این داستان تقدیم به شما
قبل از هرچیز ۱۸ سالمه قدم ۱۸۴ و ورزشکارم و ۷ یا ۸ ساله میرم باشگاه رزمی طوری که دیگه کاملا همه میشناسن منو یه پسر موادب و با فیس عادیم و میتونم بگم همه منو به چشم یه پسر موادب و خوب میشناسن نه اینی که تو داستان الان میخام بگم
خب میریم سر داستان این داستان برمیگرده به همین چند وقت پیش که من از ۱۷ سالگی تازه از کونده بازی خوشم اومده بود و جوری شده بود که میخاستم هرجوری شده یه پسر بکنم خلاصه تو باشگاه ما کونده ۱۸ ساله زیاده ولی من چشمم رو یکیشون گیر بود که هم شر بود و هم شیطون هم ازین بچها که دیگه هر چیزیو میدونن و چشاشون باز شده خلاصه چند وقتی هی میدیدم شوخی میخاد کنه با من ولی من محل نمیدادم چون ادمی نیستم اهل شوخی باشم با بچها کمتر از سن خودم ولی گفتم باید ی کاری کنم پا بده از روز بعدش منم شوخی میکردم و حرفایی رد و بدل میشد حتی چندباری هم شنیده بودم از رفیقم که کونیه پسره و به بچها تو مدرسشون هم میده اینو که شنیدم گفتم باید کارشو یه سره کنم و رفتم تو کارش با این که بلد نبودم چیکار کنم ولی سعیمو کردم و بلاخره ی روز تو باشگاه به یه بهونه ایی یه بحثی انداختم وسط که مجبور شد بگه هرکاری بگی میکنم فقط به استاد نگو بحث هم سر این بود که بچهارو انگشت میکرد و منم ارشد بودم تو کلاس و حرفم مدرک بود ی پا و پسره هم ترسیده بود و میدونست شوخی ندارم ( ولی در واقعیت من منظورم یه چی دیگه بود و قصد شو نداشتم بگم) گفتم هرکاری بگی میکنم نگو فقط منم گفتم آخر کلاس بهت میگم فقط بمون اونم با صورت نگران گفت باشه.
اخر کلاس که شد رفیقشو رد کردم بره خونشون خودمم به بهونه گفتم بیا دم ابخوری که نزدیک دستشویی باشگاه بود بت بگم اول تعجب نکرد چون اول رفتم اب خوردم ی کم ولی بعد رفتم دستشویی الکی جلو آیینه موها و صورتمو ی اب زدم و خشک کردم و بعدش پرسید نمیگی؟؟ گفتم میگم گفت خب بگو دیگه گفتم یه شرط داره گفت چی گفتم خودت به وضعیت سالار نگاه بنداز میفهمی وقتی اینو گفتم فهمید قضیه از چه قراره اول خاست در بره چون من جلوش بودم گرفتمش اول گفت بزار برم و اصرار کرد گفتم نمیشه و اینا یه کم مقاومت کرد و ادا تنگارو در اورد ولی من دیگه حالیم نبود و حشر زده بود ب مغزم و از کار افتاده بود و فقط فکر خالی کردن خودم بودم بعد از ی کم کلنجار رفتن باهاش قبول کرد و منم از خدا خواسته بردمش ی قسمت از دستشویی که از قبل حواسم بود که اونجا اگه کسی از این سمت رد میشه صدا میرسه یا مارو میبینن یا نه و فهمیده بودم دید نداره و صدا هم چون هوا کش دستشویی صداش بلند بود صدا هم به زور میرفت بیرون (اول یادم رفت بگم پسره یه پسر ۱۸ ساله بود و حسابی سفید که قدش حدود ۱۵۰ یا ۱۵۳ بود و بدن مناسبی داشت)
خلاصه کشوندمش همونجایی ک قرار بود ببرمش و در رو بستم و خیالم راحت بود گرفتمش جلو خودم و اول حسابی کونشو دست مالی کردم و اول نگران بود چون فکر میکرد کسی میاد… زیپ شلوارمو کشیدم و کیرمو از تو شورت اوردم بیرون کیرم شق شق بود جوری که خودم کفم بریده بود قبلا ها شنیده بودم موقع رابطه کیر مردا از اندازه خودش بیشتر هم میشه ولی ندیده بودم از خودمو ک انقدر سفت و بزرگ بشه دادم دستش اول کیرمو و یه نگاه انداخت و تعجب کرده بود که کیرم چه قدر سفته و کلفته…من داشت قلبم تو حلقم میومد به خاطر این که اولین بارمم بود و کلا دستپاچه داشتم عمل میکردم و سریع دادم ساک بزنه یه چندتا ساک زد ولی همش عق میکرد وسطاش و ابم داشت میومد ک گفتم بکش پایین و برگرد اونم کشید پایین و برگشت کونش حسابی سفید و با فرمی که داشت ابم داشت کامل میومد و سر کیرم خیس شده بود لا کونشو باز کردم دیدم تمیزه گفتم خوبه و یه خیس کردم سوراخشو و فرو کردم توش کم کم ولی انگار الکی نمیگفت رفیقم کونش کم و پیش گشاد بود و میشد راحت کرد توش ی ۳ تا تلمبه که زدم ابم سریع اومد و ریختم تو کونش ولی ادامه دادم و از فرصت استفاده کردم یه نگاه بهش انداختم دیدم اونم داره حال میکنه و چشماشو بسته کم و پیش و ی آهی خفیف میکشه منم شروع کردم به تلمبه زدن باورم نمیشد منی که همه فکر میکردن پسر خوبیم و این همه ازم تعریف میشد الان دارم یکی از بچها باشگاهو میگام.. تلمبه زدم و دوباره ابم داشت میومد ک بعد تلمبه بعدی با فشار اومد و ریختم تو کونش و حسابی داغ بودم و حرارت بدنمو میتونستم حس کنم و اون جو سنگین که هیچی حالیم نبود نه صدای هواکش دستشویی نه صدای هیچ چیز دیگه ایی و فقط کل فکرم و حواسم به کردن پسره بود وقتی ابم واسه دومین بار اومد کیرم اوردم بیرون و یه سیلی در کونش زدم و کیرمو گرفت و یه کم خوردش و پاک کرد سرشو و کشید بالا و رفت خیلی عادی ولی من تا نیم ساعت تو شک بودم و ضربان قلبم حسابی بالا بود جوری که دستام میلرزید و قیافم خیلی ضایع بود برا همین تا نیم ساعت موندم تا اخر دیدم اومدن خبرمو بگیرن که کجام چون کیفم تو رختکن بود و بلاخره اومدم بیرون و رفتن خونه تا صبح فکر میکردم خواب میدیدم و خواب بوده…بعد ازون الان باهاش خیلی راحترم و تلگرامشم گرفتم و دارم ترتیبی میدم واسه یه بار دیگه که بکنمش ولی اینبار نه انقدر دستپاچه.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید