این داستان تقدیم به شما

سلام
من یه دختر 21 ساله ام . تو یه خانواده نه خیلی آزاد بزرگ شدم . خیلی هم محدود نبودم . از بچگیم پسر خالمو دوست داشتم .چند بار هم با هم بودیم و ور رفته بودیم بهم و همو حسابی مالونده بودیم ولی هردومون از اینکه با هم سکس داشته باشیم می ترسیدیم ….

من یه دختر داغ و حشری ام و به محسن پسر خالم همیشه می گفتم اولین سکس باید از جلو باشه اونم می ترسید . چون توی خانواده ما اصلا رسم نیس که ازدواج فامیلی باشه و میگفت اگه سکس باشه وابستگی زیاد میشه . اینجوری بود که توی این مدت 20 سال منو محسن از طریق لب و مالش ارضا می شدیم . تا اینکه محسن ازدواج کرد . حدود دوماه از ازدواجشون گذشته بود . یه شب وقتی از باغ برمی گشتیم من مسافر اونا بودم زنشو در خونه باباش پیاده کرد و ازش خواست که اونجا بمونه تا منو برسونه خونه . اصلا فکر نمی کردم حالا که محسن ازدواج کرده دیگه من توی فکرش باشم . سرم رو به گوشیم بند کردم . یه صدای ترمز اومدو تصادف شد . خیلی شدید نبود . یکم سپر محسن رفت تو . این بهانه ی خوبی شد برای موندن بیشتر با محسن . منو جلوی خونم پیاده کرد . خونه ی من در اصل خونه ی مادر بزرگمه . چون سنش زیاده بیشتر اوقات خواهراش یا برادراش می برنش بیرون یا خونه ی خودشون . از من خواسته که وسایلمو ببرم اونجا تا بیشتر اوقات اونجا باشم و خونه ی اونم مراقبت کنم .من به محسن تعارف کردم که بیادبالا و یه نوشیدنی بخوره . محسن هم قبول کرد .

داخل خونه رفتیم و محسن روی کاناپه نشست و منم رفتم تا لباس هامو عوض کنم .دیدم محسن داره با گوشیش صحبت می کنه و به زنش می گه توی کلانتری نشستم و منتظرم تا تکلیفم مشخص بشه . تصادف کردم حالا حالا ها نمیام . شصتم خبردار شد که امشب خبریه . یه پیراهن بلند و چسب پوشیدم توی آینه موهامو مرتب کردم و یقه لباسمو درست کردم تا نصف سینه هام بیرون باشه جوری که انگار مدل لباسه . رفتم تو آشپزخونه و براش یه آب پرتقال آوردم با کیک . برای خودمم ریختم . اومدم جلوش نشستم و با خودم گفتم که اصلا از سکس حرف نمی زنم تا خودش بگه 🙂 داشتم کیک می خوردم که از نرمه کیک ها رخت تو یقه ی لباسم . محسن بلند شد و از بالا دستشو گذاشت روی سینمو آروم نرمه کیکو برداشت خم شد لپمو بوسید . و نشست . لیوان های شربت رو بردم که صدام زد :رویا بیا عکسامونو نگاه کن . رفتم کنارش نسشتم حدودا 8تا عکس دیدم که کم کم دست محسن روی پام بود . منم مقاومت نمی کردم و خودمو آزاد گذاشته بودم . نزدیک به 20 تا عس از اونو زنش دیدم که محسن صورتمو گرفت و توی چشام نگاه کرد و گفت کاش تو جای اون بودی . لباشو گذاشت روی لبامو شروع کرد به خوردن . توی این کار محسن استاد بود . جوری لبامو می خورد که اگر طولانی میشد بالب هم ارضل می شدیم .کم کم دستشو گذاشت روی سینه هامو آروم می مالید . بلندم کرد و ایستاده لب می گرفتیم گاهی یه گاز کوچولو از لبم می گرفت .دستشو روی کونم بالا و پایین می برد و از پشت لباسمو در آورد .منو انداخت روی کاناپه و شروع کرد به خوردن سینه هام . منم ازلذت زیاد ناله می کردم .قبلا هر هفته باهم بودیم ولی الان دو ماه میشد که …

از شهوت کسم درد گرفته بود . بلندش کردم و شلوارشو باز کردم . کیرش راست شده بود . مثل قحطی زده ها براش ساک زدم . حسابی براش خوردم و توی چشاش نگاه می کردمو اونم لذت می برد. از شونه هام گرفت و منو هل داد عقب و شورتمو کشید پایین . شورتم خیس خیس بود .زبونشو کشید لای کسمو و من دادمی زدم . کسم درد می کرد . می گفتم محسن تورو خدا بسه . نکن. می گفت تازه سکسش شروع نشده .حسابی کسمو لیس زد .آروم انگشتشو می کرد توی کسم و منم ناله می کردم و به سینه هام ور می رفتم بلندم کرد و یه بار دیگه براش ساک زدم ولی ایندفعه بقول خودش پر تف. منو چر خوند و کمرمو خم کرد و بادستاش کونمو به دو طرف فشار میداد و کیرشو گذاشت لب کونم . هرچی فشار میداد نمی رفت تو ولی خیلی درد داشت . با انگشتش یکم با سوراخ کونم بازی کرد و یه تف کرد و محکم کیرشو کرد تو .من از درد دیگه حتی ناله هم نمی کردم . اون اروم تلمبه می زد و درد کم کم تبدیل شد به یه لذت خاص . دیگه نمی خواستم در بیاره .در آورد کیرشو و منو چرخوند پاهامو داد بالا و از دوباره کرد تو کونم ایندفعه خیلی راحت رفت . اون تلمبه می زد و سینه هام بالا و پایین میرفت .خوابید روم سرعت کردنش کم شد ولی شدتش زیاد شد .یکی میزد ولی تا ته میرفت تو. واس اینکه سرو صدانکنم لبامو می خورد . پاهامو از پشت حلقه کرده بودم دور کمرش که گفت رویا داره میاد .واس همین ولش نکردم تا آبش ریخت توی کونم . درد داشت ولی عقب جلو می کرد تا بقول خودش جذب بشه …

کیرشو کشید بیرون و خوابید من تازه به حال اومده بودم و دلم نمی خواست که تموم بشه . چر خیدمو شروع کردم به خوردن کیر نازش . کیرش خیلی خوشگل بود . بلند و سفید . سرشم صورتی بود . عاشق تخماش بودم .براش خوردم حسابی .کسم خیس بود و درد می کرد .بلند شد و من خوابوند و رفت سراغ کسمو حسابی خوردش . بدنم بی حس شده بود . خیلی خوب بود . بهش گفتم محسن تمومش نکنی . گفت بخدا کمرم خالی شده یه بار دیگه . قبول کردم چون محسن رو دوست داشتم و دلم نمیومد اذیتش کنم . بلند شدم لپشو بوسیدمو لباسمو پوشیدم .محسن اون شب دو ساعت مال من بود و از اون موقع چند بار دیگه هم مال من بوده . ولی من همیشه مال اونم .

نوشته: زی زی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *