این داستان تقدیم به شما
مدتی پیش یه سفر رفتم مالزی. با نرم افزار اسکات دنبال پیدا کردن یه دختر بودم که یهو دیدم یه نفر پروفایل من رو دید. رفتم تو پروفایلش و دیدم یه دختر 22 ساله عربستانی هست. عکسش هم با روبند بود. یعنی هیچی از صورتش معلوم نبود. …
بهش پیام دادم و شروع کردیم به انگلیسی چت کردن. از من پرسید عربی بلدی؟ که گفتم نه و با همون زبون انگلیسی دست و پا شکسته با هم چت میکردیم. با هزار زحمت راضی کردمش که فردا صبح با هم بریم تور و بگردیم. یه کوه بلند بود که بالای کوه شهربازی خیلی بزرگ و چند تا قمارخونه و معبد چینی داشت. صبح دم هتل برای اولین بار دیدمش. با توجه به روبندی که تو عکس داشت اصلا انتظار دیدن چنین حوری ای رو نداشتم. بعد از احوال پرسی رفتیم سوار اتوبوس شدیم و راهی کوهی که گفتم شدیم.
تو اتوبوس فقط دستش رو گرفتم و یکم نازش کردم ولی جلوتر نرفتم. اتوبوس ما رو تا تله کابین رسوند و از اونجا که وسط هفته بود و خلوت بود ما دو نفری تو یه کابین تنها سوار شدیم. نشسته بودم کنارش و چسبیده بودم بهش. دستم رو به صورتش میکشیدم و ناز میکردمش. خیلی ناز و معصوم بود. بالا رفتن با تله کابین خیلی طول نکشید. شاید هم به ما خیلی خوش گذشت که زود تموم شد. اون بالا بهشت بود. برخلاف کوالالامپور، اون بالای هوای خیلی خوبی داشت. حسابی مشغول گردش بودیم و ناهار رو هم خیلی دیر ساعت 3 یا 4 بود توی مک دونالد خوردیم. همونجا بهش پیشنهاد دادم شب رو همین بالا تو یکی از هتل ها بمونیم ولی اون موافقت نکرد و منم خیلی اصرار نکردم چون ترسیدم ناراحت بشه و همین همراهی رو هم از دست بدم. بعد از ناهار رفتیم شهربازی و اونجا خیلی خوش گذشت و البته خیلی هم خسته شدیم. و همین خستگی باعث شد که یه بار دیگه بهش پیشنهاد بدم که امشب رو بالا بمونیم و برنگردیم و اونم آنقدر خسته بود که از خدا خواست…
هتل های اون بالا فوق العاده گرون بود. نهایتا برای یک شب با شام و صبحانه فردا صبحش 400 تومن به پول ایران پیاده شدم. ساعت 9 شب رفتیم توی اتاق و قسمت سکسی داستان ما شروع شد. نشست روی مبل. منم رفتم روی پاهاش نشستم و شروع کردم لب گرفتن. لب گرفتن که تموم شد شروع کردم به لیس زدن و گاز گرفتن گردنش و همزمان دستام رو هم رسوندم به سینه هاش. سینه هاش نسبتا کوچیک و خیلی نرم بود. مثل یه اسفنج کوچولو تو مشتم بود و خیلی حال میداد. اولین باری بود که میدیدم یه دختر اینقدر به سینه هاش حساس هست. وقتی سینه هاش رو فشار میدادم از خود بی خود میشد و صدای خاصی ازش در میومد که بیشتر منو شهوتی میکرد. سینه هاش رو حسابی خوردم و بعد هم رفتم کس لیسی. آنقدر زبون زدم که داشت از حال میرفت و خودش دیگه اصرار داشت که بکنمش.
کیر من دراز نیست ولی یکم زیادی کلفت هست. برای همین کسش رو خوب لیس زدم که کیرم راحت تو بره. لباسام رو کامل در آوردم و کیرم رو گرفتم جلو دهنش تا بخوره. خیلی بد ساک میزد چون همش دندون هاش به کیرم گیر میکرد. ساک زدن رو ادامه داد تا آب من اومد. همیشه دفعه اول آبم زود میاد و برای همین تا یه بار آبم نیاد تو کس طرف نمیکنم. وقتی سکس زود تمام شه طرف لذت نمیبره. آبم که اومد با دستمال تمیز کردم و کاندوم گذاشتم. همونطور که رو مبل بود پاهاش رو بالا آوردم و شروع کردم به تلمبه زدن. بعد یکم هم برای رفع خستگی و هم تنوع بیشتر ازش خواستم بخوابه روی دسته مبل و من رفتم ایستادم بغل مبل پشت سرش. اونجوری که خم شده بود روی دسته مبل کسش قشنگ بالا اومده بود و من بیشتر لذت میبردم.
حدود دو دقیقه هم اینجوری تلمبه زدم که انگار خسته شد و خوشش نیومد. بلندش کردم و بردمش رو تخت. یه بالشت گذاشتم زیر کونش و دوباره شروع کردم. همزمان سینه هاش رو هم گرفته بودم و یکم فشار میدادم که یهو لرزید و فهمیدم ارضا شده. ولی هنوز آب من نیومده بود. موقتا تلمبه زدن رو قطع کردم و خوابیدم کنارش و اونم که فهمیده بود من ارضا نشدم با دستش منو ارضا کرد. منم برای اینکه یه بار دیگه بتونم بکمنش سخت نگرفتم.
همونجا تو بغلش خوابم برد و صبح که بیدار شدم یه بار دیگه قبل رفتن از هتل با هم سکس کردیم. بعد گذشت این همه مدت هرگز چنین سکسی رو تجربه نکردم. دخترای زیادی رو دیدم و هیچکس مثل اون نشد. حتی اسمش رو بهم نگفت و من مای دارلینگ (عزیزم) صداش میزدم. یه جورایی میتونم بگم عاشقش شدم و اگر میدونستم اینقدر بهش وابسته میشم شاید هیچ وقت باهاش خداحافظی نمیکردم…
نوشته: پدرام
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید