این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان
من علی هستم ۲۱سال سن دارم این ماجرا برای
پارساله که تازه ۲۰روز بود از سربازی اومده بودم من هیکل درشتی دارم نه زیاد چاق و نه لاغر قدمم ۱۸۳هست و تیپ موی کچل و ریش رو دوست دارم
من شرکت میرفتم و اکیپ برق کاری داریم و کارهای اونجارو انجام میدیم
ساعت۱۱شب رسیدم خونه مادرم گفت همسایه بقلی مون کولر گازی شون خراب شده
خلاصه ساعت۱۲شب رفتیم و مشکلشو حل کنیم یارو دوتا بچه کوچیک ۱۳،۱۴ساله یکی هم بین۸تا۱۰سال داره و اسمش مریم که شوهرش هم شب کار بود
واقعیتش من خیلی تو نخ دختر بازی و زن بازی نیستم حتی الانشم ولی بدم نمیاد کص بزنیم
بگذریم….
 
مشکلش سیم کابل کولر بود که اب شده بود و من در به در اون موقع شب به رفیقام که الکتریکی داشتن یا اشناها زنگ میزدم چند متر کابل جور کنم
بالاخره پیدا شد من که یه موتور داشتم و زنه که مریم که معرفیش نکردم تیپشو(تو ادامه داستان میگم)ماشین شوهرش جلو در بود یه سمند داشتن برگشتم تو خونشون گفتم من میرم سیم بگیرم گفت که نه ماشین هست میریم من یه اصرار کردم نه ولی چون خسته بودم گفتم باشه
به مادرم هم گفتم بیا بریم که چون میگرن داره و کم حوصله س نیومد
پسراش هم مث گاو تو اون گرما خواب بودن
خلاصه رفتیم و بگیریم بیاریم تو ماشین بین راه حرف زدیم خوب بگم که مریم که اسم اصلیش نیست و من گفتم مریم قد بلندی داره و لاغره و سفید چهرس یه لب و لوچه حشری کننده داره سنشم بین۳۲تا۳۸ و چادریه تاکسی بانوان داره شخصا
ما باهم ۱۰ساله همسایه ایم
توی راه پرسید قیمتش چنده و این حرفا منم جوابشو میدادم گذشت یکم و از شرکت پرسید منم باز عادی جواب میدادم یهو پرسید چقدر میگیری گفتم۴تومن گفتم خوبه پس چرا زن نمیگیری؟
گفتم زن خرج اضافیه بیشتر چه کارم میاد؟
یه نیش خند زد گفت همدم میخواد ادم حالا چه روحی و روانی چه جنسی
من خیلی هم شوکه نشدم ولی صحبتا گرم شد

 
منم تو جوابش گفتم اولی که مادرمه دارمش دومی هم خدا بزرگه درست میشه
اینو که گفتم گفت خدا بزرگه ولی حق انتخاب خودته بدون زن مجبور میشی بری دوست پیدا کنی دیگه
من دیگه یکم شوکه شدم دیدم داره کص کلک بازی درمیاره
منم گفتم اره خوب میگردیم بجا یکی دوسع تا پیدا میکنیم مگه اشکالی داره؟
گفت میگردی؟گفتم اره چطور مگه، گفت اخه فکر کردم تا الان باید داشته باشی یا دروغ میگی ندارم
بهش گفتم نه به جان برادرم هیچ کس و ندارم وقتش نیست که برم دنبالش
منم خومو زدم پر رویی گفتم تو اژانس کسی رو نداری؟گفت ها چیشد وقت پیدا کردی؟ گفتم نه کلی گفتم شما که دلت میسوزه یکی رو معرفی کن
خلاصه گذشت و گفت نه کسی نیست اگه هم باشن متاهلن”!!‌
گفتم، متاهل؟مگه مرض دارن گفت نه بعضی ها واقعا خیلی راضی نیستن از زندگیشون مجبور شدن چه از نظر مالی چه عاطفی مشکل دارن
منم گفتم اونجوری هرکی یامالی یا عاطفی بالاخره یکیشو داره دیگه باید اینجارو کنه
تو جوابی که اصلا منتظرش نبودم گفت جریمه درک نکردن احساسات یک زوج همینه تاوانشو باید بدن
منم که از خدا بی خبر نمیفهمیدم منظورش چیه گفتم الان یعنی بعضی سوختن ساختن اشتباه کردن؟
گفت نه اونا شیر زنن این ماهاییم که خودمونو
زود میبازیم!
 
این کلمه کلیدی شد گفتم من که تجربشو نداشتم ولی شماکه چیزی کمتر از اونا نیستی
یدفعه برگشت گفت نه بابا ماهم هزارو یک مشکل داریم و فلانیم از نظر مالی خوبیم ولی نه شوهرم اخلاق عاطفیش خوبه نه من دیگه حوصلشو باهم خوبیم ولی هم دیگرو نمیتونیم خوب درک کنیم
منم دیگه عقل ناقصم اومد جاش گفتم چرا مگه
گفت هی اونم عصبیه (مثل اینکه تو بچگی یه تصادف سخت کرده) دست و دل بازه ولی چون اعصاب خوبی نداره باهم رابطه زن و شوهری خوبی نداریم خلوت مون از بین رفته
منم دیدم داغه چسبوندم گفتم خوب واقعا همین طور چیزها باعث میشه دیگه اونم دیگه واقعا تقصیر از زوج بی مسئولیت زندگیه
اونم گفت اره دیگه مشکله دیگع حل کردنش یعنی حشریم
منم تیر اخرو زدم وگفتم اگه بالاخره جایی کاری دستمون برمیاد جای داداش دوست رفیق هرچی بالاهره هستیم
اونم تا خود مغازه یه تشکر کردو تا اونجا رفتیم ۶۰۰ت پول کابل شد وبا تخفیف ۴۰تومنی و خود شیرینی توی راه برگشت
باز یخرده حرف های روز مره و جدا از بحث سکسی رسیدیم خونه و جفت بچه هاش خواب بودن با زور پنکه سقفی
کابل و عوض کردم و تا تموم شه ازش پرسیدم علی اقا کجاست گفت شرکته و نیست بودهم انجام نمیداد این کارهارو
منم تو جوابش گفتم هستم دیگه بالاخره کاری چیزی شد به بنده خدا فشار نیار اعصاب نداره
برگشت گفت شما لطف داری
خلاصه کار تموم شدو کولر کار کرد اومدم برم خونه و خداحافظی که میخواستم بکنم گفت خاله میموندی یه چیزی بدم بخوری ابی چیزی
مثل اینکه میخواست پولی چیزی بده گفتم نه مرسی و این حرفا از پله ها اومدم پایین از طبقه دوم رسیدم به جلوی در که درو بازکنم بدو بدو اومد گفت علی جان!گفتم بله؟ گفت بمون حالا عزیزم چرا این همه عجله داری!
دیگه نتونستم چیزی بگم شوکه هم شدم گفتم نه مرسی چیزی نمیخورم گفت نه بیا بالا این جا مستاجر هست (با صدای اروم حرف میزد)
میخوام یچیزی بگم رفتیم بالا جلو در ورودی درو بست گفت بابت چیزی که تو ماشین گفتی ما هستیم و اینا خیلی پشتم گرم شد ممنون بابت اینم بگو چقدر میشه،گفتم اصن حرف پول نزن درحالی که کیرم قشنگ شق شده بود
نه اون میخواست حرفشو بزنه نه من روم میشد
گفتم وظیفس نه اینا کارا چیه، گفت پس بیا تو یک دقیقه یه چیزی بخور بشین خستگیت در بره
گفتم نه بچه ها خوابیدن،گفت نه میریم اتاق خواب بیدار نمیشن
منم با کلع قبول کردم رفیتم اتاق و ی کم میوه اورد شروع کردیم حرف زدن از کارو بارو کسشریات من گفتم که برم شماهم میخوای بخوابی خسته ای گفت نه فردا جمعس دیر بیدار میشم منم یه تیکه سنگین انداختم گفتم شما که فکر نمیکنم عادت دیر خوابیدن داشته باشی
اونم دوهزاریش افتاد گفتم اره منم تو عمرم فقط قبل از داشتن و امیرو امین تا این موقع بیدار بودم
دیگه داغ شد منم چسبوندم
گفتم حالا چرا قبول نمیکنه؟
گفت نمیدونم میگه حوصلشو ندارم
منم گفتم چند وقته؟گفت۲سالع دیگه بدتر شده
واسم دوماهی یک بار شاید اتفاق بیفته اونم شاید
گفتم پس چیکار میکنی سخته که اینجوری؟
گفت هیچی دارم سختی میکشم دیگه داغ کردم

 
منم که دیگع حشری و مست بودم گفتم خوب کمکی چیزی از دکتر حرفمو قطع کرد گفت دکتر هم بری میاد بشه شوهر ادم؟ بالاخره اونم میگه رابطه طون باید حفظ بشه من با کی رابطه داشته باشم وقتی کسی نیست
من که دیونه شده بودم گفتم ایشالله که دزست میشه کاری بر میاد از دستم بگو تو جای رفیق مایی
اونم از خدا خواسته یکم مکث کرد و گفت کاری که نه ولی اگه میشد بمونی خوب بود
گفتم باشه چرا که نه میمونم پیشت بچه ها چی پس گفت ولش کن اونا تا صبح تخت میخوابن علی هم ساعت۶صبح میاد تا اون موقع بمونی خوبه!
پاشد حمع و جور کردم بشقاب هارو گذاشت رو میزو اومد چادرشو زیبشو باز کرد اویزون کردو اتاق و گذاشت رو شب خواب و اومد نشست پیشم گفت خوبه حالا گفتم عالی عزیزم
نگاه میکرد تو صورتم که یک دفعه لبشو گذاشت رو لبم و زود کشید و بعدش ۱۰دقیقع لب گرفتیم خیلی چهره خوشگلی داره سفید چهره یکمی هم به سرخی میزنه و لب نسبتا درشتی داره با چشم های گردو درشت و بدنشم سفید تمیز
مانتشو باز کردم و روسری شو در اورد موهاش
و طلایی رنگ گذاشته بود و ابرو هاشم تاتو بود قهوه ای
زیر مانتو ملا یدونه تی شرت داشت که در اوردم که سوتی نداشت پستوناش متوسط بود اولش یکم مالیدمو زیر گلوشو لیس میزدم بعد شروع کردم میک زدن یکم خورم دیدم خیلی خوشش میاد خوابوندمش دستمو گذاتشم رو کصش مالیدم ۱دقیقه بعدش گفت دربیار شلوارو کشیدم پایین شلوارو تا ته شروع کردم زبون زدن دیدم داره خودشو تکون میده خیلی حشری بود گفت پاشو بکن ولش کن
پاشدم که شلوارو در بیارم گفتم کاندوم داری؟
گفت نه گفتم من نمیتونم خومو کنترل کنم بد میشه اخرش گفت بقیشو از کون میکنی خوب دارم میدم که ابشو بریزی دیگه
ولی قرص دارم تاخیری
من که قبلا سابقه کون کردن داشتم گفتم نمیخواد ابم زود نمیاد
گفتم از جلو بزنم گفت بزن ولی خواهشا خودتو کنترل کن با خنده

 
منم کیرم خیلی کوچیک بزرگ نیست تقریبا۱۷ـ۱۸تا که خوشش اومد سرشو کردم توش واکنشی نشون نداد یکم که بیشتر شد دیدم صداش داره درمیاد یکم جلو عقب کردم تا ته کردم تو که گفت بخواب روم خوابیدم روش لبام رو پیشونیش بود که بوسش میکردم
یکم زدم که دیدم داره صداش درمیاد وای وای میکنه منم یکم ازش به سختی لب گرفتم که هی اصرا داشت خیلی داغ بودم یواش یواش میزدم که گفتم یکم سریع تر منم تند تر کردم نفس نفس میزدیم که گفت حواست باشه ابت و نریزی بابا شی فردا
منم یکم کردم اونم تند تند نفس میزدو با حرص میگفت محکم تر
یکم گذشت کلا شاید۶،۷دقیقع شد که حس کردم ابم میاد گفتم بهش گفت پس در بیار
در اوردم گفت از پشت بزار بریز همون جا
کونش حسابی تنگ بود راحت نمیرفت تو با چندبار جلو عقب کردن دیدم اه و اوهوش در اومد
منم کامل خوابوندم تا ته کردم توش و محکم تند تند میزدم تو کونش که سرشو محکم گذاشت زمین که صداش درنیاد بیدار شن بچه هاش ۱دقیقه نشد ابم با فشار اومد منم کیرمو اون لحضه تاته کردم تو هرچقدر تونستم خودمو خالی کردم و همونجوری روش خوابیدم دو دقیقه و بعد پاشدم
ازش دستمال خواستم که پاکش کنم گفت نه اینحوری خیلی دوست داره که خیس باشه
من یک دقیقه نشستم که گفت حالا هستی دیگه؟گفتم اره گفت یه بار دیگه بکن ولی از کص ما بقیشم باز همین جور کن
گفتم باشه ولی ساک نزدی یادت باشه گفت اونم میزنم ولی هنوز من ابم نیومده خیلی داغم فعلا بکن نمیتونم ساک بزنم
یه وری خوابیدو از جلو دوباره کردمش باز شروع کرد نفس زدن و محکم لبامو گرفته بود با لباش ول نمیکرد تا منم انقدر زدم دیدم ارضا شد که تازه به من حالش میومد جدا شد از من و پهن شد بلند شد به گفت یه پام ومیزارم رو میز بکن منم قبول کردم پاشو از بغل گذاشت رومیز و منم چسبوندم به دیوار تا ته کردم تو کونش انقدر زدم و ازش لب گرفتم و از پستوناش گرفتم و محکم فشار میدادم اه درزا میکشید ولی اروم تا ابم اومدو بازم ریختم تو کونش و کمرش و رفتم نشستم رو زمین
 
اونم نشست و گفت میتونی یه بارم دیگع ارضاکنی گفتم نه خالیم دیگه اومد گفت واست بخورمش چی گفتم بخور شاید بتونم دراز کشیدو دهنشو اوردم جلو کیرم شروع کرد ساک زدن منم کامل دراز کشیدم و تا ته میکردم دهنش قشنگ معلوم بود بلده و حسابی و حشری بود تند تند ساک میزد که پاشد گفت حالا یکمم تو بخور بکن من قبول نکردم گفتم ساک بزنم تورو ارضا میکنم بخور
دوباره شروع کرد به خوردن که ابم داشت میومد بهش گفتم که تا ته کرد تو دهنش و ابم با سرعت پاشید من دیگه هیچ جونی نداشتم
گفتم میخوای واست بخورم یا انگشت کنم دیگه نمیتونم بکنم که قبول کردو گفت زیاد هم درد داره همون بخورم واسش بهتره
شروع کردم کصشو خوردن اونم سرمو محکم فشار میداد و کمرشو میورد بالا منم با جون دل زبون میزدم صداش شاب شابش هم اونو بدتر حشری میکرد که بعد چند لحضه با فشار پاشید تو صورتم که منم چون اون میخورد ابمو مقاومت نکردم گذشت و پاشدم رفتم شلوار پوشیدم و لباسام رفتم صورتمو شستم رفتم خونه اونم همین طور که گفت صبح میره دوش بگیره الان خیلی خستس و یه لب محکم و سفت ازش گرفتم و اومدم خونه
تا الانم ۳بار کلا سکس داشتیم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *