این داستان تقدیم به شما
سلام پرستو هستم ، وکیل دادگستری هستم ۳۸سالمه ، ۱۵۸قدم وزنم۶۱ موخرمایی و سفید پوستم . داستان مال زمانی است که ۲۶سالم بود و با پسرداییم بابک خیلی راحت بودم و بدون اینکه کسی متوجه بشه باهاش مدتی بود رابطه داشتم و بعد ازمدتی که باهاش سکس داشتم بهش گفتم میخام لذت کامل سکس رو ببرم و پردمو بزن و اونم درپایان پردمو زد ، این رابطه ادامه داشت تا اینکه شریک پدرم آقای احمدی که اصالتا شهسواری بود خیلی بهم اصرارمیکرد که یکروز بیا وپرونده های منو بررسی کن ووکالتم راانجام بده .
من زیاد ازش خوشم نمیآمد اما پدرم نیز چندباربهم گفت اگه میتونی مدارکش راببین . به هرحال بهش گفتم بیاد دفتر و اونم گفت چون توضیحاتش زیاده ومدارکهاش زیاده اگه ممکنه یکروز تعطیلی بیاددنبالم و درمنزلش بررسی کنم ، نهایتا بعداز یکی دوجلسه ملاقات دردفتر دعوتش راقبول کردم و اونم بلحاظ مالی حق الوکاله خوب میداد ! نهایتا یکروز جمعه باماشینو رفتم و اونم بااشتیاق دررابازکرد ومنو به اتاق کارش دعوت کرد ، بلافاصله واسم شربت وشیرینی آورد ومدارکش رااورد ، توخونه کسی نبودوپرسیدم که خانمت ایناکجاهستن گفت رفتن بیرون وتادوساعت نمیان. بعدکه آمد مدارکی رو اورد و منم داشتم بررسی میکردم که حس نگاهش منو ادیت میکردوگفتم وااا آقای احمدی چیزی شده؟ اونم گفت نه ، گفتم آخه همش منو یکجورایی نگاه میکنین؟ !! گفت آرزو داشتم دختری به زیبایی تو زنم بود خوش به حال شوهر ایندت, گفتم آقای احمدی کی میاد منو بگیره؟ خوب دلشونم بخاد تو هیچی از زیبایی کم نداری .
پرسید دوست پسر داری؟ منم سرمو انداختم پایین و خجالت کشیدم و چیزی نگفتم .مجددا پرسید حیف تو نیست که با کسی نیستی؟ ایراد نداره که به هرحال، نیازجنسی لازمه انسانه و لازم نیست خجالت بکشی . دوباره پرسید دوست پسر داری؟ منم با خنده گفتم که ای همچی دارم پرسید نیازاتو برطرف میکنه ؟بهت میرسه؟ منم بهش گفتم آقای احمدی میشه بحث رو عوض کنیم ؟ اونم بازپرسید رابطه سکس داری باهاش؟ درحد نوازش که ایراد نداره ، منم دیدم ول کن نیست گفتم چایی دارید که تا میخواست بره بیاره گفتم نه خودم میرم میارم که وقتی آمدم آشپزخانه دیدم دنبالم آمد و یکدفعه ازپشت چسبید بهم ! بهش گفتم آقای احمدی من جای دخترتم چته؟ گفت پرستو خیلی وقته تو کفتم ، ازوقتی دیدمت چشمم دنبالته و بزور منو بقل کرده بود و هی قربون صدقم میرفت و باسنمو اززوی شلوار چنگ میزد ، بهش التماس کردم ولم کنید ولی اون بهم چسبیده بود و میگفت آهویی مثل تو رو کدوم شکارچی ول میکنه؟
بهش گفتم خجالت نمیکشی منو واسه این کشوندی اینجا؟ اما فایده نداشت و به زور منو چسبوند به دیوار و هی زیرگلوم وگوشم رومیخورد و میگفت بزار ببینم ممه هاتو و منم که زورم نمیرسید بهش گفتم باشه امابعدش تموم کن و گذاشتم ببینه که بعدش چسبید و نوکشونو میلیسید و منم تواین حال عصبی و دودل شدم که دیدم میگه بزار ازپشت بکنمت یا بزارم لای پات ، قول میدم زودتموم میشه واذیت نمیشی ، خلاصه بزور شلوارو شورتمو درآورد و منو چسبوند به دیوار و قفل کرد وکیرش را درآورد که وقتی دیدم واقعا هول کردم کیرش خیلی بزرگ وکلفت بود و موهای بدنش و پاش کم بود و زده بود و اینکه کیرشو گذاشت لای پاهام روی کوسم و تواین لابلای ، تادیدم منو ول کرده آمدم کمی خودموکج کنم که ازبقلش فرارکنم یکدفعه باتوجه به داغی کیرش و حس تحریک آن که مثل تیرآهن سفت بود قسمتی از سرکیرش رفت توکوسم و اونم باتعجب گفت دوست پسرت زیاد هم بیکارنبوده و بهت رسیدگی کرده که آهوی من ، چقدر تو این فکرکه اوپنی یا نه شبها باخودم کلنجار می رفتم و الان میبینم که دختر شریکم واقعا یک جنده ست !!
بعد باانگشتش کرد تو کوسم و کیرش رو تف زد و کرد توکوسم و منم که تسلیمش شده بودم نهایتا بهش گفتم بزار کامل لخت بشم و یک پام راگذاشتم رو صندلی و داگی شدم واونم منو مثل یک گاو خشمگین میکرد، اون روز دوبار منو کرد طوریکه راه رفتنم مختل شده بود ودردداشتم وحتی مادرم بهم شک کرده بود ونهایتااین رابطه ما تا دوسال ادامه داشت و بعدش بخاطراینکه تو سکس باهام یکی دیگه ازدوستان پدرمو آورده بود و اونم منوکرد و وقتی بهش گفتم چرا اوردیش ؟گفت اقا رضا ازخودمونه و اقارضا هم بهم گفت که همه دوستای پدرم میدونن دخترش که وکیله جنده است و میده و آقا احمدی بکنت است و پدرساده ت اینو نمیدونه این شد که رابطه رو قطع کردم البته تهدیدهایی کردکه موضوع رو به خانوادم میگه اوپنم وغیره اما نگفت. الانم با چند تا مرد سن بالا که تو کار املاک هستن دوستم هم کاراشونو میکنم هم بهشون میدم که البته حسابی جبران میکنن.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید