این داستان تقدیم به شما
سلام به همه ی شهوتناکیا
منم زنِ برادر خانمم اسمش سمیه بچه اهوازه با هیکل کاملا ماهواره ای
کمر باریک سینه ها برجسته و سفت باسن برجسته چندتایی هم تتوی زیبا تو تنشه یدست لطیف و سفید چش ابرو مشکی خرمنی از گیسو در استانه طلاق هستن بارها خودشو بمن مالونده حتی دیشب پیش زنم منو مالید میخواست بوسم کنه که من کوتاه اومدم
یه بچه 2 ساله داره که با سزارین دنیا اومده خودشم اطلاع دارم حلقویه
بزودی قراره برگردن خونم خانممو میخوام بفرستم با خواهرش مسافرت شوهرشم اخلاق دخترا را داره از خداشه من زنشو بکنم چون خود سمیه گفته که تو سکس هامون که ماهی یک بارم نمیتونه مرد بشه میگه به من بگو شهرام تا به وجد بیام
منم شروع میکنم که شهرام جونم بیا زن برادر خانمتو بکن پاره اش کن تا ارام ارام کیر کوچکش بلند میشه تا میاد روم در کمتر از چند دقیقه ابش میاد تمام میشه
حالا منتظرم تا بیان قرار شب بیاد اتاقم شوهرشم از پشت در صدای اخ اووخ زنشو بشنوه که دارم میکنمش
باهاش توافق کرده که اگه سکسشو با من شروع کنه ازش طلاق نمیگیره
قربون همه ی شوهرای روشنفکر که رضایت زنشون از همه چیز براشون مهمتره
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید