این داستان تقدیم به شما
من
یه خواهر زن دارم یه کسسسسسسس . اوایل خیلی تو فکر سکس باهاش نبودم ولی لامصب اینقدر تو دل برو که پشه نر هم بش رحم نمیکنه . قد 166 وزنشو نمیدونم ولی رون و کون و سینه پر کلا دختر تو پری هست . الانم که خدارو شکر همه دخترا ممه دارن زیر 80 نیست تو خیابون . خیلی سر شکم پهلو حساسه سعی کرده تا اونجا که میشه شکم پهلو نداشته باشه . کلا میبینیش اب از لب و لوچت آویزون میشه … چند وقتی هم هست نزدیک 1 سال بعد از اینکه 3 سال ازدواج کرده بود ، طلاق گرفته بخاطر اینکه شوهرش بش خیانت کرده .
من اصلا فک نمیکردم یروز اینو بکنم یبار یادمه تو دوران طلاقش داشتیم مشروب میخوردیم یهو فاز منفی گرفت و زد زیر گریه و منم بغلش کردم اولین بار بود پنبه ای بودنشو حس کردم و شروع حس خاصی درون من شد . دیگه به بهونه های مختلف خودم و بش میچسبوندم . از موقعی که طلاق گرفت شبا خونه ما زیاد میموند با لباسای مختلف . شلوار تا سر زانو تاپ … تا اینکه یه شب اومد رفت تو اتاق لباس عوض کرد دیدم با یه لباس کوتاه تقریبا اومد بیرون . خانمم هم تو این فکرا نبود که من چش پیدا کردم به این دختر . داشتم دیوونه میشدم . رونا سفییدددد. پرررر تو هر حالتی خدا خدا میکردم یکم دولا راست بشه که بتونم کاملا ببینم و لذت ببرم . اونشب گذشت و شبای زیادی اینجوری پیش اومد و اون متوجه نگاه های من شده بود ولی پوششی اضافه نمیکرد . تا اینکه یروز هم شبش میخواستیم بریم عروسی فامیلاشون سه چهارتا لباس کوتاه عوض کرد نظر من و خانمم و خواست که یکی از لباسا خیلی کوتاه بود کسخلم کرد . یشبم نشسته بودیم فیلم میدیدیم نشسته بودیم رو زمین تخمه و لواشک و ….. دیدم پاین رونش بغل پاش یچی مثل جوش بود قرمز بود گفتم این چیه ؟ گفت چی کجا ؟ نمیدونم من پرویی کردم رفتم نزدیک روناشو گرفتم تو دستم خودم و زدم به اون راه که یعنی دارم میببنم چیه گفتم فک کنم مو زیرپوستیه و اینا همون موقع گوشیش زنگ خورد دوستش بود داشت حرف میزد
حواسش به من نبود منم چتتت رو روناش سیر دلم مالوندمشون باورتون نمیشه این رونا چقدر سفید و نرم و پرن . تلفنش که تموم شد با خنده گفت میگم تموم نشد ؟ منم گفتم نه خدارو شکر گفت پشو ببینم پرووو و خندیدیم. خانم من چون سر کار میره شبا زود میخوابه یشب خواهر زنم پیشمون بود منم خیلی اونشب حشری بودم گفتم خدا میشه یعنی من اینو بکنم ؟؟ هی با خودم حرف میزدم نگران ابروم بودم . نشستیم مشروب خوردیم طبق معمول خانمم گفت من برم بخوابم دیر نشه طرفا ساعت 12 رفت خوابید . به خواهر خانمم گفتم من اصلا مست نشدم جمع کنیم گفت نه تو بخور گفتم تنها
!؟ گفت خب حالا یه 2 پیک هم باز باهات میخورم منم سنگین براش میریختم با اب میوه میکس میکردم بش میدادم . 2 پیک همانا و تو پیک 5 و 6 بودیم مستتت مست شده بود بردمش تو فاز طلاقش یواش یواش یهو گفت خیر نبینه و بخدا نمیدونی چقدر سخته با اینکه 1 سال گذشته و هی آه میکشید و سیگار میکشیدیم منم بغلش کردم گفتم بابا چته خوشکلی خوش هیکلی حیف این چشا نیست ؟ هیف این پاها زشتت نیست گفت دلتم بخواااد گفتم نگم براتت و داشتیم مبخندیدیم همینطور که تو بغلم بود گفت اگه شماها نبودین من دووم نمیوردم . واقعا با حرفات تو بغلت آروم میشم . داغ کرده بود مستتت منم هی میگفتم ای جون یلحظه ساکت شدیم نمیدونم چرا ولی نزدیک شدم لباشو بوسیدم .
خششششششکش زد گفت چرااا ؟ ولی واقعا مشخص بود از مستی نمیتونه خودشو کنترل کنه کلا سنگین حرف میزد همینو گفت و من باز لب دوم و گرفتم کلی لب بازی کردیم من راسسست کرده بودمم لب که تموم شد بغلم کرد کیرم خورد به زیر شکمش . یه لباس کوتاه هم پوشیده بود تا بالا زانو . از این تابستونه ها . همین که کیرم خورد به بالا شکمش نفسش بند اومد قشنگ معلوم بود داره دیوونه میشه حشر و مستی جلو چشاشو گرفته بود دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم اول ثابت رو کیرم نگهش داشت بعد رفتم باز ازش لب گرفتم شروع کرد مالوندن کیرم منم دستمو بردم کونشو گرفتم
و میمالوندم و لب میگرفتم ازش . پدر سگ مثل پنبه بود کونش داشتم پاره میشدم رفتم سراغ سینه هاش . رو نوک سینه هاش خیلی حساس بود تا زبونم بش میخورد ضعففف میکرد . اوضاع خیلی بیریخت بود هر لحضه ممکن بود خانمم بیدار بشه البته سابقه نداشت وقتی میخوابه ، میخوابه دیگه . برش گردوندم دولاش کردم رو کابینت دامنشو دادم بالا کون سفییدد . مالونده بودمش یکم قرمز شده بود شرت گیپور مشکییی پوشیده بود . خدایا خوابم یا بیدار ؟. هیچ فرصت واسه بیشتر ور رفتن نبود . شلوارکمو تا رانو کشیدم پایین انگشتمو خیس کردم زدم سر کیرم شرتشو دادم کنار گذاشتم رو کسش کردم تو … وایییی دااااغ خیییسسسسس
باورتون نمیشه همینطوری که میکردمش کونش میلرزید نمیشد هم تند تند هم بکنم سرو صدا میشد داشتم غش میکردم کونشو گرفته بودم تو دستم کیرم و عقب جلو میکردم . خودش که تو آسمونا بود . دور کیرم سفید سفید شده بود از آب خودش . یهو دیدم داره آبم میاد ریختم رو کونشو گودی کمرش . با دستمال پاک کرد و بغلش کردم هیچیییی نمیگفت گفتم میخوای بخوابی با سر علامت داد اره . رفت خوابید .. از این ماجرا 4-5 ماه میگذره . شاید دیگه 2 ماهی یبار اومده خونمون واسه خواب . الان شوخی میکنیم میگیم میخندیم ولی نه اون به رو خودش میاره نه من فقط یکم فاصله گرفته . نشده حتی 1 کلمه راجب اونشب حرف بزنم . یکی از رویایی ترین شبای زندگیم بود ….
نوشته: یاشار
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید