این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من بهزاده. الان 34 سالمه کونم گوشتیه وبزگ و گرد دوستان به شوخی کونم انگشت میکنن و ازش تعریف میکنن اخرین کونی که دادم وقتی بود که 30 سالم بود اونم به یه تهرانی که اسمش رضا بود پایگاه هوایی شیراز مکان داشت.
وقتی بچه بودم زیاد بهم میچسبیدن ولی چیزی حالیم نبود.گذشت تا وقتی به سن بلوغ رسیدم اولین بار یکی از دوستانم گفت بیا کیرمون نشون هم بدیم منم قبول کردم رفتیم داخل باغ اناری پشت بوستان هاشمی الان اثری از اون باغ نیست شلوارمون کشیدیم پایین کیر اون بزرگتر بود.گفت میدونی جق چیه من گفتم نه کیرش را مالید تا وقتی که یه قطره سفید از کیرش اومد گفت اسم این آب منی هست.منم مسخره ام گرفته بود.وقتی رفتم خونه با خودم گفتم بزار یه دست بکشم رو کیرم ببین چی میشه وقتی دست کشیدم یه حال خیلی خوبی اومد سراغم برام خیلی عجیب بود با اکراه ادامه دادم دیدم خیلی خوب کم کم با فکر کون کردن جق زدم تا وقتی پاهایم لرزید ولی آبم نیومد.تو کلاس یه نفر که اسمش سیروس بود بهم چسبید کیرش لای قاش کونم حس کردم.بزرگی حس کردم.اولش حسی نداشتم ولی وقتی که تو خونه جق میزدم اون اومد تو ذهنم خیلی خوشم اومد دوست داشتم دوباره به من بچسبه ولی روم نمیشد
دو بار هم میخواستم بدم جور نشد.تو اتوبوس وقتی شلوغ میشد کونم میدادم طرف مردم کیر لای کونم حس میکردم خیلی بهم حال مید بعد میرفتم خونه به یادش جق میزدم و یا تو اتوبوس شلوغ کیرم میکردم لای کون بچه ها گذشت تا رفتیم سربازی تو آموزشی خیلی میخواستن من را بکنن ولی جور نشد ولی وقتی آموزشی تموم شد افتادیم بوشهر اونجا سه بار لا پایی دادم.کون من چون گرد و گوشتی بود مشتری زیاد داشت.سربازی هم تموم کردیم یه بار کس خر کردم و یه بار هم مرغ کردم که مرغ بدبخت درجا جون داد.خلاصه خیلی حشری بودم رفتیم تو اینترنت شماره موبایل گزاشتیم و یا رو در دستشویی شماره برمیداشتیم زنگ میزدیم سکس چت میکردیم این کارا ادامه داشت تا اینکه با یه نفر آشنا شدیم به که میگفت اسمش رضا هست تا سه سال با هم تلفنی رابطه داشتیم عکس برای هم ارسال میکردیم.نمیدونم چطور شد که راضی شدم حضوری بدم.سی سالم بود قرار گزاشتیم چهار راه زندان یه پیکان داشت سوار ماشینش شدم رفتم تو یه خونه.یه ماشین برداشت موهای کونم زد خیلی از کون من خوشش اومده بود.کاندوم زد سر کیرش اول لاپایی زد برام.بعد حالت سگی نشونم داد لای کونم چرب کرد کیرش هم کرم زد خواست بکنه توش که دردم گرفت داد کشیدم گفتم درد میگیره.گفت جووووون.
کاندوم از سر کیرش برداشت.گفت حیف این کونه که کاندوم بزنم.خلاصه یواش هی میکرد هی در میاورد.یهو تا ته کرد توش گفت تا دسته رفت توش بچه کونی.درد وجودم فرا گرفت خواستم برم.منو گرفت نزاشت تکون بخورم بعدش گفت دیگه رفت تو کونت فایده ای نداره.دیگه کونی شدی.یواش یواش شروع کرد به طلمبه زدن یهو سرعت زیاد کرد.بعد گفت میخوام مثل تو اون عکسات یه بر بخوابی تا من بکنم تو منم اطاعت کردم.دیگه داشت بهم حال میداد.فقط اون قسمت که دمر منو کرد خیلی درد داشت و عذابم داد ولی اون بهم گفت بهترین لذتی که برد تو حالت دمر من بود.دو ساعت با کون من حال کرد.ساک هم زدم.آخر کار هم آبش خالی کرد تو کونم.لای کونم تمیز کرد و گفت خدایا شکرت با این نعمتت.و یه ده دقیقه ای کونم میمالید و میزد روش و برام جق میزد تا وقتی آبم ریخت.حموم کردیم و منو رسوند و دیگه ندیدم و خیلی دوست دارم کون بدم….
نوشته: بچه کون شیرازی کون پیازی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید