این داستان تقدیم به شما
اين داستاني كه براتون مينوسيم دقيقا يك هفته پيش اتفاق افتاده .
خوب اول از خودم بگم
من یه زن متاهلم هیکلم خوبه و کون خوشگل و سینههای هشتادم دلم هر مردی رو میبره. ٣١ سالمه و يه پسر دارم …
***
چند وقت پيش يكي از دوستاي دوران دانشگاه تو اينستا من و فالو كرد وقتي ديدمش كلي تغيير كرده بود بهش توي دايركت پيام دادم و شماره هم ديگه رو بهم داديم
احساس ميكردم ١٠ سال جون شدم وقتي باهاش حرف ميزدم بهم حس خوبي ميداد.
تا اينكه اين حرف زدن و چت كردن ها باعث شد با هم بيشتر صميمي بشيم .
اون شهرستان بود و من تهران
يه حس خاصي بهش داشتم كه واقعا هيچ اسمي نميشد روش گذاشت اونم همين طوري بود حسش نسبت به من ،
يه روز توي چت ها مون حرف سكس پيش اومد بهم گفت دوست دارم باهات سكس كنم ،منم اين حس و داشتم كلي با خودم كلنجار رفتم كه من متاهل و نميتونم با كسي باشم ولي نتونستم بر حسم غلبه كنم شهوتم خيلي نسبت بهش زياد بود ،ديگه چت هاي سكسي مون شروع شد و اون با سكس چت خودش و تخليه ميكرد.
خيلي هم تلاش كرديم كه بياد تهران ولي نشد …
يه روز همين تعطيلي آخري قرار شد ما بريم شهرستان بهش كه گفتم از خوشحالي جفتمون تا صبح نخوابيديم
اون روز رسيد ساعت يك توي دفترش باهاش قرار گذاشتم ،
درسته كه زايمان كردم ولي هيكل خوبي دارم قدم ١٦٤ وزنم ٥٩ سايز سينه هام هم ٨٠ خيلي دوست داشت هيكلم و ازش تعريف ميكرد ،
وقتي رسيدم تا هم و ديديم شروع كرديم به لب گرفتن و بغل كردن صداي نفس هامون همه اتاق و پر كرده بود
،فقط دلم ميخواست لب ها موول نكنه شهوت همه وجودم و گرفته بود جفتمون خيس عرق بوديم، شروع كرد به خوردن گوشم آه تمام بدنم ميلرزيد ، بعد رفت روي سينه هام اينقدر مكش و زد كه از حال رفتم صدام همه اتاق و پر كرده بود آه جوووون بخورشون مال خودت
بعد رفت رو كسم اووووف ديونه شدم اينقدر خوب برام ميليسيد كه ديونه شده بودم بعد من خوابيدم روش گوش هاش و ميخوردم و ميليسيدم ، بعد سينه هاش بعد هم كيرش ، از سرش ميكردم تو دهنم تا تهش همه تخم هاش و خوردم ديگه ديونه بودم فقط ميگفتم جرم بده ، بكن من كيرش و كرد تو كسم واي چه حالي داد اينقدر تلمبه زد كه از حال رفتم خودم نشستم رو كيرش واي ميگفت جوووون چه حالي ميده ديونه شده بودم ميگفتم كير عشقم تو كسم كيرش ميخورد تا ته كسم همه وجودم ميلرزيد اينقدر زدم تا ارضا شدم اونم بعد از من ارضا شد البته اين ارضا شدن تا ساعتي كه پيشش بودم ادامه داشت اينقدر حال كرديم با هم
اون سه بار من چهار بار ارضا شدم
بهترين سكس بود اون رور واسه من اونم همينطور ميگفت به آرامش رسيدم
دلم ميخواد بتونم عيد هم باهم باشيم و لذت ببريم
اميدوارم لذت برده باشين ، ،
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید