این داستان تقدیم به شما
من كيوان هستم ٢٢ سالمه از انزلي
مادرم مهتاب هم ٤١ سالشه
همونطور كه از اختلاف سنيمون هم متوجه ميشيد مامانم تو سن پايين ازدواج كرد و من رو به دنيا آورد و الان نزديك ١٠ ساله كه از پدرم جدا شده و پدرم با اون يكي زنش تهران زندگي ميكنه
مامانم هميشه باهام راحت بوده ولي خب تا حدودي يه سري مرزها رو هم رعايت ميكرده. مثلا ميگفت برم حموم پشتش رو ليف بكشم ولي هيچوقت اجازه نميداد سينه هاش رو ببينم و شورت پاش ميكرد
يا مثلا تو خونه شلوارك كوتاه ميپوشيد ولي گشاد كه چيزي معلوم نشه
داستان از اونجايي عوض شد كه من چند ماه پيش تو خونه تنها بودم و تو تلويزيون هال داشتم پورن نگاه ميكردم و با كيرم ور ميرفتم. تو حال خودم بودم كه يهو ديدم مامانم بالاسرمه
سريع خودمو جمع و جور كردم مامانم هم رفت تو آشپزخونه خودشو مشغول كرد
بعد كه جمعش كردم اومد به حالت كنايه گفت تنهايي خوش گذشت؟!
منم فقط سرمو انداختم پايين چيزي نگفتم
ولي از اون روز رفتارش به كلي عوض شد باهام
لباساي تنگ ميپوشيد
وقتايي كه پشتش رو ميشستم كارم تموم ميشد يهو برميگشت جوري كه سينه هاش رو ببينم
حتي يه بار مثلا اتفاقي دستشو گذاشت رو كيرم بعد با يه حالت تعجب و لبخند گفت ماشالا پسرم واسه خودش مردي شده ها
من تا قبل اين اتفاقا اصلا به سكس باهاش فكر نميكردم. ولي وقتي اين رفتارش رو ديدم پيش خودم گفتم چرا نكنم خب؟ اونم يه زن مطلقس و نيازهايي داره منم طبيعتا تو اين سن ميل جنسيم بالاست چرا باهم رفعش نكنيم؟
ولي خب از طرفي هم مامانم بود. نميشد كه… زشته
خيلي ذهنم درگير بود تا اين كه تصميم گرفتم از يه نفر مشورت بخوام
همينطوري داشتم تو توييتر ميچرخيدم كه چشمم افتاد به توييت يه دختر كه لينك ناشناس گذاشته بود كه ميتونستم ناشناس بدون اين كه بدونه كي هستم باهاش صحبت كنم
موضوع رو باهاش مطرح كردم اولش خيلي تند برخورد كرد باهام
از رفتارهاي مامانم كه براش گفتم يه كم منطقي تر به قضيه نگاه كرد
آيدي تلگرامش رو داد يه كم با هم حرف زديم. اسمش آنيتا بود
تقريبا اونم مطمئن بود كه مامانم هم دلش ميخواد
خلاصه قرار شد آنيتا تو تلگرام به مامانم پيام بده و خودشو يكي از دوستام معرفي كنه و بهش بگه كه اين رفتاراش باعث ميشه من تحريك بشم و ازش بخواد اگه واقعا موافقه باهم سكس داشته باشيم
بعد از ظهر بود كه آنيتا بهم پيام داد كه دارم با مامانت چت ميكنم. قلبم داشت تو دهنم ميزد. يعني چي ميشد؟
پياماشون رو همزمان فروارد ميكرد برام
آ: سلام بانو
خوبین؟؟
ببخشید مزاحمتون شدما
من دوست کیوانم
م: سلام؟
شما؟
كدوم دوستش؟
آ: من اسمم انیتاس
دوست دختر محمدرضام
م: بله
خوبي؟
محمدرضا خوبه؟
آ: مچکرم به خوبی شما❤️❤️
اره اونم خوبه
م: الحمدله
آ: راستش مزاحم شدم یه چیزی بهتون بگم
م: جانم عزيزم
آ: ولی خب ازتون میخوام که قضاوت نکنین یا عصبانی نشین
م: چيزي شده؟
آ: اخیرا منو کیوان با هم حرف میزدیم راجب مشکلاتمون
بعد به من گف که یکم بابت پوشش شما تو خونه معذب میشه و دسه خودشم نیس
میدونم که شما مامانشین و تنها بچتونه و باهاش خیلی احساس همدم و مونس بودن میکنین ولی خب اونم تو سن حساسیه
اگه صلاح میدونین یکم به این قضیه توجه کنین و اگه هم اینو کارو دوس دارین و ازش لذت میبرین که یه کاریکنین که اونم فکرش ازاد بشه
نمیدونم خوب گفتم یا بد ولی تمام تلاشمو کردم بهتون بی احترامی نکنم
شما برای من خیلی محترمین❤️
م: خود كيوان گفت معذب ميشه؟
آ: اره خیلیم
م: پس چرا خودش حرفي نزد به من؟
آ: خب روش نمیشه
من بهش گفتم خودش بگه
گف نمیتونه
میترسه که شما بهم بریزین
م: كيوان خيلي اشتباه ميكنه كه روش نميشه.
آ: این یه حس طبیعیه که پسر با پدرش رقابت کنه
ولی خب الان فک میکنه که رقیبی نداره و شما هم باهاش خیلی راحتین
م: و اشتباه كرده كه اين خرف ها رو به شما زده
آ: به من اعتماد کرده و منم از اعتمادش سواستفاده نمیکنم
شاید بتونه جای کسیو براتون پر کنه
م: دخترم اين كه من جلوي پسرم راحتم يا اين كه اتفاقي بينمون بي افته يا نه يه مسئله بين خودمون هست.
كيوان اشتباه كرده كه به شما گفته
شما هم اشتباه كرديد كه دخالت كرديد
اين چيز ها بايد داخل خانواده باقي بمونه.
آ: منم همینو ازش خواستم ولی اون اصرار خودش بود من قضد فضولی یا دخالت نداشتم
یه غریبم که هیچ نقشی تو زندگیتون نداره
من وظیفو انجام دادم
وظیفه ای که کیوان به عهدم گذاشته بود
بیشتراز این مزاحمتون نمیشم
❤️❤️❤️خوش باشید
م: خودش اصرار كرد؟?
كه اين حرف ها رو به من بزنيد؟
آ: بله منم گفتم نگو ولی گف بگو راحتم کن
م: پس بايد خودم باهاش صحبت كنم
اينا رو كه خوندم فهميدم به گا رفتم
مامانم كه تا اون موقع جلوم نشسته بود و با موبايلش چت ميكرد بلند شد رفت تو اتاق
بعد چند دقيقه با حولش اومد رفت حموم
طبق معمول بعد حدود پنج دقيقه صدام كرد برم پشتش رو بشورم
با ترس و لرز رفتم تو حموم ديدم پشت بهم مونده و بر خلاف هميشه سوتين تنشه
فهميدم كه به گا رفتم
در سكوت كامل پشتش رو شستم خواستم برم بيرون گفت وايسا
قلبم تو دهنم بود
شير آب رو بست وايساد جلوم گفت ميدوني كي پيام داده بود بهم؟
گفتم نه
گفت آنيتا
گفتم كدوم آنيتا؟
گفت دوست دختر محمدرضا (محمدرضا دوستمه الكي واسه اين كه مامانم به آنيتا اعتماد كنه بهش گفتم بگو دوست دختر محمدرضايي)
گفتم چرا پيام داده بود؟
گفت خودتو به اون راه نزن همه چيزو برام تعريف كرد گفت كه تو بهش گفتي باهام حرف بزنه
منم ديدم خيلي ضايع شده شروع كردم به مظلوم بازي و اين صحبتا
يه كم تعريف كردم ازش گفتم شما خيلي خوشكلي من حق دارم معذب باشم و از اين صحبتا
اونم گفت پسرم من نميخوام دعوات كنم فقط ميخوام بدوني كه اين مسائل رو بايد با خودم در ميون بذاري نه يه غريبه
منم كلي غلط كردم و ببخشيد و اين چيزا گفتم
خواستم برم بيرون كه صدام كرد. برگشتم گفتم جانم؟ گفت خيلي وقته حموم نرفتيا
منم گفتم آره شما اومدي بيرون ميرم
گفت ديگه تا اينجا اومدي لباساتو دربيار دوش بگير ديگه
اينجا بود كه فهميدم خودش هم دلش ميخواد?
سريع لباسامو درآوردم رفتم زير دوش ولي چون نميخواستم خيلي ضايع بشه شورتم رو درنياوردم و زير دوش هم اصلا بهش نگاه نكردم
همينطوري كه تو نقشم فرو رفته بودم داشتم سرمو شامپو ميزدم گفت كيوان؟ گفتم جانم؟
نگاهش كه كردم برق از سرم پريد
سوتينش رو درآورده بود ممه هاي سفيد خوش فرمش زل زده بودن بهم
كيرم عين سنگ شد
گفت چند وقته جق نزدي؟
پشمام ريخت
هيچوقت انقدر بي پرده حرف نزده بوديم باهم
گفتم چند روزي ميشه
گفت آره مشخصه. بعد با سر به كيرم اشاره كرد كه داشت شورتمو پاره ميكرد
با خجالت سرمو انداختم پايين كه گفت نميخواد الكي خجالتي بازي دربياري
الان بزن
گفتم نه زشته شما اينجايي
گفت بهت ميگم بزن
منم هي مقاومت كردم كه يهو اومد دستشو گذاشت رو كيرم
پشمااام ريختاااا
دستشو كرد تو شورتم شروع كرد به ماليدن كيرم
فكر كنم زير ١٠ ثانيه آبم اومد
با شدت تمام ريخته شد تو دستاش
انقدر برام سنگين بود چشام سياهي رفت همونجا نشستم رو چهارپايه حموم تا حالم جا بياد
تو اين مدت اونم خودشو شست بعدم من خودشو شستم و اومديم بيرون
سريع رفتم تو اتاقم لباس پوشيدم اومدم ديدم مامانم با شورت و سوتين داره موهاشو سشوار ميكشه
رفتم يه ماچ از لپش كردم و تشكر كردم ازش و كنارش نشستم
سشوار رو خاموش كرد سرشو آورد نزديك صورتم گفت اين قضيه فقط بين خودمون ميمونه ها. منم يه چشششم غليظ گفتم يه لب تپل ازش گرفتم. خواستم بندازمش رو تخت كه خودشو عقب كشيد گفت بدو لباستو بپوش بريم رستوران دارم ميميرم از گرسنگي
منم كه كير شده بودم لباس عوض كردم و رفتيم رستوران سر كوچه
همش تو ذهنم از خودم ميپرسيدم بازم قراره تكرار بشه؟ يعني باهاش سكس ميكنم؟ نكنه همين يه بار بوده باشه؟!
اصلا نفهميدم چطوري غذا خوردم
اومديم بيرون مامانم گفت پياده برگرديم
همينطوري قدم ميزديم كه مامانم گفت كيوان بايد يه قولي بهم بدي
منم گفتم هرچي باشه قبوله
گفت قول بده همه ي اتفاقايي كه بينمون ميفته رو مخفي نگه داري و به كسي جيزي نگي
منم گفتم چشم خيالت راحت (اوپس)
يه كم رفتيم جلوتر بهم گفت اينجا كاري نداري؟ نگاه كردم ديدم داروخونه س
جفتمون خنديديم گفتم چرا وايسا ميام الان
رفتم يه بسته كاندوم و يه اسپري تاخيري گرفتم اومدم سريع رفتيم خونه
رسيديم خونه هركي رفت اتاق خودش
منم سريع اسپري رو درآوردم چند بار زدم به كيرم آماده ي آماده شد
بعد چند دقيقه صدام كردرفتم تو اتاقش
واااي چي ميديدم
يه ست قرمز جييييغ پوشيده بود موهاش هم دم اسبي بسته بود نشسته بود لبه ي تخت
سريع رفتم جلو شروع كردم به خوردن لباش. يه لحظه خودشو كشيد عقب گفت ميتوني بيشتر از ١٠ ثانيه نگه داري خودتو؟ خنديدم گفتم با زن سكسي اي مثل تو قول نميدم ولي تلاشمو ميكنم
دوباره خنديديم بازم افتادم رو لباش
چند دقيقه فقط لباش ميك ميزدم. همون لب گرفتن كافي بود كه كيرم دوباره مثل سنگ بشه
رفتم سراغ ممه هاش. از بالاي سوتين درشون آوردم شروع كردم به خوردن
خييييلي خوب بودن. سفيد سفت خوش فرم هرچي بگم كم گفتم
تند تند ليسشون ميزدم و نوكشون رو گازهاي كوچيك ميگرفتم جيغش ميرفت هوا
كم كم با بوس هاي كوچيك رو شيكمش رفتم سمت كصش
شورتش رو زدم كنار ديدم يه كص بي موي تميييز داره نگاهم ميكنه
يه كم سياه بود ولي يه مو هم نداشت
هنوز شروع نكرده كصش خيس خيس شده بود
شروع كردم به خوردن كصش. ليس ميزدم ميك ميزدم. زبونمو ميكردم توش درمياوردم. انگشتمو كردم توش با زبونم با چوچولش ور رفتم
يه كم كه ادامه دادم يهو بدنش سفت شد پاهاشو فشار داد به دو طرف سرم و يه لرزش نسبتا ريزي كرد.
بلند شدم كشيدمش رو لبه ي تخت و شورتش رو دراوردم كيرم رو آوردم بيرون و كاندومي كه خريده بودم رو كشيدم سرش
يه كم با دستش با كيرم بازي كرد كه كاندوم خوب حا بيفته و بعد خودش آروم هلش داد تو كصش
انقدر كصش خيس و ليز شده بود با اولين فشار رفت تو
چند دقيقه همونطوري آروم عقب جلو كردم اونم ريز ناله ميكرد
بعد برگردوندمش رو حالت داگي و يه كم ديگه كصشو ليس زدم براش تو اون حالت
دوباره كيرمو كردم تو و شروع كردم به تلمبه زدن. اين دفعه با سرعت بيشتر
هر دفعه كه كيرم تا آخر وارد كص خيس و داغش ميشد انگار دنيا رو بهم داده بودن
وقتي كپل هاي كونش ميخورد به رونم بهترين حس دنيا بود
قلاب سوتينش رو باز كردم و از پشت دست انداختم ممه هاش رو گرفتم
اونم بلند شد جوري كه سرش جلوي سرم بود و كيرم از پشت تو كصش جلو عقب ميشد
همونطور كه با يه دست سينه هاش رو چنگ ميزدم و اون يكي دستم رو كصش بود گردنش رو هم ميخوردم
ديگه صداي آه و ناله هاش خيلي بلند شده بود دوباره هلش دادم پايين خودش صورتش رو فشار داد به بالش و شروع كرد با خيال راحت جيغ زدن
منم شدت و سرعت تلمبه هام رو بيشتر كردم تا جايي كه دوباره بدنش سفت شد و لرزيد و بيحال شد
كيرم رو در آوردم رفتم دراز كشيدم كنارش
همونطوري كه كنارم دراز كشيده بود كاندوم رو از سر كيرم درآورد و شروع كرد به ماليدن كيرم منم با دستم سينه هاش رو ميماليدم
يه لب ازم گرفت و رفت سراغ كيرم
كيرم رو گذاشت رو لباش و بعد با ظرافت خاصي شروع كرد به ساك زدن
نزديك يه دقيقه ساك زد تا حس كردم داره آبم مياد
بهش گفتم كيرمو درآورد گذاشت لاي سينه هاش و تمام آبم رو خالي كردم رو سينه هاش
تو عمرم اونقدر آب از كيرم خارج نشده بود
همونطوري بيحال افتادم رو تخت
مامانم هم رفت خودشو تميز كرد و اومد همونجوري لخت بغلم كرد و چند تا لب ازش گرفتم تا كم كم خوابش برد
تا خوابيد سريع بلند شدم رفتم پيام دادم به آنيتا و همه ي ماجرا رو براش گفتم
اون كسكش هم گفت ازت بدم مياد و ديگه نميخوام بهم پيام بدي?
ولي خب به هر حال كلي ازش تشكر كردم و اينجا هم دوباره ازش تشكر ميكنم
ببخشيد طولاني شد
باز هم با هم سكس كرديم اگه حال داشتم ميذارم براتون
پايان.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید