این داستان تقدیم به شما
سلام .اسمم هادیه 26 سالمه 2 ساله ازدواج کردم یه خواهر خانومم دارم به اسم مهسا 16 سالشه یه دختر لاغر ورزشکار اما خیلی خوشگل …
***
داستان ما ازونجا شروع شد که از اول ازدواجمون مهسا خونه ما زیاد میومد یعنی همیشه خونه ما بود پیش من زیاد راحت نبود اما میونمون خیلی خوب بود زیاد شوخی میکردیم اما دست به هم نمی زدیم یه روز داشتم به گوشی خانومم نگا میکردم دیدم مهسا از خودش سلفی گرفته تا حالا با بولیز شلوار ندیده بودمش خیلی از اندامش خوشم اومد تا حالا بهش از لحاظ سکس فکر نکرده بودم عکسای دیگه ای هم داشت بیشتر منو به فکر می بردن یه فکری پیش خودم کردم که باید اروم اروم باهاش شوخیامو بیشتر کنم فرداش خونمون بود ظهر از کار رسیدم خونه دیدم تو اشپزخونه هستن سلام کردمو رفتم پیششون یکم شونه های خانوممو ماساز دادمو باهاش شوخی کردم دیدم سرش شولوغه رفتم طرف مهسا داشت پیاز خرد میکرد با شوخی گفتم ا چی شده عزیزم چرا داری گریه می کنی کسی اذیتت کرده هی بهش دست می زدمو می خندونمش اونم می گفت برو اذیت نکن به پام نپیچو فلان ناهار خوردیمو خانومم رفت ظرفارو بشوره مهساهم داشت نپتون می کشید که پا انداختم کم موند بیوفته زمین…
کفری شد اومد جلو نتونست چیزی بگه اینطور شوخیارو هر روز بیشترش کردم تا اینکه روش بهم باز شده بود یه روز داشت سربه سرم میزاشت عصبی شدم دستشو پیچوندم یدونه هم از کونش زدم که یعنی برو دیدم خوشش اومد بازم اومد طرفم دیگه شوخیمون به کشتی گرفتن رسید زورش بهم نمی رسید می زدمش زمین باز میومد طرفم هر از گاهی دست مینداختم کونشو سینشو دست مالی می کردم اما پرو بود بیشتر میومد طرفم دیگه شوخیامون به گاز گرفتن رسید میومد که بازومو گاز بگیره منم میگرفتمشو تو بغلم فشارش می دادم یا برش می گردوندم به کونش می زدم یه بار همینطور شد ول کن نبود تو بغلم فشارش دادم گفتم بیخیال شو نشد هر دوتا سینشو فشار دادم دیدم حالش عوض شد خودشو ول کرد تو بغلم منم ولش نکردم خیلی داشت حال می کرد براش فشارارو ارومتر اما با حس کردم داشت نفس نفس میزد رفتم طرف لاله گوشش با حس سکسی تو گوشش نفس نفس زدم بعدش سگی برش گردوندم از زیر دستمو بردم رو کسش خیسیشو می شد از رو شلوار حس کرد داغ داغ بود یکم که مالشش دادم همینطور داشت حال می کرد یه دفعه دیدم یه اه بلند کشید و وایساد معلوم بود ارضا شده برگشت ازم عذر خواهی کرد خجالت می کشید بوسش کردم گفتم اصلا خجالت نکشه من درکش می کنم دیگه بعد از اون ماجرا مهسا همون ادم سابق نبود وقتی خانومم سرش شلوغ بود میومد طرفم و ازم می خواست شوخی کنیم…
منم هیچ وقت ازش سو استفاده نکردم و تا حالا کیرمو ندیده اما من لختش کردم براش خوردم خیلی دوسش دارم امیدوارم که خوشتون اومده باشه خیلی جاهارو ننوشتم چون میترسیدم خوشتون نیاد.
نوشته: هادی کمبادی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید