این داستان تقدیم به شما
سلام بچه های باحال شهوتناک
15 ساله بودم با دیدن فیلم سکسی نیمه حالیم شد که زنها هم از سکس لذت می برند تازه برادرم ازدواج کرده بود
زنداداشی دارم آس همه فامیل از زیبایی ادب تیپ و فهم و شعورخیلی دوسش دارم دیپلم داشت ازدواج کرد
من خیلی از درسهای ریاضی را که نمیدونستم از زنداداش می پرسیدم خیلی خوب توضیح می داد و یاد می گرفتم
خیلی با هم بازی می کردیم انگار همسن بودین (خاطره 4 سال از من بزرگتره) خیلی همدیگرو درک می کنیم
همه چیز بعد از دیدن اون فیلم شکل گرفت اونا نزدیک خونه ما یک واحد یکخوابه رهن کرده بودند شبهایی که داداش نبود من پیش خاطره می موندم حتی خیلی از شبها داداشم بود می موندم
وقتی داداش نبود خاطره با سکسی ترین لباسها تو خونه راحت می گشت منم دیگه افشین سابق نبودم اوایل با خاطره که رو یه تخت میخوابیدم بغلشم می کردم حس گاییدن بهش نداشتم ولی با دیدن فیلم حسم تغییر کرده بود تا
شبی باز تنها بودیم خاطره ساپورت مشکی مخملی چسب تنش بود با تاپ منم زیرشلواری و زیرپوش رکابی خوابیدیم معمولا خاطره رو شکمش می خوابید اون شبم خوابیده بود باسن زیبا و خوش فرمش زده بود بالا دستمو گذاشتم روش چه نرم و اغوا کننده بود
کش شلوارشو دادم بالا نگاه به باسنش کردم انگار نقاشی کرده بودند دو تا برآمدگی زیبا چاک بینشون و سوراخ کیپ شده صورتی کونش و کمی از لب کصشو تماشا کردم کمی تکان خورد شلوارشو به حالت اول در اوردم پشیمون که چرا این کارو کردم
مدتی گذشت خاطره چرخید بغل و کونش سمت من شد بی خیال شدم ولی طبق قبل بغلش کردم کیرم که از ترس شل شده بود چسبید به کونش کمی تکانش داد تا کیر نیمه سفتم لای شیار باسنش افتاد همین تکان باعث شد کیرم تو چند ثانیه سفت بشه اینم بگم کیرم نسبت به سنم درشت بود سانت کرده بودم حدود 15 سانت بود
از ترس اینکه بیدار نشه هیچ تکانی نکردم و کیرم سفت بین دو لمبر باسنش موند
همش ارزو می کردم شلوارش تنش نبود یا پاره بود کیرم میخورد به لای پای لختش
هوس نذاشت تا باز شلوارشو اروم به راحتی دادم پایین کاملا باسنش لخت شد تعجب کردم که چطور بود که سمت زیرش اونهمه قبلا پایین بود شلوارمو کشیدم پایین کیرمو به قصد گذاشتن لای پاهاش آرام آرام هل دادم لای پاش که چقدر گرم بود و نرم و خیس تا رسید جایی که راحت نمیرفت جلو یه تکانی انگار تو خوابم بخودم دادم کیرم تا بیخش رفت تو و صدای اخخخ خاطره را شنیدم هنوز فکر می کردم لای باسنشه بی اراده کیرمو عقب کشیدم با فشاری که دست خودم نبود در چند تکان آبمو ریختم زنداداش بی حرکت بود فکر کردم خوابه
مونده بودم ابمو چطوری تمیز کنم تا کثیفش نکنه چون خیلی اب از من رفت
تا کیرمو کشیدم بیرون چشام خوب لای باسنشو نمیدید گوشیم پیشم بود صفحه اش را روشن کردم دیدم ابی لای پاش نیست انگشتمو کشیدم دیدم خیسه
انگشتمو بیشتر بردم جلو تا رسید به ابتدای چاک کصش باز اب زیادی نبود فقط خیسی لای چاکش بود ارام ارام انگشتمو اوردم پایین هر چه می کردم سوراخشو پیدا کنم نبود تعجب کردم پس کجاس؟!
باز بردم بالا تر که تا می خورد به یه چیزی مثل یه ساچمه یا غزروف زیر انگستم جابجا که می کردم بدنش تکان می خورد فکر می کردم همونجا باشه ولی سوراخی نبود
شک کردم حدس زدم چون پاهاش جفته کاملا درش بسته است شاید انگشتم نتونسته بازش کنه ولی تعجب می کردم ابی که ریختم چی شده ؟!! شک کردم شاید حس کردم اب ریختم !!
خاطره خواب بود هیچ تکانی هم نمی خورد دیدن باسنش زیر نور صفحه گوشیم و اون همه زیبایی خواستم فیلم بگیرم ترسیدم فلاشش روشن بشه بیدارش کنه منصرف شدم باز کیرم سفت شده بود
کمی باز شلوارشو دادم پایین باز با تعجب دیدم سمت رون زیرش بدون زحمت زیاد میاد پایین تا نزدیک زانوش کشیدم پایین رونهای سفید و صافش و گرمای بالذتش بدجوری لرز تو تنم انداخت شلوارمو در اوردم تا بیشتر به بدن لختش بچسبم مثل بید می لرزیدم !! باز کیرمو هل دادم لای پاش البته لای رونهایش که با خیس کردن ابی که از کیرم میومد هی تکان تکان می دادم لیزیش بیشتر می شد حس کردم پاهاشو بیشتر داره فشار میده و جمع می کنه شکمش احتیاط کرده ساکت موندم کیرم از لای پاش یواش کشیدم بیرون ولی اختیارم دست خودم نبود بدنم مثل بید می لرزید اینبار کیرمو گذاشتم درست لای پاش به خیال خودم وسط چاکش تا از نرمی و گرمی و خیسی اونجا لذت ببرم که سر خورد رفت تا نزدیکی های اونور پاش سمت شکمش کشیدم عقبتر گفتم بزار بمالم در کونش ببینم میشه بکنم توش با دستم گرفتم اوردم پایینتر که رسید به جایی که سر کیرم رفت تو فشار دادم حس کردم انگار رفته تو کونش ولی راحتر می رفت باز حس گرما و یک خوشی و لذت بی نظیر حس کردم که توصیفش را نمیشه نوشت
حالا راحت تلمبه می زدم تا رسید جایی که بدن خاطره شروع کرد به لرزش و پیچ خوردن من ترسیدم که وااای بیدار شد تا دید نمیکنمش به حرف در اومد گفت بکوووون داره ابم میااااد افشین جووون کصمو پاره کن محکم بزن که تازه فهمیدم کیرم تو کصشه
هر چه زور داشتم کیرمو هل میدادم توش و در می اوردم تا نفسهاش به جیغ و جیغ هاش به تعریف از کیرمو خودم تبدیل شد من ابم نمی اومد داشتم یه جورایی خجالت می کشیدم که چرا ابم نمیاد
گفت صبر کن میخام زیرت باشم شلوارشو نمیدونم کی در اورده بود برگشت گفت چراغو بزن لختم کن زیرپوشتم درار میخام همه جاتو بدنم لمس کنه تا چراغو زدم خدای من چه بدنی چه تناسبی افتادم روش اولین بار لبامو گرفت تو لباش زبانشو کرد تو دهنم گفت دوس دارم تا صبح منو بکنی سعی کن ابت دیر بیاد تا من باز بشم
سینه های سفت و نقاشی شده ناف زیبا شکم صاف و کمر باریک گردن خوش فرم همه و همه در اختیارم بود فهمید که میخا ابم بیاد هلم داد گفت بذار من بیام روت با هم بشیم
چیزی نمانده بود ابم بیاد وارد بود فهمید
نشست رو کیرم بعد خوابید رو سینم سینه های زیبا و دوست داشتنیش چسبید به سینه هایم منم بدنم الانم مو نداره خیلی صافه چنان ممه هاش ممه هامو بوس می کرد بی حساب
با فشار کصشو مالید رو کیرم من تقریبا بی حرکت بودم خاطره بود با حرس و ولع کصشو میمالید و کیرمم توش عقب جلو میشد که نفسش برید و اخ اخ کنان همان زمانم منم داشت جونم از کیرم می زد بیرون حالا من داشتم بکوب می زدم که ابم پاشید تو کصش
اونقدر رو خودم نگهداشتم و لبشو گردنو گوش و صورتشو خوردم و بوسیدم و فشار دادم باز کیرم سفت و سفت تر شد شروع کردم گاییدن خاطره هم باز وجد اومد اینبار طولانی تر شد و چند پوزیشن یادم داد از جمله داگی و متکا زیر شکم و گاییدن کص از پشت و لب به لب شدن که خیلی این حالتو دوست داشت منم همچنین اونقدر تو این حالت گاییدم تا آبشو در اوردم خودمم ادامه دادم تا ابم برای سومین بار ریخت تو کصش گفت کیرتو درنیار بذار تو کصم بمونه بخواب روم گفتم اذیت می شی گفت دوس دارم همش زیرت باشم خستگیم داره در میره گفت بخواب روم تا خوابمون بره ولی خوابم نرفت تا خاطره خوابش برد ارام اومدم پایین بغلش کردم تا لنگ ظهر خواب بودیم این اولین سکسم بود
بعد اون کار هر شبمون بود حتی داداش هم بود بعضی وقتا به بهانه مرتب کردن خونه یا فیلم می اومد با عجله می گاییدم می رفت الان خاطره 30 سالشه یک بچه هم داره من 26 سالمه خیلی موفقم موفقیتمو مدیون خاطره ام خاطره منو و من خاطره رو با دنیا عوض نمی کنیم هیچ زن و یا دختری جای خاطره را بذام پر نمی کنه کاش داداش خاطره را بده بمن خودش بره دختر عمه ام را که طلاق گرفته بگیره چون عاشق و معشوق بودن میدونیم رابطه هم دارند اونم خوشگله ولی خاطره خیلی خوشگلتره الان که خاطراتمو تمام کردم خونه خاطره ام خاطره و داداش رفتن خونه مامان #خاطره نذری داشتن با خاطره چت داشتم قراره #زودتر بیاد داداش #قراره بمونه اونجا بخاطر #کرونا #سورنا پسرشون پیش منه با من #خیلی اُخته 3 سالش داره پر میشه شامشو دادم خوابیده
#افشین از #شهر #همدان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید