیقه کردمش که ارضا شد.یه چند دقیقه خوابید وبعد بلند شد گفت حالا اشک کیرتو با کونم در میارم.یه کرم از تو کیفش در آورد و چاار ست وپا شد اول یه کم کرم مالید به کیرم بعد خوش یه کم کرم مالید دم سوراخ کونش و لا کونشن باز کرد گفت این کرما که دم کونمه با کیرت بکن تو کونم.گفت آخه کونم میخاره.
منم رفتم پشتش و گفتم الان میخارونم برات.
یواش یواش تا ته کردم تو کونش
تنگ بود اما معلوم بود زیاد کون داده
گفتم تا تهش باید بره تو کونت گفت منکه جلو تو نگرفتم
امروز این کون مال توعه جرش بده منم تا ته کردم توش
کونشو جمع کرد و گفت کجای کیرتو گاز گرفتم گفتم ته تهشو گفت پس تا دسته تو کونمه.
گفتم نوش جونت…
شروع کردم تلنبه زدن و همونطوری خوابوندمش و خوابیدم رو کونش و تلنبه میزدم.داشت آبم میومد و تند تند میکردمش.تا فهمید داره آبم میاد شروع کرد به آآآآخخخخخ و اااااوووووخ کردن.می.فت پارم کردی.جرم دادی
منم آبم اومد تا تهشو ریختم تو کونش.
یه کم روش خوابیدم بوسیدمشو ا ش تشکر کردم.بهترین سکسم بود.راه افتادیم رسوندمش گفتم من باهات نمیام یعنی خودت اومدی.
تا رفت یه ۲۰دقیقه یعدش منم رفتم تو خونه.
سر میز نهار گفتم فرناز خانم کارتون حل شد گفت تا حدودی فردا هم باید برم اما امروز خیلی خسته شدم از پا درد دارم میمیرم.گفت آقا مرتضی اگه زحمتی نیست من صبح باهاتون تا یه مسیری بیام.گفتم به روی چشم.
معلوم بود میخواد بیاد دوباره بکنمش.
فرداش هم بردمشو اساسی کونش گزاشتم.
مرسی که خوندین
نوشته: مرتضی کیرجسته
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید