این داستان تقدیم به شما

برای اولین بار بود از افغانستان اومده بودم ایران.تنها چیزی که داشتم یه گوشی ساده بود و لباس تنم و امیدوار بودم یه کار خوب پیدا کنم که هم جای خواب داشته باشم و پولی در بیارم…یک هفته بعد از رسیدنم از طریق یکی از دوستانم که خیلی وقت بود ایران بود برام کار پیدا شد و با چند نفر دیگه رفتیم داخل یک مجتمع بزرگ که قسمت لب خیابونش باشگاه بدن سازی بود و پشت باشگاه کلا فضای سبز و باغ بود و پشت ما قرار بود کار کنیم که یه سری سوله ساخته بشه احتمالا برای باشگاه های دیگه…اونجا جای خواب بهمون دادن داخل اتاقک هایی و اولین کاری که باید میکردیم این بود که تمام مواد اولیه رو که ماشین سنگین لب خیابون و پیاده رو خالی میکرد رو میبردیم با گاری داخل باغ و فضای سبز که هنوز تکمیل نشده بود و ماشین سنگین هم نمیتونست بره داخل برای همین هر چیزی میومد بیرون خالی میشد و ما میوردیم داخل.روز اول در حال بیل زدن بودم که شن هارو بریزم داخل گاری و یه کسی دیگه میبرد داخل…
 
جون های هیکلی و خوشتیپ ایرانی رو میدیم که حسابی خوش بودن و منتظر بودن برن داخل…باشگاه ظاهرا صبح ها خانوم ها میرفتن ظهر به بعد مردا…اولین بار بود میومدم ایران و با سن ۱۹ سال در اوج شهوتم هم بودم…دختر و زن های ایرانی هم واقعا زیبا بودن و در حال کار هر کسی که از باشگاه میومد بیرون رو اگه میشد و میدیدم کسی حواسش نیست رو حسابی نگاه میکردم…اون جون های بدنساز ایرانی هم راحت نگاه میکردن و حتی متلک هم میگفتن به بعضی هاشون…تو همین فاز بودم که یهو دیدم همون پسرا یهو گفتن اومد اومد…و دیدم یه زن قد بلند خیلی زیبا اومد بالا مانتوش کامل باز بود و تمام بدنشو انداخته بود بیرون وای زیبا ترین انسانی بود که تا حالا دیده بودم…قد بلند کمر خیلی باریک سینه هاش گنده و رونای توپر و یه کون خیلی گونده رو فرم…واقعا فهمیدم کس ایرانی یعنی چی…جالب بود برام که زنه مانتوشو کامل باز نگه داشته بود و تمام بدنشو که داخل یه تاپ و شلوار تنگ ورزشی بود رو به نمایش گذاشته بود…هر کسی هم اونجا بود داشت نگاه میکرد…زنه البته به هیچکس نگاه نمیکرد و خیلی سریع رفت سر خیابون و یه ماشین بغلش پارک کرد و سوار شد رفت که بعدا فهمیدم شوهرشه و این زنه از خوشتیپ ترین زنای این باشگاه و همه دنبالشن…بعد از اون هر روز سعی میکردم خودم رو بزارم مسعول بیل زدن و اونجا باشم که بتونم زنه رو ببینم…هر روز یه مدل لباس میپوشید و هر روز وقتی میومد از باشگاه بالا یجوری بدنشو به نمایش میزاشت…حتی خیلی وقتا شوهرش از قبل پارک میکرد و زنه وقتی میومد بالا اگه میدید شوهرشم ایستاده ولی بازم برای چند لحظه هم که شده مانتوشو باز میکرد و بدنشو نشون میداد…
 
یبار که داشتم کار میکردم و میدونستم الان میاد بالا…وقتی اومد شوهرشم ایستاده بود…ایندفعه باد هم میومد البته و یهو باد زد و مانتوش باز شد…وای زنه یه تاپ مشکی تنگ داشت که نصف سینه های سفید گندش از بالا معلوم بود و سوتین هم نپوشیده بود.نوک سینهاش معلوم بود و وقتی راه میرفت سینه هاش بالا پایین میشد…واییی کیرم به شدت راست شده بود واقعا تو زندگیم همچین زیبایی ندیده بود…زنه که رفت سوار بشه بازم باد باعث شد مانتوش بره کنار و اینبار پشتش کامل معلوم شد که شورت هم نداشت و یه ساپورت مشکی تنگ هم داشت که رفته بود لای کون گندش…‌کل پسرای ایرانی هم تو کف همچین کون گنده ای بودن چه برسه به من افغانی…هر شب کار جق زدن بود هر روز زنه رو میدیم و هر شب تو فکرش جق میزدم…دیگه کم کم داشتم دیونه میشدم خیلی وقت ها فکرشو میکردم زنه رو بکشونم یه جایی و به زور بکنمش و فرار کنم افغانستان ولی بازم نمیتونستم جوری زنه رو ببرم یه جای خلوت…

 
یه روز که تازه داشتم اماده میشدم شروع کنم به کار دیدم دو تا از بچه های همون باشگاه اول صبح اومدن و دارن می رن داخل باغ و داخل سوله ها و خرابه بود همش نمیدونستم اینا چرا این موقع اومدن همیشه نهایت نیم ساعت قبل از تموم شدن نوبت زن ها میومدن…دوست داشتم ببینم اینا چکار میخوان بکنن…که رفتم یه گوشه و حواسم بهشون بود که دیدم همون زنه از باشگاه اومد بیرون و حرکت کرد به سمت پسرای باشگاه…‌.ضربان قلبم یهو شدید شد و ته دلم میدونستم چی میخواد بشه ولی دوست نداشتم حدس بزنم فقط میخواستم به چشم ببینم…زنه که امروزم یه تیپ سکسی داشت رفت به سمت پسرا و رفت داخل یکی از سوله های خرابه…داشتم فکر میکردم که از کجا برم داخل و بتونم داخل رو ببینم که یه قسمت یه پنجره بود فقط جاش بود و هنوز پنجره ای نزاشته بودن و فقط سوراخش بود…تا خودم رو اروم اروم رسوندم اونجا یه پنج دقیقه ای گذشت…از سوراخ که نگاه کردم دیدم اوفففف اوفففف یکی از همون پسرا شلوار تنگ زنه رو تا بالای زانوهاش داده پایین و از پشت داشت تلمبه میزد براش زنه رو ایستاده گرفته بود و داشت میگاییدش واییی چقدر سفید بود زنه…چقدر کونش گنده بود…چقدر میلرزید وقتی پسره داشت میزد براش…
 
وای اصلا چجوری مخ اینو زدن که دارن اینجا میکننش…اینکه شوهر داشت…پسره داشت حسابی با کون گنده زنه حال میکرد و خیلی محکم میگاییدش…یه لحظه به ذهنم رسید که فیلم بگیرم شاید بعدا بتونم کاری بکنم که یهو یادم اومد که من گوشیم ساده که…خیلی زد حال خوردم و تصمیم گرفتم که فقط نگاه کنم و حالشو ببرم که دارن زنه یارو رو اینجا دو نفری میکنن.‌.‌.واقعا خوش بحال پسرای ایرانی که میتونن همچین فرشته هایی رو راحت بکنن…‌البته این چند وقتی که اینجا بودم از بقیه افغانی هایی که اینجا بودن زیاد میشنیدم که زن های شوهر دار ایرانی راحت کس میدن حتی میگفتن دخترای کم سن ایرانی پرده ندارن و راحت میشه بکنیشون…پسره خلاصه زنه رو گرفته بود و داشت حال میکرد با گاییدن شاه کس ایرانی…اب پسره اولی که اومد کشید کنار و بعدی اومد این یکی اول سینه های زنه رو از تاپش در اورد و حسابی میمالیدشون وایی چقدر گنده و سفید بودن…اونم بعدش شروع کرد کردن زنه…و منم داشتم جق میزدم و به کنده کاری فردا فکر میکردم…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *