این داستان تقدیم به شما
من کیوانم تو شیراز زندگی میکنم کص های زیادی گاییدم اما هیچکدام کص پرنیان نمیشه ما دو تا داداش بودیم با ۱۷ سال اختلاف سنی مامان و بابام هر دو به رحمت خدا رفتن تو یک خونه زندگی میکنیم که مال بابا مامانمون بوده داداشم زن اولشو بعد از ۱۱ سال زندگی مشترک طلاق داد دختری از شوش دانیال گرفت بنام اشرف هم سن من سرآمد زیبایی
از زن اولش یک بچه دختر داشت که توافق کردن پیش مادرش باشه الان تهران زندگی میکنند هم دخترش و هم زن اولش شوهر کردن
داداشم سر یک نزاع فامیلی که میانجی بود تیر خورد و درجا فوت کرد که روزنامه ها نوشتند
از اون تاریخ زن داداش هم اومد زیر کیر من که دو دختر بیشتر نداشت منم که بچه نداشتم قبلا دختر بزرگ داداش را بعد عروسیش به میل خودش گاییده بودم و بعد اون تا خلوت میشد می گاییدم تا بعد فوت پدرش اشرفو با وجودی که زن داشتم بکوب میگاییدم و هر کی هم یک بار طعم کیرمو میچشید دیگه جز من به کسی هوس نمیکرد
تابستان سال ۹۳ از شیراز میخواستم برم اصفهان که دختر بزرگ داداشم (از زن دومش) پریسا زنگ زد عمو کی میری اصفهان و کی میخای برگردی؟
گفتم صبح زود میرم یک شب میمانم فردا بعد وقت اداری بر میگردم
گفت بیا پرنیان را هم با خودت ببر دنبال دانشنامهاش میخا بره فردا هم برش گردان گفتم حاضر باشه ساعت ۴ بامداد من در خونتم که سر وقت حرکت کردیم
پرنیان ۲۴ساله دختری هات و امروزی خیلی هم باهاش راحت بودم با هم فیلم سوپر زیاد میدیدیم و عاشق داستانهای سکسی بود اونم با محارم شکل مامانش زیبا و درشت تر از او
ماشینم سانتافه بود منم ۳۵ ساله دو سال بود با زنم متارکه کرده بودم بچه دار نشدیم مشگل از من بوده اسپرمم نا بارور است زنمو خیلی دوس داشتم دلش بچه می خواست و من قادر نبودم توافقی جدا شدیم الان سه تا بچه داره بارها سینه پرنیان را مالیده بودم اما نمیذاشت کصشو بمالم
موقع رفتن اتفاقی نیفتاد چون اولا شب با دوس دختر دوستم سکس داشتم باز کلی پرنیان را مالیدم طوریکه داخل اصفهان گذاشت دستمو ببرم رو کصش که آبلمو شده بود الکی میگفت پریودم تا رسیدم در دانشگاهش رفت دنبال کارهاش گفت عمو من شب تو خوابگاه میمانم صبح کارم تمام شد زنگ میزنم هر وقت کارت تمام شد بگو آماده بشم
هر چه گفتم بیا پیش خودم گفت نه شب باید کلی فرم پر کنم منتم میکشیدم پیشت باشم بذار برای بعد
کارهام ظهر نشده تمام شد زنگ زدم پرنیان ، گفت کارم تموم نشده عصر رفتیم دیر وقت ناهارو خوردیم گفت عمو امشبم بمان تا کارامو تمام کنم با هم برگردیم
گفتم مگه شب بیای پیشم گفت نمیگفتی هم میاومدم ولی شرط داره فقط با لباس بغلم کنی لختم نکنی
گفتم باشه من لختت نمیکنم مگه خودت لخت بشی خندید و بوسی کرد و گفت ای ناقلا یعنی کاری میکنی من التماست کنم؟!
گفتم شاید
تعریف کرد که دیشب تا سه بامداد هم اتاقیام کمک کردن باز کارهای عملیم تمام نشد فردا فقط یک ارائه دارمو تمام رفتیم سمت ۳۳پل گشتیم هشت بهشت و جاهای دیدنی را برد نشونم داد از من به اصفهان بلدتر بود قبلش زنگ زدم سوئیت شخصی که بودم باز برای یکشب رزرو کردم یک بسته گز بلداجی اصل گرفتم دیگه شام میل نداشتیم آجیل و تنقلاتی هم گرفتم و رفتیم سوئیت تا رسیدیم پرنیان رفت دوش گرفت هر چه گفتم بیام همدیگرو لیف بزنیم درو باز نکرد گفت قول دادی فقط همدیگرو بوس کنیم اونم با لباس
حوله خواست بهش دادم خشک شد اومد بیرون با یه تیشرت و دامن میدونستم شورتم پاش نیست
رفت از رو یخچال کارتن گز را باز کرد یکی برای خودش یکی برای من آورد گذاشت دهنم من زود خوردم پرنیان نصفشم نخورده بود گفت عمو من که اینهمه اصفهان بودم تا حالا گز به این خوشمزه ای نخورده بودم
سر پا بود رفتم سمتش هنوز موهاش نم داشت عطر شامپو میداد تیکه بعدی گز را گذاشته بود دهنش مزه مزه میکرد بوسش کردم لب گرفتم زبانشو داد تو دهنم گزو تو دهنمون با هم خوردیم عجب کیفی داد باسن خوشفرمش تو دامنی که گله گشادم بود باز بزرگ و زیبا بود از پشت بغلش کردم کیرم لای چاک کونش بود شورتم نداشت سرشو چرخوند بوسم کرد گفت لختم نکنی قول دادیا گفتم چشم گفت عمو من گرسنمه دیدی میلم نکشید چون هله هوله زیاد خورده بودم ساعت ده شب بود خودمم گرسنم بود
زنگ زدم پیک موتوری پیتزای اسپیشال خانوادگی آورد تو دهن هم گذاشتیم و با عشق خوردیم
پریسا زنگ زد پرنیان کجایی؟
گفت خوابگاهم من گفتم پریسا پرنیان دروغ میگه پیش خودمه
گفت با عمو داریم شام میخوریم میرم خوابگاه بمن اخم کرد که چرا گفتم
پریسا گفت گوشیو بده عمو کار دارم
تا داد بعد سلام و احوالپرسی گفت نکنه بردی ترتیب خواهرمم بدی گفتم اگه خودش بخواد چرا که نه خندید و گفت خوش باشین حالا که شام میخورین ببر پیشت تنها نباشی گفتم باشه تو میگی میبرم باز خندید
گوشیو گرفت کلی با هم ور زدن خداحافظی و دهاندره هاش شروع شد
سوئیت یک خوابه با یک تخت دو نفره بود گفت من خوابم میاد رفتم بخوابم بیدار نکن خستم فردا توپوق نزنم
منم دوشی گرفتمو لخت بدون شورت بعد در آوردن حوله رفتم بغلشو دستشو انداخت گردنمو پشتم بغلم کردو منم فشارش دادم اونقدر نرم و گرم بود و بوی خوبی میداد دوس داشتم همش سرم بین سینه های سفت و خوشگلش باشه دستمو کشیدم رو باسن و کمرش از پشت کردم از زیر دامنس تو باسن لختش انگشتام خورد به لب کصش پاشو انداخت رو پام باز شد کامل حالا دستم تو کصش بود هی مالیدم تا کیرم از رو دامنش خورد به لای پاش فهمیدم حالشو دگرگون کرد شروع کرد بوسیدنمو نفس زدن میدونست من کامل لختم کمی بعد منومن کرد گرممه هی گرممه راستم میگفت از تنش آتیش در میاومد تا تی شرتشو درآورد با سوتین بغلم کرد کمی بعد گفت سوتینمو باز کن خفه میشم باز کردم حالا سینه هاش که شق کرده بود چسبید سینه هام واه که چه لذتی داد لباش تو لبام بود دستاش تو موهام منم بیکار نبودم یک دستم رو کصش بود اونیکی از زیرش کمر و پشتشو میمالید
دستشو برد دامنشو در آورد گفت بفرما پارم کن میدونستم پرده نداره تو بچگی پردش پاره شده و مامانش همسایه ها را شاهد گرفته کشیدم روم گفت نه عمو میخام زیرت باشم دوس دارم سنگینی تنتو حس کنم دوس دارم حس کنم عموی خوشتیپم داره دختر داداششو پاره میکنه من حالا جنده توام فاحشهی توام حالا زیرم بود و کیرم لب کصش گفتم حاضری؟ گفت با اجازهی عموجونمو مامان جون جندم آره( تو خاطرات هی مینویسند کیر من فلان و بهمان می ترسم واقعیتو بنویسم بگین اینم هی گیرداد به ابعاد کیرش ولی واقعیتش اینه من کیرم واقعا بزرگه عوضش بیضه هام کوچکه انگار از نزدیک کونم کیر دارم تا بالا وقتی سفت میشه می خوابونم رو شکمم از نافمم کمی بالا میزنه و کلفتیشم بهش میاد)
گفتم خودت دستتو بگیر هر چه تونستی بذار بره توش
گفت هیکلم هم از پریسا و مامان درشتتره کصمم از اونا گوشتی تره میخام پارم کنی ببینم دردش چطوره
کسش کاملا اماده بود پر آب نرمو تشنه کیر کیرمو دو سه بار سرشو رد کردم در آوردم گفت بزن بره تووووش فشارم داد منم نامردی نکردم زدم کیرم شکافت و رفت توش چشاش میخواست از حدقه دربیاد نفسش قطع شده بود تا ته کیرم تو کص گوشتی و کلوچه ایش بود دهنش باز مونده بود عاع عاع عاع میکرد همونجا نگهش داشتم تا نفسش اومد سر جاش شانمو چنان گازی گرفت دندوناش نشست تو گوشتم، آخی هم نگفتم ولم کرد بوسیدمش نفسش خوب که اومد جا آرام آرام جلو عقب کردم تا کمی شل شد دیوانه وار چنگم زد هی میگفت پارم کن کسکش بی شرف و … نمیدونم چقدر طول کشید ولی کسش سفت کیرمو خفت کرده بود خیلی فیت عقب جلو میکردم تا پرنیان ارضا شد وحشی و با چشمان دریده فحشهایی بمن میداد که تو هیچ فیلم و جایی نشنیده بودم منم آبم اومد همشو با خیال راحت خالی کردم تو کص خوشگلش
حس میکردم جر خورده و خون ازش اومده ولی خوشبختانه خونی در میان نبود حدس میزدم میتونه مال منو به راحتی مامانش یا پریسا تحمل کنه ولی کصش از هر دو تنگتر بود واقعا الانم وقتی میکنم باز کیرمو خفت میکنه لذت فراوانی میبرن
هردو بغل هم خواب راحتی را تا صبح کردیم هر دو خسته بودیم صبح بیدار شدم باز کصشو دیدم انگار هیچ کیری توش نرفته بود از میان پاهاش که کونش سمت من پف کرده زده بود بیرون مالیدمش زبانمو کشیدم روش پرنیانم بیدار بود گفت مبارکه زنت شدم عموجان گفتم مرسی بیدار شدی تبریک میگم خانم خوشگلم شروع کردم به خوردنش طولی نکشید باز آبش راه افتاد گفتم اینبار نوبت توست بیای رو من، چهار دست و پا شد اومد روم کیرم. خواستم راست کصش کنم زد رو دستم گفت مگه من چلاقم دندم نر چشمم کور دستشو آورد کیرمو مشتش گرفت گفت جووون چه هیلواییه میخا کصمو پر کنه و جررررش بده جووون تا راست سوراخ کصش کرد آرام آرام نشست رو کیرم تمام کیرمو کرد تو کصش روم بالا پایین شد هی کوسشو فشار کیرم کرد مالید ته کیرم باز دهنش باز شدو عاع عاع کنان چشماش وحشی و ناخوناش حالا گوشت تنمو جرر میداد تا شل شد خوابید رو سینم لبمو مک زدو هی فشارم داد و کسشو بازو بسته میکرد انگار تو مشتشه کمی که آرامتر شد زیرش کمر زدمو آب کصش لای پامو خیس کرد هی میگفت بکوون زنتم بکون جندتم بکون تا ابتو تو کصم حس کنم
ریتمم تندتر و تندتر شد تا آبم اومد باز ریختم ته کوص عشقم
با هم رفتیم حمام آماده شدیم بردم در دانشکاه دو ساعتی شد زنگ زد کجایی منم تو ماشین خوابیده بودم رفتیم سه بسته هم از همون گز خریدم براش دو بسته هم برای خودم و کلی سوغاتی اصفهان ناهارو خوردیم برگشتیم شیراز از اون تاریخ پرنیان همیشه زیرمه چون کارمند خودم شد در واقع شریکم شده چندین خواستگار اومده پسند نکرده منم که کبریت بی خطرم هم خودشو هم مامانشو میکنم تو این مدت چند باری هم پریسا را گاییدم
اینم سرگذشت منو پرنیان و پریسا و اشرف بود…
کیوان از شیراز
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید