این داستان تقدیم به شما
سلام به دوستان دست به کیر و کس ک نشستید داستان وخاطره میخونید .
وجدانا یه خاطره میخوام براتون بگم الانم یادش میفتم ابم میاد .جریان مال 10 سال پیش هست من رضا هستم الان 25 سالمه تابستون بود تو یکی از روستاهای شهرکرد عروسی دعوت بودیم پدر بزرگم اینام اصالتا مال اونجا هستند .من یه خاله دارم که 10 سالی ازم بزرگتر هستش اسمش منیژه هست شهر زندگی میکنه دختر خیلی شوخ وشیطون بدن فوق العاده سکسی کون گنده ای داره که هرکی تو خیابون ببینه سیخ میکنه من تا جایی که میتونستم هرجا کونشو دید میزدم ویک دختر عمه طلاق گرفته که هم سن خالم هست اسمش فریبا ست و توی همون روستا زندگی میکرد اونم کس ناجوریه واسه خودش کس وکون محشریه اونم کون گندس ودایما با منیژه شوخی میکنن وخیلی باهم رفیقن .خلاصه عروسی تموم شده بود فردا ظهرش من دیدم همه توی ایوون خونه نشستن خانوما ودور وبر منیژه جمع شدن نگو کون گنده خانوم موقع پایین اومدن از بالاخونه پاش پیچ خورده و ورم کرده خانوماه هرکی واسش نسخه میپیچید تا اینکه زن همسایه گفت کار کار اقا کریم هست طرف یه مرد حدودا 48 ساله بود قبلا دیده بودمش یه مرد هیکلی که به شکسته بند روستا معروف بود دستهای گپ وگنده ای داشت وموقع کار کشاورزی و عید دیدنیها تو روستا دیده بودمش ظاهرا این کریم اقا دنبال کس کون فریبا بوده مدتها حالا کرده بودش یا نه خدا عالمه اما من میدونستم که چشمش دنبال فریبا هست .خلاصه بگذریم مقرر شد که من ومنیژه وفریبا بریم خونه کریم اقا تا پای منیژه رو درستش کنه یادمه که فریبا یه شلوار کشی پاش کرده بود ویه بلوز تنش بود ودامن ریون مشکی بلند .فریبا هم مانتو شلوار پوشیده بود عموم مار وبا ماشین رسوند در خونه کریم اقا وخودش برگشت در زدیم کریم اقا اومد در رو باز کرد حالا خانواده کجا بودند نمیدونم اما تنها بود تو خونه رفتیم تو وقضیه رو بهش گفتیم اونم تا چشمش به فریبا افتاد کیرش تپیدن گرفتو شروع کرد کس لیسی وتعارف ومنیژه هم که کس تر از فریبا طرف خرکیف کرد اصرار وتعارف که بفرمایید خوش امدید وفلان
گفت چی شده منیژه داشت توضیح میداد براش اونم زیر چشمی بدنهاشونو ور انداز میکرد دیوث .خلاصه رفت مقداری روغن ولوازم ومواد مالیدنی واسه پای منیژه اورد و به منیژه گفت تکیه بده به دیواز و پاهاتو دراز کن منیژه هم همین کار روکرد مچ پاشو گرفت تو دستاشو شروع کرد مالیدن وپیچ دادن منیژه مث مار به خودش می پیچید وبد جوری ناله میکرد لاشی طوری الخ واوخ میکرد انگار دارن میکننش .وای توروخدا اخ یواشتر وای دردم میاد .با اون صدای نازش طوری ناله میکرد که منم کیرم نیم خیز شده بود اقا توی یه لحظه دیدم منیژه از درد پاهاشو جمع کرده و واون کون گنده وکس تپلش قشنگ زیر شلوار تنگش خودنمایی میکنه وکریم اقام قشنگ چسبیده به رونهای منیژه همینجور که پاشو غلت میداد اونم خودشو جمع میکرد و کون گندش قشنگ میچسبید به پاهای کریم فریبا هم میخندید وهی چیزایی در گوش منیژه میگفت من احساس کردم عمدا اینطوری ناله میکنه وک.ونشو داده طرف کریم که کریمو شهوتی کنه البته حدس من بود خلاصه کریم ول کن نبود وکم کم همه جای پای منیژع رو میمالید ساق وزانو وهمه جارو وعمدا لنگاشو میداد بالا قشنگ چاک کس منیژه وخط شورتشو من میتونستم ببینم کون گندش پهن شده بود روی زمین وکریم هم هی لاشو وا میکرد وقتی پاهاشو بالا پایین میکرد بعد چند تا عقب جلو وررفتن کریم گفت که جا افتاد استخون پات در رفته بود درست شد منیژه هم ناله هاش قطع شد ویکم سه نفری پچ پچ کردن من نفهمیدم چی گفتن که کریم گفت پس چسبو گرفتین بیاین براتون بندازم روش .قرار شد که یه چسب شکسته بندی بخریم وببریم کریم واسش ببنده .خلاصه با یه ماشین که رد میشد سوار شدیم اومدیم خونه زنگ زدن عموم از شهر اومد چسب بخره بیاره ساعت 4 عصر بود که دیدم فریبا ومنیژه تو اتاقن دارن میگن ومیخندن متوجه حضور من نشدن منم گوش وایسادم ببینم قضیه چیه که منیژه میگفت بی شرف خیلی هیز بود فریبا فهمیدی چکار میکرد فریبا گفت چطور میگفت کریم اقا یجوری که رضا وتو نبینید قشنگ منو میمالید دوسه بار دستشو برد کونمو مالید اول فکر کردم تصادفی دستش خورد ولی یبار که پامو گرفت بالا قشنگ اونجاشو چسبوند زیز کونم سفتیشو حس کردم .فریبا گفت جدی میگی گفت اره بخدا فریبا میترسم دیگه بریم پیشش دستاش پشمالو سینه شو عمدا باز گذاشته بود اخر کارم اومدم پاامو جمع کنم وسط پاهامو یه فشار داد رنگم پرید .من جرات نمیکنم برم دیگه یوقت بلایی سرمو بیاره فریبا گفت نه بابا نترس دوتایی میریم رضام میبریم بزار پاتو درست کنه حالا یکمم بماله کونتو عیب نداره بعدشم دوتایی خندیدن .
خلاصه چسب رو عموم اورد وسوار شدیم سه تایی که بریم خونه کریم سالعت 7 شب بود که مادر فریبا گفت فریبا شب مهمون قراره بیاد زود بیا کمک من هرکار کرد فریبا که نره اومد وپیادش کردو گفت اقا رضا هست دیگه میرن ومیان تو نمیخواد بری اقا رنگ از رحسار منیژه پرید هی اصرار کرد اما فایده نداشت فریبا رفت ومن و منیژه رو عموم رسوند خونه کریم در زدیمو رفتیم تو منیژه هی میگفت رضا تو نری جایی ها بمون پیشم من خجالت میکشم ازش گفتم باشه خلاصه رفتیم تو وبعد سلام واحوالپرسی گفت تکیه بده پاهاتو دراز کن منیژه هم همین کار رو کرد اما چادرشو هی میکشید وسط پاهاش شروع کرد دوباره پاهای منیژه رومالیدن معلوم بود کس کش دیگه داره میماله منیژه یکم شاکی شد که بسه اقا کریم اما ول کن نبود منم بدم نمیومد این صحنه ها رو ببینم به هر بهونه ای ازشون دور میشدمو دید میزدم تا من میرفتم اتاق بغل یا اشپرخونه میدیدم که صدای منیژه بلند میشه که عه اقا کریم بسه توروخدا کریم چشماش قرمز شده بود وبا دستهای گندش رون ودنبه منیژه رو میمالید چسبو انداخت روی پای منیژه اما باز میمالیدش منم به هوای دستشویی رفتم از اتاق بیرون و گوش وایسادم چشمتون روز بد نبینه دیدم یه صدای جیغ کوچیکی اومد یواشکی نگاه کردم دیدم کریم مثل پلنگ شورت وشلوار منیژه رو کشیه پایینو چسبیده وسط رون منیزه شلوارشو کشید پایینو کیرشو درالورد منیژه گفت کریکم اقا بخدا جیغ میزنم رضا رضا منم مثلا نیستم کریم گفت منیژه خانوم اروم باش زود تموم میشه من داغ دئاغم تا نکنمت نمیزارم بری خلاصه پاهای منیژه رفت بالا وکریم نشست وسط پاهاش که چنان نعره وجیغی رفت اسمون که گفتم خمه محل الان جمع میشن کس کش بدون مقدمه کرد تو کونش بد بختو در دهنشو گرفته بود وفقط لنگهای منیژه معلوم بود زیر اون هیکل گدنه که تکون میخورد هفت هشت باری عقب جلو کرد و صدای گوز منیژه نشون داد که بعععله کون فتح شده همون لحظه هم انگار کریم خالی کرد تو کونشو کشید بیرون شلوار منیژه رو بزور پوشید براش من رفتم تو دیدم منیژه مثل مرغ سرکنده غلط میخوره کف اتاقو ناله میکنه گفتم چی شد کریم گفت جاش انداختم درد داره منیژه دستش به کمرش بود وناله میزد خلاصه بلندش کردمو عموم اومد سوارش کردیم رفتیم خونه مث جنازه افتاد روتخت اخر شب بود فریبا رفت تو اتاقش گفت چی شد ه منیژه قشنگ جمله منیژه هنوز تو گوشمه گفت دیوث کونمو پاره کرد فریبا .
فریبا گفت راست میگی مگه رضا نبود گفت بابا تا رضا رفت دستشویی امونم نداد کشید پایسیین فریبا گفت میگه میشه چجوری توپشتت کرد گفت نمیدونم خودمم موندم چنان زور گذاشت پشت کیرش که تا ته روده هام رفت فریبا میخندید و بهش گفت بالاخره تو هم کون دادیا .گفت وای فریبا خیلی درد داره. فریبا گفت غصه نخور تا حالا ده دفعه کون منو جر داده این کریم بعدشم دوتایی خندیدن اما تا صبح منیژه ناله میکرد.
نوشته: رضا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید