این داستان تقدیم به شما
اسم من عرفانه و اسم مامانم شبنمه ؛ مثه همه زنای ایرانی یه هیکل گوشتی داره ؛ سینه 90 ؛ کون بزرگ ؛ قدشم 170 و کوس تپلی داره …
***
من بچه تک فرزندم و مامانم 19 سالش بوده که ازدواج کرده و 21 سالگی منو بدنیا آورده . ما رشت زندگی میکنیم . از بچگی با مامانمم حموم میرفتم تا 8 سالگی اون با شورت و سوتیین میومد و آخره حموم میگفت روتو بکن اونطرف تا من خودمو بشورمو لخت مادرزاد میشد اما من همیشه نگاهش میکردمو برام جالب بود مامان شبنم چرا جلوش کیر نداره ، یه بار رفتمو جلوشو نیگاه کردمو یه دست زدم گفتم مامان تو چرا مثه من نداری ..؟؟؟ گفت بزرگ میشی میفهمی … خلاصه تو خونه همیشه دامن میپوشید ، راحت بود و اصلا توجهی نمیکرد که وقتی با دامن دراز میکشه شورت توری قرمزش معلوم میشه ، یه سری پسر عموم تابستون اومده بود خونمون من دیدم هی میره پذیرایی و میاد و اصلا توجهی به بازی کامپیوتری که عاشقش بود نداره بش گفتم چرا هی میری و میای ؟ گفت راستشو بگم ناراحت نمیشی؟گفتم نه بگو …
دستمو گرفت برد دیدم مامانم دراز کشیده رو مبل و پاهاش بازه و شورت توری قرمزش زده بیرون … اینها همه خلاصه بود و اصل ماجرا: من 18 سالمه در حال حاظر و این اتفاق مال هفته پیشه ؛ صبح دوستم زنگ زد گفت بیا بریم بیرون منم آماده شدم و خواستم برم بیرون مامانم گفت عرفان کجا میری گفتم با دوستم میرم بیرون و عصری میام گفت باشه تا پامو از خونه گزاشتم بیرون مامانم زنگ زد بهم گفت عرفان نیازی 《مدیر ساختمون اسمش نیازیه یه مرد 40 ساله هیکلی با موهای جوگندمی ؛ اندامش لاغر با قد 180》 پایین بود ؟ گفتم آره چرا ؟گفت همینجوری میخواستم شارژو بدم ، من به این حرف مامانمم شک کردمو زنگ زدم دوستم گفتم من مشکل پیش اومده برام نمیام ، خلاصه رفتم بالا تو راهرو طبقه بالا رو پله ها نشستمو منتظر موندم یه نیم ساعت گذشت کم کم دیگه داشتم خسته میشدم که صدا در آسانسور از پایین اومد و دیدم که بله نیازیه سریع رفت در خونه رو زو و رفت تو خونه ، من دیگه 100% مطمعن شدم خبریه چون کفششم برد تو خونه ؛ سرمو گزاشتم رو در هیچ صدایی نمیومد فهمیدم که تو اتاقن و اتاق مامانمم ته خونه بود خلاصه کلید انداختم و خیلی آروم رفتم تو خونه و آروم درو بستم…
قلبم تند تند میزد ، گوشیمو درآوردم گزاشتم رو حالت فیلمبرداری و رفتم جلو در باز بود صدا شالاپ شلوپ میومد خیلی آروم جوری که متوجه نشن سر موبایل که دوربین روش بود و بردم جلو و خودم عقب وایسادم و از اسکرین گوشی نیگاه میکردم ؛ مامانمم به کمر خوابیده بود رو تخت و نیازی با تمام قدرت کیرشو میکرد تو ؛ مامانم لخت لخت بود اما نیازی پیرهنش تنش بود و شلوارشو فقط درآورده بود از شبنم پرسید پسرت که نمیاد اونم گفت نه ازش پرسیدم گفت عصر میاد ؛ حین اینکه از کص میکردش با سینه هاشم بازی میکردو هرزگاهی گردنشو گاز میگرفت ؛ مامانمو برگردوند به سینه خوابوند یه بالشت کوچیک گزاشت زیر شکمش و خواست از کون بکنش که مامانم یه جیغ زدو گفت اگه کونمو دست بزنی به هیچ عنوان دیگه نمیگم بیای ؛ نیازی اصرار کرد ولی فایده نداشت ، مامانم نمیزاشت خلاصه پشیمون شد و داگ استایل از کص میکردش مامانم اه و اوفش دیگه رفته بود بالا که یهو ارگاسم شد معلوم بود خیلی حال کرده و نیازیم ابشو ریخت رو کمرش ، من یه فکری به ذهنم رسید گوشیو قطع کردم و آروم از خونه زدم بیرون رفتم تو مارک نشستم و تا عصر چند ده بار فیلمو کامل دیدم…
عصر اومدم خونه مامانم معلوم بود حموم رفته ملافه تختشم عوض کرده ؛ رفتم تو فیلمو تو چن تا فولدر ریختم تو کامپیوتر قایم کردم و مامانمو صداش کردم ، اومد گفت بله گفتم بشین کارت دارم گفت بگو کارتو فیلمو نشونش دادم شوکه شده بود ؛ اصن حرف نمیزد گفت تو خونه بودی و گفتم همه چیزو دیدم و مدرکم دارم میتونم آبروتونو ببرم جوری که جفتتون نتونید از خونه ماتونو بزارید بیرون ، گفت نه و گریه کردن ، بهش گفتم آبغوره نگیر واس من ؛ گفت چی میخوای ؟ میخوای ماشینو بدم بهت میخوای برات پلی استیشن 4 بخرم ؟ فقط به کسی چیزی نگو ، منم گفتم همشونو میخوام اما یه چیز دیگه ام میخوام .. گفت چی ؟ گفتم میخوام بکنمت اونم از کون ، اینو که گفتم زد زیر گریه و فلان و از این حرفا … خلاصه گفتم تا فردا بهش فکر کن … فرداش اومدم گفتم فکر کردی گفت آره گفتم خب ؟ گفت بهت میدم اما از کص گفتم ن دیگه فقط کون گفت ن من نمیتونم به هیچکس از کون ندادم ، گفتم واس همینم میخوام از کون بکنمت ، تهدیدش کردم فیلمو پخش میکنم راضی شد ، گفتم برو آماده شو یه ساعت دیگه میام سراغت ، رفت تو اتاق یه شورت و سوتین قرمز با یه ساپورت بنفش چسبونو یه تاپ بدون سوتین که کله سینه هاش بیرون زده بود پوشید ، گفت بیا آمادم …
منم رفتم تو اتاق یه جووون گفتمو کیرمو درآوردم گفتم بخور ؛ شروع کرد به خوردن خوبم ساک میزد تا داشت ساک میزد منم شلوارشو درآوردم تاپشم درآوردم ؛ بش گفتم بسه ، به سینه خوابوندمش و گفتم قمبل کن اولش ترسیده بود ، شروع کردم از گوشه شرتش انگشت کردن کونش اول یکی کردم توش بعد دوتا بعدم سه تا ؛ برخلاف کصش که گشاد بود کونش خیلی خیلی تنگ بود ، 5 دیقه ای با کونش ور رفتم یه تف انداختم توش اماده شده بود دیگه کیرمو گزاشتم در سوراخش و یهو کردم توش جیغش رفت بالا میگفت در بیار اما من کار خودمو میکردم تلمبه میزدم از زیر کصشم انگشت میکردم ،
خلاصه رام شده بود و آه آه میکرد معلوم بود حال کرده ، دیگه کونش گشاد شده بود کامل کیرم تا تخما میرفت تو و در میومد اینقد کصشو انگشت کردم که یهو جمع شد و ارگاسم رسید ؛ خسته و بی حال افتاده بود منم چن تا تلمبه زدم و آبمو ریختم تو کونش … اون روز 3 بار دیگه از کون کردمش و بازم ارگاسم شد …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید