این داستان تقدیم به شما

من رضا هستم و 27سالمه و داستان برای دو سال قبل هستش دقیقا روز زایمان زنم.
 
یه خواهر زن دارم اسمش مهساس و منم خیلی وقت بود که تو کفش بودم همش به خودم میگفتم که میشه یه فرصت گیر بیارم و یه حال اساسی با مهسا جون بکنم.خانومم حامله بود و مهسا زود زود میومدم خونمون.با منم راحت بود با یه شومیز شلوار جلوم میگشت.از مهسا بگم نامزد بود اون موقعه یه دختر مو طلایی قد نسبتا بلند و با چشم های درشت قهوه ای با یه هیکل تراشیده هستش که هر کیری رو بلند میکرد.اون روزا یواشکی دیدش میزدم.نمیدونم چرا احساس میکردم اونم از من بدش نمیاد.قرار بود روز زایمان خانومم مهسا همراهش باشه.روز موعود فرا رسید ساعت سه نصف شب کیسه آب خانومم پاره شد و بیدارم کرد منم زنگ زدم مهسا اونم بیدار شد و راهی شدیم که شازده پسر ما تا ساعت دوازده ظهر طول کشید به دنیا بیاد.مادر خانومم اومد بمونه همراه و منو مهسا قرار شد بریم خونه ما رو آماده کنیم تا فردا خانومم رو بیاریم خونه.راهی شدیم به سمت خونه یک ساعت طول کشید تا رسیدیم.رفتیم بالا و شروع کردیم به کار کردن.مهسا حال رو جارو میزد و منم با دید زدن کون و کوس هیکلش حال دلمو جارو میزدم.همش فکر میکردم این بهترین فرصته که بکنمش.سر صحبت رو باز کردم و گفتم مجردی خوبه یا متاهلی؟مهسا گفت مجردی یه مزایا داره متاهلی هم یه مزایا.گفتم مزایا شون چیه؟ با یه نیش خند ریز گفت خودت میدونی!قند تو دلم آب شد.حال تموم شد رفتیم سراغ اتاق ها.رسیدیم اتاق خواب من.دولا شده بود داشت زیر تخت رو تمیز میکرد تپلی کوسش قشنگ زده بود بیرون.یه پنج دقیقه تو همین حالت بود هی تکونش میداد من دیگه از شق درد داشتم میمردم.کلش پایین بود منم دلمو زدم به دریا و آروم زانو زدم پشتش و کیرمو یواش از رو شلوار مالوندم به کوسش.هیچ واکنشی نشون نداد.
 
شجاعتم بیشتر شد و بیشتر فشارش دادم.یه آه ریزی کشید و سریع برگشت و منو کشید روش شروع کرد ازم لب گرفتن و منم شروع کردم به خوردن لبش.لبمو محکم گاز گرفت گفتم چرا اینجور میکنی گفت حتما باید بگم بیا منو بکن؟گفتم جوووون.شروع کردم به خوردن لباشو از اینور هم کوسش رو میمالوندم.باورم نمیشد قراره چند دقیقه دیگه کیرم بره تو کوس نازنین مهسا.رفتم سراغ سینه هاشو و شروع کردم خوردن نوک سینه هاش.چقد تیز بودن.دیگه آه و ناله میکرد و میگفت خیلی وقت بود تو کفت بودم.خواهرم یه بار گفته بود چه کیری داری از اون موقعه فقط دلم میخواست کیرتو احساسش کنم تو کوسم.زود باش درش بیار.گفتم خودت درش بیار.بلند شد شلوارمو در آورد و شورتم کشید پایین تا کیرمو دید دستشو گذاشت جلو دهنشو اروم گفت وااای چقد کلفته.سالار ما 18 سانته و کلفت.گفتم بخورش سریع انداخت تو دهنش و شروع کرد به خوردن کیر.خیلی خوب میخورد بی شرف.تو فضا بودم تخمامو میلیسید اصلا یه حس دیگه ای بود زنم واسم اینکارو نمیکنه.یهو کیرمو از دهنش درآورد و رفت رو تخت گفت زود باش طاقت ندارم کیرتو بکن تو کوسم.گفتم نه زود خم شو میخوام کوس نازتو بلیسم.گفت اووف جووون.شروع کردم به لیسیدن وای چه بویی چه مزه ای چه حرارتی هم اون حال میکرد و منم از حال کردن اون حس خوبی داشتم.گفت بسه توروخدا منو بکن شیطونه میگفت نکنش بذارش تو کف خخخخ.کیرمو گرفتم تو دستم و کلشو هدایت کردم سمت سوراخ کوسش.میدونستم پرده اش حلقوی هستش آخه تو گوشی خانومم تو اس ام اس های خواهریشون خونده بودم گفتم بکنم گفت پ ن پ بشین دم سوراخ زوزه بکش جفتمونم خندمون گرفت.کله کیرمو یواش گذاشتم دم سوراخ کسش و تا نصفه هول دادم تو.یه آه کشید.به نفس نفس افتاده بود که نصف دیگه رو هم جا کردم توش.با صدای دو رگه و نفس نفس زنان گفت رضا؟گفتم جون؟گفت تکونش نده میخوام حال کنم گفتم باشه.هی خودشو شول و سفت میکرد یه دوسه دقیقه همین جوری بود که گفت رضا جرم بده.منم گفتم چشم و شروع کردم تلمبه زدن.از اینجا به بعد حرفای مهسا رو با تلمبه زدن من تصور کنید:
ااااای،جووون،قربونت برم ااااای وای خدا دارم میمیرم از حال خوش به حال خواهرم جرم بده رضا پارم کن باید تا صبح منو بکنی اووف.اووووووووی جووون

سرعتمو زیاد کردم که یهو دیدم یه ااووووووی گفت و خودشو به زور داد سمت من جوری که کیر تا ته رفت توش و یهو شول شد و ساکت شد.فهمیدم ارضا شده من ادامه دادم یه پنج دقیقه هم زدم تو طول زدن من هر از گاهی یه ریز میگفت اوخ آخ.داشتم آبم میومد گفتم چیکارش کنم گفت بریز توش قرص می‌خورم زدم زدم آب اومد و همشو ریختم توش و افتادم روش.نا نمونده بود واسمون همونجوری خوابمون برد.یه دوساعتی خوابیدیم و بعد رفتیم دوش گرفتیم و باز خوابیدیم صبح رفتیم بیمارستان شازده پسرمون رو آوردیم خونه و مهسا خانومم هم عروسی کرد و رفت خونه خودش و دیگه واسه ما فرصتی پیش نیومده که دوباره سکس داشته باشیم ولی هر وقت همدیگرو میبینیم و فرصتش گیر میاد حرف بزنیم تنهایی،راجع به اون شب میگیم و دلمون میخواد یه بار دیگه داشته باشیم.
 
 
نوشته: رضا دیا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *