این داستان تقدیم به شما
سلام من امیر هستم داستانی که میخوام براتون بگم مال دو سال پیشه من الان 20 سالمه.
دوسال پیش که مادر بزرگم مریض شده بود اون روز اعزام کردن بیمارستان نمازی شیراز مادرم به من گفت امیر بیا بریم شیراز من اونجا تنها نباشم منم با هزار التماس قبول کردن چون تمام وقتم رو توی خیابون والافی میگذروندم هرجور شد رفتیم شیراز چون یکی از خاله هامم خونشون شیرازه ویک دختر داره که اسمش مریم هست یکه قبلا ازدواج کرده وطلاق گرفتن سر موضوعاتی.دختر خالم مریم اندامی وخوشکل هست نه خیلی چاق نه خیلی لاغر من ومادرم به خونه خالم رسیدیم سلام احوال پرسی کردیم ونهار روخوردیم خالم گفت بیاید بریم بیمارستان پیش مامان تنها است مادرم به خالم گفت تو برو خسته که شدی زنگ بزن من میام تو برو استراحت کن. دختر خالم خیلی خونه نبود وباباشم که اصلا خونه نمیومد در مغازه مخوابید گاهی وقت که میومد لباساشو عوض میکرد و پول میگذاشت میرفت چون مغازه کبابی داره تا ساعت شیش با مامانم خونه خالم بودیم من همین طور داشتم باگوشیم ور میرفتم که مامانم گفت امیر خاله ت خسته شده من برم بیمارستان پیشش توخونه حوصلم بگا رفته بو که ساعت هفت دختر خالم اومد گفت سلام امیر خسته بود لباساشو عوض کرد رفت حموم منم همین طور داشتم فیلم سوپر نگاه میکردم که دیدم داره میگه امیر میشه حوله منو تواطاقم برام بیاری
منم شدم گفتم باشه مریم اومدم حوله رو برداشتم رفتم بهش بدم یک لحظه بدنشو دیدم وای انگار تو بهشت بودم کیرم همون موقه سیخ وایساد تاحلا لخت ندیده بودمش منم تاحلا تونخش نبودم هیچی حوله رودادم بهش رفتم که مامانم زنگ زد گفت حال مامان بزرگت بده ما امشب خونه نمیایم به مریم زنگ زدم جواب نداد بهش گفتم رفته حموم گفت امشبو یچزی بخرین بخورید تافردا من که از خوشحالی میخواستم پرواز کنم گفتم باید امشب کارشو تموم کنم ازحموم اومد بیرون بایک شلوار تنگ بایک تاپ نازک دختر خالم الهام جلوی من راحته چون نکه من همیشه یو سرم تو گوشیمه یا با کسی حرف نمیزنم بگزریم گفتم امشب نمیاد خونه حال مامان بزرگ بده و…گفت امشب چی بخوریم همین طور انگار دیونه ها داشتم نگاش میکردم که گفت چته گفتم هیچی شامو باهم خوردیم وباکمک میزو جمع کردم همین طوری سعی میکردم خودم بزنم بهش گفتم مریم بیا بازی کنیم نمیدونم از کجام بیرون شد همین جوری انگار بچه ها گفت امشب یطوریت شده میخوای توهم ببریم بیمارستان خندیدم گفت حلا چه بازی کنیم گفتم مریم چرت گفتم بابا موقعه زنمه بازی کنیم مریم رفت میخوام فیلم ببینم توهم میخوای بیا منم همراش رفتم ماهواره روشن کرد یه فیلم گذاشت که داشتیم میدیم که قطع شد مریم گفت گندش بزنم بیاد بریم بخوابیم گفتم من تو گوشیم فیلم دارم یه فیلم عاشقانه گذاشتم وگوشی دست مریم بود ومنم بغلش خوابیده بودم سینه هاشو ازبالا دیده بودم شق کر ده بودم نمی دونستم چیکار کنم کیرم از تو شلوارم داشت می پوکید یهو گفت این فیلمتم بدر خودت میخوره گفتم تو گوشی من پره فیلمه هر کدومشو دوست داری بزار ببینم یادم افتاد فیلمای سوپر گفتم الان یکی شو میزاره عصبانی میشه میره
همون طور که فکر کردم شد یه فیلم سکسی گذاشت گفت خاک تو سرت اینا چیه نگاه میکنی گفتم اینارو دوستام میفرسن گوشی منم خیلی فیلم داره یادم میره پاک کنم یهو گفت بهتر اون فیلمه هست رنگم شده قرمز تودلم گفتم اینم خودش میخاد چون دوساله طلاق گرفته نیاز داره دلو زدم دریا دستمو گذاشتم روی کسش همین طور داشت فیلم نگاه میکرد هیچی نمگفت منم یواش یواش از رو شلوار براش داشتم می موشتم که یهو گوشی رو گذاشت کنار لباشو گذاشت رو لبام گفت امیر من امشب مال توام همین طور لباشو میخوردم که تابشو در اوردم وسوتی انشو باز کردم شروع کردم سینه هاشو خوردن خیلی حشری شده بد همین طور ناله میکرد که شلوارشو باشورتش در اوردم دلم میخواست زود تر کسشو ببینم وای کس خیلی خوشکل و تنگی داشت سریع شرو ع کردم به خوردن کسش ناله های مریم داشت بلند تر میشد که کیرمو یواش کردم داخل کسش که جیق بلندی زد ویواش یواش شروع کردم به تلمبه زدن هی میگفت جرم بده من مال توام منوحشری میکرد وسرعت تلمبه زدم بیشتر میکردم مریم ارضا شده بود که داشت ابم میومد کیرم از توکسش در اوردم دلم نمی خواست تموم بشه گفتم ساک می زنی گفت بدم میاد ولی چون توبهترین پسر خاله تو دنیایی باشه سر کیرمو کرد تو دهنش چن باری تف کرد داشت خوشش میومد انگار حرفه ای ها ساک میزد که کیرمو از دهنش اوردم بیرون وابمو پاشیدم رو صوتش وداشت کیرومو لق میزد من هنوز دلم میخواست بکنمش لبما گذاشتم رو لباش چنددقیقه لباشو خوردم گردنشو خوردم انگار دوباره حشری شده بود واز پشت خوابونمش وانگشتمو کردم تو کونش که باز شده که جیق زد گفت نه درد داره چون کیر من نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچک بود
گوشم بدهکار نبود همین طور انگشتمو عقب و جلو کردم ویواش کیرم کردم تو کونش اولش درد میکشید بعد داشت حال میکرد که دوباره ابمو ریختم تو کونش وکیرمو در اوردم وافتام روش میگفت خیلی دوست دارم امیر تو مال خودمی باهم رفتیم حموم وشبو تو بغل هم خوابیدیم وتا فرصت گیرمون میومد باهم سکس داشتیم. امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: امیر
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید