این داستان تقدیم به شما
سلام من محسنهستم ۲۸ سامه و متاهل و ساکن تهران
۴سال میشه ازدواج کردم و زنم مرجان ۲۷سالشه و خدایی زن خوش گل خوش اندام قد متوسط سینه ۸۵ و کون خیلی گردو بزرگ که عاشقشم من بیشترین جایی که حساسم کون بزرگه که نمیتونم جلو خودمو بگیرم و خدا دوسم داشت و یه زن کون گنده بهمداد ولی خوب زیادم خوب نبست چون هرجایی که میریم دعوت میشیم میفهمم که همه هواسشون به کون مرجانه.
خلاصه ماجرا از اینجا شروع شد…
***
یه روز پنجشنبه ظهر خواهرم نگار بهم زنگ زد که پاشید شب با مرجان بیایید خونه ما
دوره هم باشیم منم قبول کردم به مرجانزنگ زدم که حاضر باشه شب برم دنبالش ما رابطمون با خواهرم و رضا شوهرش خیلی خ به اکثر اوقات خونه هم دیگه جم میشیم یه چند پیک مشروب میزنیمو حال میکنیم
خلاصه شب شد رفتم خونه ی دوش بگیرم که بریم از حموم اومدم دیدم اووف مرجان خانوم یه شرتک سفید تنگ با ی تاپ مشکی پوشیده که کونش داشت دیونم میکرد رفتم جلو یدونه زدمرو کونش گفتم جووون نکنه اینطوری میخوایی بیایی که گفت اره چشه مگه غریبه نیست که گفتم رضا چی پس گفت بابا اقا رضا که مثل داداشمه
هیچی منم قبول کردمو رفتیم رسیدیم دم خونه نگار اینا زنگ زدم رفتیم بالا نگار درو باز کرد یهو خشکم زد اوووف چی میدیدم نگار ی دامن کوتاه پوشیده بود رونای سفید بزرگشو بیرونانداخته بود با یه نیم تنه که بالای نافش بود
یهو گفتم اووف نگار خانوم چه کرده خوش به حال اقا رضا یهو نگار یه تیکه بهمانداخت گفت چیه خوشت اومده گفتم مگه میشه ادم هوری ببینه بدش بیاد
بعد رضا اومد بعد احوال پرسی گفت بابا کجایین پس زود باشین بیاین که کلی از ما عقبین دیدم بلله بساتو چیدنو حسابی خوردن پس نگو نگار خانوممست بود و گرنه بعید بود ازش این حرفا خلاصه مرجان رفت لباسشو عوض کرد اومد دیدم تا از در اتاق اومد بیرونرضا چشماش ۴ تا شد چشمش به کون زنم افتاد من به رویه خودم نیاوردمدیگه عادی شده بود منم بودم همچین کون گردی میدیدم نگاه میکردم
بعد نگار گفت تو خودت یه هوری به این خوبی داری باز به خوارت چشمداری
گفتم بابا دیونه شوخی کردم.گفت میدونم داداشی اصلا مال تو تو نبینی کی میخواد ببینه
من سرخ شدمجلو رضا مرجان هیچی نگفتم
معلوم بود حسابی مست شده
بعد شروع کردیم به چند تا پیک خوردن که مرجان رفت زغال بزاره واسه قلیون
بلند که شد بره سمت اشپزخانه رها که میرفت کونش حسابی تکون میخورد نگاه کردم دیدم رضا حسابی تو کفه دیوث بعد نگار گفت من میرمپیش داداشمسیگار بکشم تو با مرجان قلیون بکش اومد سمتم رو صندلی جا نبود ی سیگار دادمبهش روشن کرد یهو نشست روپام گفت جا نیست همینجا میشینم من با تعجب قبول کردم اولش خجالت میکشیدم بعد چند ثانیه راحت تر شدمخودمو شل تر کردم رونایی سفیدش رو کیرم بود انگار تو رویا بودم باورم نمیشد از بچگی تو کف اون رون کون بودم
راستی اینم بگم که خواهرم ۳۴ سالشه و مربی شنا هستش و هیکل ورزشکاری خیلی خوبی داره
خلاصه سرتون درد نیارم خاک سیگارش ریخت رو زمین که یهو خم شد تمیزش کنه همونطوری که روپام بود خم شد کسش جلو چشمم بود واااای خدا چی میبینم ی شرت قرمز ی کوس بزرگو گوشتی دوست داشتم همونجا بخوورمش زود نگامو برگردوندم تابلو نشه دیدمنه رضا مرجانگرم قلیون کشیدن شدن
بعد مرجان گفت یکم چراغ هارو کم کنید اهنگ بزاریم برقصیم
نگار که کاملا تلو تلو میزد گفت من میخوام با داداشیم برقصم دست منو زود گرفت یه نگاه به مرجانانداختم معلوم بود حرصش گرفته گفت اااا پس منم با اقا رضا میرقصنم
بعد نگار هی خودشو میمالید بهم معلوم نبود امشب چش شده یه نگاه انداختم دیدم اقا رضا هم داره حسابی حال میکنه دستش دور کمر زنم بود و یه دستش هم تقریبا رو کونش
نگار گفت سرم داره گیج میره حالم خوب نیست میشه منو بزاری رو تختم
خونه داره دوره سرممیچرخه گفتم باشه
بردمش تو اتاق رضا مرجانهم داشتن میرقصیدن
خوابوندمش رو تخت گفتم ابجی بهتری میخوای ببرمت دکتر گفت نه فقط یکم ماساژم بده بهتر میشم یکمماساز دادمگفت لباسم اذیت میکنه نیم تنشو دراورد خوابید منم شروع کردم به مالوندنش یل همونماساژ دمر خوابیده بود دامن تنش بود رفتبود بالا کیرم داشت شلوارمو جر میداد رونایی سفید کوس تپل واااای
یکم از کمر رفتمپایین تر سمت رونش دیدمکمکم داره صدای نفساش در میاد یه یربع میشد داشتممیماایدمش
یهو گفتم برمپیشه مرجاناینا اگه ببینن لباس تنش نیست زشتمیشه
دیدم صدای اهنگم دیگه نمیاد ارومدرو باز کردم دیدم رضاو مرجان نشستن دسته رضا تو شرت مرجان بود اخ اخ چی میدیدم باورمنمیشد نمیدونستم باید چکار کنم از ی طرف تحریک شدم از ی طرف شاکی از یطرف نگار لخت رو تخت رفتم جلو تر شروع کردن به مالوندن کس خواهرم دیدم گفت اخ جون چه دستایی همینو میخواستم یکم مالیدمشو شورتشو دراوردم شروع کردم به خوردن کوس سوراخ کون سفیدش حسابی داشت حال میکرد کوسش مثل هلو گوشتی بود
باورمنمیشد دارمکوس خواهرمو میخورم یهو نگار گفت بسه الان رضا میاد شر میشه گفتم خواهر من اوناهم مشغولن گفت چی گفتم اقا رضا زن مارو خفت کرده
گفت میشه ما هم بریم
گفتم باشه درو باز کردم بلللله دیدم اقا رضا سرپا وایساده مرجانم جلو پاش زانو زده کیر کلفت رضارو داره ساک میزنه یهو مارو دیدن همه چند ثانیه بیمکث وایساده بودیم هر چهارتایی لخت لخت من یه چشمک به رضا زدم به علامت رضایت بعد رضا کیرشو تا ته کرد تو حلق زنم مرجانیه اوق زد نگارو به حالت سگی خوابوندم رو مبل کوس کونش جلوم باز بود کیرمو اروم گزاشتم تو کوسش یه اااه بلند کشید گفت جوون چه کیری داری داداشی صحنه عجیبی بود خیلی حال میداد داشتماز شدت حشر دیونه میشدم زنم ی کیر تو دهنش بود داشت ساکمیزد کیرم تو کوس خواهرم بود وااای نصیب شما همبشه حتما
خلاصه داشتم تو کوس نرم داغ خواهرم تلمبه میزدم یهو دیدم مرجانی جیغ خیلی بلند کشید یهو ترسیدم فکنم همسایه ها هم فهمیدن تو خونه چه خبره
نگو اقا رضا یهو بیهوا میخواستا بکنه تو کوس مرجانیهو میکنه تو کونس مرجان تا حالا به من کون نداده بود چند بار امتحان کردیم خودشمدوست داشت ولی چونخیلی تنگ بود اذیت میشد نمیرفت توش حساب کن کون به این بزرگی تا حالا کیر نرفته توش اگه میرفت چطوری میشد
خلاصه اقا رضا کون زنمارو افتتاح کردو جر داد بعد یکم اه ناله مرجانکمتر شد تبدیل به لذت شد مثل اینکه جا باز کرد
منم به تلافی اومدم جا کنم تو کون زن اقا رضا که یهو فرو کردم تو کونش دیدم خیلی راحت تا ته کیرم رفت توش یه اه کوچیک کشید نگو پس پس حسابی کون داده خواهرم
گفتم اقا رضا میزاشتی ما افتتاح میکردیم.بعد منخوابیدمزیر خواهرم اومد خوابید رومکیرمو گرفت کرد تو کوسش که دیدمرضا اومد از پشت کرد تو کونش دوتایی داشتیم دبل میکردیم مرجانم جلو صورت نگار قمبل کرده بود اونم داشت کونشو میلیسید بعد چند دقیقه احساس کردم کیره رضا داره میماله به کیر من نگو رضا داره تلاش میکنه اونم بکنه تو کوسش که ۲تایی از کوس بکنیم که گفتم اقا رضا زنمارو جر دادی حالا نکبت خواهرمه نکن گفت نگران نباش نگار به این پوزیشن عادت داره من اونجا متوجه نشدم ولی بعد فک کردم گفتمپس نگار خوانومقبلا تجربه گروپ داشته ما نمیدونستیم
خلاصه بعد چند دقیقه تلمبه ۲تایی یهو نگار لرزیدو کل ابش خاای شد ارضا شد
من رضا که داشت ابمونمیومد رفتیم جلو مرجانمرجاننشست رو زمین ۲تایی پاچیدیم تو دهنش مرجانعاشق ساک زدن اب خوردن همیشه اب منومیحوره و همیشه همه جا هوس کنه واسم ساکمیزنه حتی شده وقتی پشت فرمونم
اقا من دیگه نا نداشتم نگارماز شدت خستگی خوابش برده بود مرجانگفت من میرم دوش بگیرمچونکله موهاش پره اب کیر شده بود
منمچشمامو بستمیه یربع یه چرت زدم چشمامو باز کردم شنیدماز تو حمومصدا میاد رفتمسمت حموم دیدم بلله اقا رضا ول کننیست زیر دوش داره تو کون زنم تلمبهمیزنه مرجان کونش قرمز شده بود جوری تلمبه میزد کونش حسابی میلرزید رفتم جلو منم کردم تو دهن زنم گفتم بزار خودمم حداقل از کون بکنم ۴ سال تو کفم جا کردم تو کونزنم رضا کرد تو کوسش صدای ااااه ناله مرجان کل خونرو ورداشته بود کل تنش قرمز شده بود داد میزد کیر میخواممحکمتر بکنید یهو منو رضا با همارضا شدیممن تو کونش رضا تو کوسش خالی کردیم یهو مرجانجبغ زد سوختم وااای
از کوس کونش داشت اب میچکید بی جون افتاد تو حموم رضا رفت ی دوش گرفتیم
بوسمکرد گفتمرسی عشقمبهترینشب عمرمبود خیلی خوش گذشت
بعدش صبح که ببدار شدیم هیچکس به روی همدیگه نیاوردیم که دیشب همچیناتفاقی افتاده
انگار همون ادمای قبل بودیم تا الانم بعد ۵ ماه اصلا حرفشو نزدیم
ولی تجربه خیلی خوبی بود البته بعد اون کون مرجانم باز شد دیگه راحتمیکنم
مرسی از وقتی که گزاشتین
نوشته: محسن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید