داستان سکسی تقدیم به شما
-ممنون همین رو بی زحمت حساب کنید .
+سینا : اقا این یکی عینک هم حساب کنید .
-من : سینا چرا ؟! همون یه دونه اکی بود …
+سینا : نه این یکی هم قشنگ بود رو صورتت …
-فروشنده با چرب زبونی : تو این دوره زمونه شوهر دست و دل باز نوبره … البته جسارت نباشه برای همچین بانوی زیبایی باید هزینه کرد .
یه لبخندی زدیم و دست تو دست باهم از فروشگاه اومدیم بیرون ، نگاه مردم رو توی پاساژ روی خودم حسابی احساس میکردم ، اون روز یه لگ شاین پوشیده بودم با یه بادی و روش یه کت چرم ریش ریش پوشیده بودم ، از جلو برآمدگی سینه هام معلوم شده بود و باسنم هم قابل رویت بود ولی از اونجایی که همیشه اینجوری بودم عادی بود برام .
دوتا پسر ۱۸ ۱۹ ساله از کنارمون رد شدن و یکیشون به اونیکی آروم گفت سهیل دیدی جنده خانوم عجب کسی بود .
به لحظه با سینا چشم تو چشم شدم و سینا خندید .
گفتم : سینا شنیدی چی گفت ؟ چقدر مردم ندید بدیدن …
+سینا : درست میگن دیگه همه چیتو ریختی بیرون و با این حجم از زیبایی واقعا کس شدی دیگه خخخ
یه دونه آروم زدم روی بازوش و گفتم : خاک تو سرت مثلا شوهرمی یعنی تو واقعا خوشت میاد اینجوری بگن ؟
+سینا : اوممم آره اولا خودت اینجوری میپوشی دوما اونا حسرت اینو میخورن کس به این خوبی کنارمه … تازه واسه اینکه بیشتر بسوزن باید وسط همین پاساژ لختت کنم بکنمت خخخخخ
-من : عاشق همین اوپن مایند بودنتم دیگه … بی غیرت من
-سینا : تو خودت حال نمیکنی راه میری این همه کیر واست سیخ میشه ؟
یکم از شلوغی وارد قسمت خلوت پاساژ شدیم و گفتم : عاشقشم ولی چه فایده سیخ شدن خالی بدرد نمیخوره وقتی دستم بهشون نمیرسه …
-سینا : الحق که زن جنده خودمی …
-من : جنده خودتم دیگه … تو ام کسکش منی …
رفتیم طبقه دوم خیلی شلوغ شده بود این قسمت سینا یکم خسته شد و نشست روی صندلی ، شیطنتم حسابی گل کرده بود ، آروم بهش گفتم خوب نگاه کن و حال کن … رفتم جلوی مغازه ای که روبروش روی صندلی سینا نشسته بود . از قصد کیف توی دستم رو انداختم زمین و خم شدم تا بردارم ، میدونستم با قمبل شدنم حسابی باسنم میزنه بیرون مخصوصا که تازه چند ماهی میشد که لیفت برزیلی باسن رو کرده بودم و باسنم خوش فرم تر شده بود .
خم شدم روی زمین و یکم طول دادم ، وقتی سرم رو اوردم بالا نگاه همه رو روی خودم احساس میکردم ، آروم برگشتم پیش سینا …
سینا دهنش باز مونده بود ، گفتم : خب چطور بود ؟!
+سینا : واییییییی … فکم قفل کرد باید فیلم میگرفتم میدیدی پشتت چه خبر بود ؟
خلاصه اون شب شام رو بیرون خوردیم و کلی باهم شوخی کردیم و خیلی خوش گذشت وقتی رسیدیم خونه خیلی خسته بودیم مخصوصا که ساعت ۱۲ شب شده بود و صبح سینا باید میرفت سر کار و منم باید میرفتم باشگاه .
لباسام رو داشتم درمیاوردم و سینا هم از دستشویی اومد بیرون و وارد اتاق شد ، شلوارک و شورتش رو کشید پایین و از پشت چسبید بهم و گفت حالا وقتشه جنده خانوم به شوهرت یه دل سیر کس بدی تا حلال بشه هرچی جنده بازی دراوردی ههههه ، من با شورت و سوتین ایستاده بودم و کیرش رو کاملا حس میکردم …
-من : من که همیشه آماده ام آقا …
برگشت جلو و لباش رو گذاشت رو لبام ، امشب حشری تر از همیشه بود و وحشی تر لبام رو میخورد ، منم زبونم رو کامل دور لباش میکشیدم … لباش رو جدا کرد و پیشونیم رو بوسید
+سینا : الهی قربونت بشم که هیچوقت نه نمیگی …
-من : خدا نکنه … زنت شدم که هر وقت اراده کنی منو بگایی دیگه … آب کیر تو کمر تو نباید بمونه عشقم
شروع کرد به خوردن گردنم ، یکی از نقاط حساس من بود و بدجوری حشری میشدم با این کار … انقدر اروم و با وسواس اینکار رو میکرد که احساس میکردم جهان تو همین لحظه متوقف شده …
اومد پایین تر و سوتینم رو باز کرد و و با زبونش دور نیپلم رو میلیسید و بعد چند لحظه وحشی تر شد و کامل بالای سینه هام رو با لبش میمکید …
-من : سینا کبود میشه عوضیی … آخر هفته جشن نامزدی سهیل و مریم لباسم بازه بالای سینه هام معلومه آبروم میره
سینا سرش رو آورد بالا و از کمرم گرفت ، تو چشمام نگاه کرد و گفت : چشم چشم … پس قراره حسابی کس و کونتو بریزی بیرون ؟حالا کدوم لباس و میخوای بپوشی مگه ؟
-من : نه که تو هم دوست نداری ؟! اون تونیک غواصی که زنجیر بهش وصله
سینا یه اسپنک در باسنم زد و گفت : اوف من که عاشقشم … چه کیرایی که با کس و کونت شق بشه … مثل امشب …
یه لب سرعتی از هم گرفتیم و روی زانوهام نشستم زمین و کیرشو تو دستم گرفتم و یه نگاه بهش کردم و شروع کردم به لیس زدن دور کلاهک کیرشو و کیسه بیضه هاش رو لای دوتا انگشت هام گذاشتم و بازی میکردم
-سینا : اوف … …
کم کم کیرشو وارد دهنم کردم مشغول ساک زدن شدم ، چند وقتیه به لطف دیدن پورن البته گه گاهی اونم شب جمعه ها با هم قبل سکس ، تو ساک زدن و البته ساک آبدار زدن حرفه ای شدم ، حسابی آب دهنم رو از گوشه ی لبم روی کیرش میریختم …
صدای نفس های سینا و ساک زدن من تو اتاق پیچیده بود …
کیرشو از توی دهنم درآوردم و بلند شدم کولر اتاق رو تو حالت فن گذاشتم و با سینا رفتم روی تخت شورتم رو دراوردم و دراز کشیدم ، سینا اومد بین پاهام . کسم خیلی خیس شده بود و شدید تحریک شده بودم ، سرشو گذاشت روی کسم و شروع کرد به لیسیدن کسم ، با زبونش چوچولمو حسابی میخورد
من : وایییییی … بخورررررر … کسکشششششششش
چند دقیقه ای ادامه داد و دیگه کامل با لبش زبانه های کسم رو مک میزد ، نمیتونستم اصلا خودمو کنترل کنم امروز خیلی حشری بودم ، با یه لرزش شدید ارضا شدم و بعد مدت ها اسکوریت شدم و آبم با شدت پاشید … صورت سینا خیس خیس شده بود …
-سینا : اوف امروز کنار من این همه جنده بازی در آوردی حشری شده بودیاااا … خیلی وقته اینجوری نشده بودیی …
چشمام خمار شده بود و اصلا تو یه دنیای دیگه بودم
-من : حرف نزن … فقط بکن منو سینااااا … امشب انقدر های شدم که میتونم زیر هرچی کیره بخوابممممم …
سینا سریع همونطوری خیمه زد روم و کیرش رو تنظیم کرد و با یه فشار کل کیرشو کرد داخل
-من : واییییییییییی … بکنننن … زن جندتو خوب بکن وگرنه به هرکی دستم برسه کس میدممم …
سینا هم با حرفای من به مرز جنون رسیده بود و حسابی تلمبه میزد هر از چند گاهی کل بدنش رو مینداختم روم و لبام رو و بعد دستاش رو ستون می کرد و دوباره تلمبه میزد …
کیرشو کشید بیرون و سریع روی تخت داگی نشستم .
سینا اومد پشتم و کیرشو یکم روی کسم بازی میداد و انگشتش رو روی سوراخ کونم میکشید …
هفته ای یکبار از کون بهش میدادم ولی امشب چون شام خورده بودم و معده ام پر بود نمیذاشتم اگرم میخواست
کیرشو فرو کرد و شروع کرد به کمر زدن ، انگار داشتم پرواز میکردم ، با هر بار تلمبه ای که میزد صدای ناله من بیشتر تو اتاق میپیچید …
-من : بکنننننننن … جوننن… آبتووووو میخوامممم
سینا : اوففففف … نمیدونی چه نمایی روبرومه وقتی میکنممم
من : بکن عشقمممم … ماله خودته
دوتا اسپنک زد و سرعت تلمبه هاش رو زیادتر کرد با اینکه تازه آبم اومده ولی باز هم ارضا شدمممم . وایییییییی سینااا آبمو اوردیییی … سینا موهام رو تو دستش گرفت و به تلمبه زدن ادامه داد تا بعد چند دقیقه نبض زدن کیرشو احساس کردم که آبش با فشار توی کسم خالی شد
-سینا : اوهههههه …
-من : لعنت بهت الان باید قرص بخورم …
امسال هفتمین سال زندگی مشترک مون بود ، اسمم النازه ، ۳۴ سالمه ، قدم ۱۶۵ سانتی متر و وزنم حدود ۵۵ کیلو میشه ، سایز سینه هام ۷۵ ، سینا دو سال از من بزرگتره ، چشم و ابرو مشکی و تقریبا قد بلنده ، وضع زندگیمون زیاد خوب نیست تو یه خونه اجاره ای سمت ستارخان زندگی میکنیم و سینا کارمند یه شرکت بود.ولی آدم خسیسی نیست و هرچی در میاره خرج من و زندگی میکنه ، فعلا قصد بچه دار شدن نداشتیم با اینکه داشت دیر میشد و همه بهمون گیر داده بودن ولی نه من نه سسنا علاقه ای به بچه نداشتیم … تو این هفت سال زندگی فوق العاده ای داشتیم ، مخصوصا تو این دو سال که همه جور فانتزی وارد رابطه مون شد ، سینا همیشه دوست داشت راحت باشم و اصلا به هیچی گیر نمیداد مخصوصا از این موضوع هم لذت میبرد . حتی یکبار هم با یه زوج سکس ضربدری انجام دادیم و خیلی حال داد که بعد ها شاید نوشتم راجبش . خلاصه همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه تقریبا بعد از تعطیلات عید شرکت سینا تعدیل نیرو کرد و سینا و خیلی از کارمندا و کارگرا رو اخراج کردن .
یکم داشت سخت میگذشت ، سینا روزا با ماشین می رفت بیرون و اسنپ کار میکرد و منم مجبور بودم دیگه از خرج هام کم کنم . خرج خونه و اجاره داشت کمر سینا رو میشکست و کاملا در جریان بودم ، حتی تو فکر این بود ماشینمون که یه ۲۰۷ بود رو بفروشه و یه پراید برداره تا بقیش رو به یه زخمی بزنه . چند روزی شدید یه فکر عجیبی تو ذهنم اومده بود و من حسابی داشت غرق میکرد
یه شب موقع خواب تصمیم گرفتم که بهش بگم ، لخت رفتم روی سینا دراز کشیدم و بغلش کردم و روی بدنش خودمو تکون میدادم .
من : سینا ؟!!
-سینا : جانم عزیزم
-من : میدونم خیلی داره بهت سخت میگذره عشقم و این منو اذیت میکنه
-سینا : قربونت برم تو کنارمی همین بسه سکسی من …
-من : نه کافی نیست منم باید کمکت کنم ، تو فکرمه یه کاری رو شروع کنیم …
-سینا : چه کاری ؟! چه کمکی اخه ؟!
-من : تا حالا بهت گفتم مژده چجوری یه سالن آرایشی زد تا پاسداران اونم با شرایطی که به نون شب محتاج بود
-سینا : نه چطور ؟!
-من : با سکس بیزینسی !!! بله !
-سینا : ؟؟!!! الناز متوجه ای چی داری میگی و میخوای ؟!
-من : اره عشقم … کنار هم حسابی پول در میاریم و کلی هم خوش میگذرونیم
-سینا : الناز ؟!!! میخوای واقعا جنده باشی یعنی ؟!!!
اون شب بکم بحث کردیم و سینا زد بیرون از خونه و فردا ظهر اومد ، یکم سر سنگین شده بود و شدید تو فکر رفته بود سر شام روز بعد یهو قفل سکوت رو شکوند و گفت ؟
-سینا : یعنی تو مطمئنی ؟!
من که مشغول بازی کردن با غذا بودم گفتم : ۱۰۰٪
-سینا : فقط تا وقتی که یه پولی جمع کنیم و یه کاری رو شروع کنیم
-من : قبوله …
شام رو خوردیم و تو فکر این بودیم چجوری مشتری اکی کنیم که به پیشنهاد سینا یه اکانت با شماره مجازی تو تلگرام ساختیم و تو گروه های مختلف تبلیغ زدیم .
-سینا : چجوری کار کنیم حالا و پلن ها چجوری باشه
بعد یک ساعت همفکری به این نتیجه رسیدم که هرکی قیمت و شرایط رو خواست چنین متنی براش بفرستیم
” سلام شرایط و قیمت ها
اول از همه برای اطمینان باید یه عکس سلفی با کارت ملی کنارش بفرستید ، دوم اینکه پذیرش افراد زیر ۱۸ سال و بالای ۴۵ سال نداریم
قیمت ها :
پلن یک سکس ( جلو و ساک ) بدون شوهرم : ۱۵۰۰
پلن دو سکس فول +آنال بدون شوهرم : ۲ ت
پلن سوم کاکولدی سکس جلوی همسرم که نگاه کنه : ۲.۵
پلن چهارم سکس تریسام با حضور شوهرم : ۳

شاید فکر کنید چقدر راحت کنار اومد سینا با این موضوع ولی این ایده یکی دو سالی بود که تو سر من بود و سینا هم کم و بیش همسر فانتزی بازی بود . اون شب تا صبح حدود ۱۰۰ تا مسیج داشتیم ولی از اونجایی که اعتماد کردن سخت بود سعی می کردیم گلچین کنیم . قرار شد سینا صبح ها بره اسنپ کار کنه و ظهر بیاد خونه که بتونیم تا شب مشتری راه بندازیم.
ظهر روز بعد ساعت ۲ ظهر بود که سینا اومد خونه و بعد ناهار باهم نشستیم چک کردن تلگرام
-مشتری : سلام شرایط اوکیم ، عکس سلفی رو میفرستم فقط میشه یه عکس از خودت بدی ؟!
” عکس سلفی رو فرستاد ”
یه عکس سکسی از خودم داشتم قسمت فیس رو کراپ کردم و فرستادم
-مشتری : واییی عجب کصی هستی شما
-من : مرسی بچه کجایی ؟!
-مشتری : گیشا
-من : خب اوکیه … کدوم پلن رو میخوای ؟!
-مشتری : یک
-من : ببین ساعت چهار اینجا باش میتونی ؟! نزدیکه بیا ستارخان سر پل تاج ، رسیدی بگو آدرس بدم
سینا تو فکر بود ، رفتم پیشونیش رو بوسیدم و روی پاهاش نشستم و گفتم : عشقم ناراحت نباش هیچ اتفاقی قرار نیست تو زندگیمون بیفته من همیشه واسه تو ام ، صاحب من تویی
سینا یه لبخندی زد و گفت : مرسی عشقم
برای ساعت ۶ شب هم یه مشتری دیگه رو رزرو کردیم و از روی پاهاش بلند شدم و به دست به زیر چونش کشیدم و گفتم زودباش برو داروخونه کاندوم بگیر تا آماده بشم عشقم …
سینا یه اسپنک از روی لباس به باسنم زد گفت : امشب یه جنده واقعی میشی …
رفتم حموم یه دوش گرفتم و اومد بیرون یه شورت سفید پوشیدم و یه لباس خواب کوتاه سفید که تا بالای باسنم بود بدون سوتین پوشیدم و یکم خودم رو آرایش کردم و نشستم تو پذیرایی ، سینا برگشت از داروخونه و با دیدن من گفت : عجب کصی شدییییییی
یکم مشغول حرف زدن شدیم تا پسره که اسمش بردیا بود پیام داد من ستارخانم ، لوکیشن رو فرستادیم و ده دقیقه بعد صدای زنگ آیفون اومد ، بردیا یه پسر تقریبا ۱۹ ۲۰ ساله میشه که یکم چاق بود سینا رفت پشت در و م رفتم آشپزخونه چای ساز رو روشن کردم …
وارد خونه شد و با سینا دست داد و سینا سریع در رو بست من از آشپزخونه اومدم بیرون و دست دادم باهاش بدبخت قرمز شده بود از خجالت .
سلام عزیزم خوش اومدی
-بردیا : مرسی …
-من ” بفرما بشین …
رفتم داخل آشپزخونه و گفتم چای یا نسکافه ؟!
-بردیا که سرش پایین بود : ممنون چیزی میل ندارم …
سینا : راحت باش تعارف نکن …
بردیا با لرزش صدا که انگار از سینا میترسید : مممممنون …
رفتم نشستم کنار بردیا و گفتم چقدر تو خجالتی هستی … از سینا خجالت میکشی ؟! سرشو تکون داد و گفتم سرتو بگیر بالا خجالت نداره دستمو گذاشتم از روی شلوار روی کیرش و گفتم قراره با این زنشو بکنی نباید خجالت بکشی
یه لبخندی زد و گفتم عزیزم زحمت کارت به کارت رو بکش بریم تو اتاق …
سینا شماره کارت داد و بردیا پول رو واریز کرد ، از جام بلند شدم و دست بردیا رو گرفتم و گفتم با اجازه عزیزم من برم به آقا بردیا کس بدم بیام … سینا گفت : بفرمایید
رفتیم تو اتاق ، بردیا سریع شلوارش رو دراورد و اومد منو بغل کرد ، خودش رو میمالید بهم …
-من : جوننننن حشری هم هستی
-بردیا : ارههههه
باسنم رو حسابی به کیرش میمالوندم …
-بردیا : واقعا شوهرته ؟ واقعا زنشی ؟
-برگشتم سمتش و نشستم روی زانو و گفتم آره شوهرمه
شورتش رو کشیدم پایین کیرش مثل فنر پرید بیرون ، از مال سینا کوچیکتر بود ولی خیلی خوش فرم و سفید بود ، کلاهک کیرشو گذاشتم تو دهنمو شروع کردم به مکیدن کلاهکش …
-من : اومممم عجب کیر خوشمزه ای …
بردیا چشماشو بسته بود و من کم کم کیرشو تو دهنم بردم و شروع کردم به ساک زدن ، کیرشو تا ته حلقم میبردم و عوق میزدم و سعی میکرد حسابی تف بریزه روی کیرش …
واییی … عالی هستیییی …
بعد یک دقیقه کیرشو درآوردم و سریع لباس خواب و درآوردم و شورتمو کشیدم پایین ، بردیا از جلو چسبید بهم و شروع کرد خوردن سینه هام …
بخور عزیزممممم …
سیناااااا … کاندوم بیار …
همینطور که بردیا داشت سینه هام رو میخورد سینا درو باز کرد و داشت ما رو نگاه میکرد ، بردیا عین موج گرفته ها مات نگاه میکرد ، رفتم از دست سینا کاندوم رو بگیرم گفتم زود بده بردیا میخواد زنتوووو بکنه عشقمم …
سینا حسابی حشری شده بود و اینو از سرخ شدن صورتش و راست شدن کیرش فهمیدم کاندوم ک از دستش گرفتم رفت و در اتاق رو بست …
بیا عشقم دامات کنم حالا ، کاندوم رو باز کردم و روی کیرش کشیدم رفتم روی تخت و داگی نشستم ، بردیا اومد پشتم ، کیرشو با دستم از پشت روی سوراخ کسم تنظیم کردم و گفتم بکن عزیزم …
بردیا از کنار باسنم گرفت و با یه فشار کیرشو داخل کرد ، با اینکه بی تجربه بود و کیرش از سینا کوچکتر ولی حس اینکه یه پسر کوچکتر از خودش داره میکنتت حس خوبی میداد بهم .‌
اههههههه … بکننننننن عشقمممم جوننننن
-بردیا : وای که عجب کصی داری توووو .
چند تا تلمبه محکم زد و دیدممممم یه اوف گفت و آبش تو کاندوم خالی شد …
واییییی اومد …
-من : خوش اومد عزیزمممممم
دستمال دادم بهش تا کاندوم رو در بیاره و خودم مشغول لباس پوشیدن شدم ، بردیا : عالی بود الناز …
-قربونت عزیزمممم …
-بردیا : از کون هم میدی ؟!!
-من : آره عزیزم فقط باید قبلش هماهنگ کنی و البته هزینه سختی کار هم بدی خخخخخخ
در اتاق رو باز کردم و رفتیم پذیرایی ، سینا نشسته بود داشت سیگار میکشید ، سینا جان بکن عزیزم میخواد بره ، سینا بلند شد و با بردیا دست داد و از تو چشمی در نگاه کرد و فرستادش رفت …
سریع رفتم دستشویی و دهنم رو شستم و یه مسواک زدم و اومدم بیرون …
-سینا : چقدر زود ؟!
-من : خوبه دیگه من که بهت میگم مردای ایرانی خروسن پنج تا تلمبه بیشتر نتونست بزنه ۱۵۰۰ پول داد …
-سینا یه اسپنک در باسنم زد و گفت : کلی خرج کس و کونت کردم بایدم ۵ دقیقه ای آب هر مردی رو بیاری …
پایان قسمت اول
نوشته: مفقودالاثر

نوشته های مرتبط:
کلبه جنگلی و سکس در خواب
کلبه
کلبه شهوت (۴)
کلبه شهوت (۳)
کلبه شهوت (۲)
کلبه شهوت (۱)
سکس و سکس و سکس
سکس اینجا سکس اونجا سکس همه جا
سکس تِرِس (سکس و استرس)
اولین سکس بدون سکس…
ُسکس پولی یا بدون سکس زندگی کردن ؟
اولین سکس و بهترین سکس (۱)
از سکس چت تا سکس حضوری
سکس با مشتری خوش سکس
عشق با سکس،سکس با نفرت (۱)
سکس اجباری _ سکس یا زندگی
از آشنایی با سکس تا سکس با خواهرم
سکس رویایی من، سکس جاودانه من
سکس عالی، سکس ناب
سکس فقط سکس فیسبوکی
اولین سکس من ، یک سکس مسافرتی

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *