این داستان تقدیم به شما
سلام یکبارتوکوچه میرفتم محل کاردیدم در حیاط بازشدیک خانم خوشگل سرشوآوردبیرون گفت آقاتوروخدالوله آب خونمون ترکیدبی زحمت بیاشیراصلی روببند…
رفتم درب حیاط بست گفت شیراصلی زیرپلست رفتم شیروبستم گفت میشه شیراحتیاط توخونه روببندی رفتم توخونه گفت توآشپزخونست رفتم اونم بستم گفت شما لوله کشی گفتم نه ولی سرم میشه گفتم چراگفت یک کمی لوله کشی داشتیم همینجوری تماشای من میکردمنم به اودیدم چشماش خمارشده وچقدراین زن حدودا 31ساله خوشگلو خوش تیپه سوال کردم آقاتون چکارست گفت تویک شرکت راه ساختمانی شریک الان عسلویست ویکماه نیومده اومدم خداحافظی کنم گفت بیا مسیرلوله رونشونت بدم رفتیم آشپزخونه
گفت ازبغل آبگرمکن میخواهیم بکشیم به بهارخواب این اطاق رفتم تواطاق دیگه چادرشوانداخت وای چه بدنی دیگه هی کوسشومیمالید کیرمم شق شده بودداشت میترکیدبغلش کردم نیمساعت باهش وررفتم انداختمش روتخت خوب گاییدمش ناله میکردآخه کیرم 24سانت خودش میگفت کیرت جرم میده ولی حال میکنم اونروز سه بارگاییدمش خداحافظ کردم رفتم شب زنگ زدگفت شب بیاگفتم میترسم گفت بیاباشه فکرکنم چشم خبرمیدم تاساعت 2خوابم نبردبلندشدم رفتم خونش ازراه رسیدم ازحموم اومدبودبغل گرفتمش خیلی حال کردم تاصبح سه بارازجلویکبارم ازعقب کردمش
خیلی دردش اومد گریه میکرد منم گاییدن زنوبا گریه دوستدارم… صبح کره عسل وپنیروگردو داد رفتم. الان سه سال میکنمش دیگه خسته شدم. امیدوارم همه جوانهایک کوس بحال گیربیارند
نوشته: جناب کان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید