این داستان تقدیم به شما

اسم من امیره و 22 سالمه…

حدودا 16 ساله بودم که مجبوربودم واسه هزینه تحصیلم تابستونابرم سرکار. يه روزیه پسر15ساله سبزه تپل وبانمک به نام حسین هم اومد مشغول به کارشد. دوستام که میومدن پیشم گفتن حسین کونیه. منم خیلی حشری بودم پسرای زیادی روکرده بودم فقط هم لاپا میزدم طوری که کیرم به سوراخ کونشون کشیده ميشد. يه دوچرخه داشتم ظهرکه تعطیل میشدم باحسین تا ی مسیری میرفتیم يه روز ازتوکوچه ها که خلوت بود میرفتیم همون جورکه رکاب میزدم پامم میکشیدم به باسنش اونم خوشش میومد هي خودشو جابه جامیکرد بیشتربهش بخوره هردومون حشری شده بودیم ساعت 4 میرفتیم سرکار حسین گفت ساعت 2 منتظرتم همین جا.

رفتم خونه اشتها نداشتم فقط حشری بودم مامانم نهارآورد چندقاشق بیشترنخوردم گرمی هوارو بهونه بی اشتهایی م کردم نزدیک ساعت 2 بودبلند شدم برم سرقرار مامانم گفت چ زودمیری الکی گفتم سفارش زیاد داریم. حسینودیدم روچمن هاتوفلکه نشسته سوارشد بازم پامو میکشیدم به باسنش. هردومون استرس داشتیم وحشری بودیم مثه موقعی که آدم فیلم سکس نگاه میکنه.خلاصه رسیدیم محل کار که انباری داخل یک کوچه بود من کلید داشتم سرظهر بود کوچه خلوت بود رفتیم داخل در روبستیم. سرپاهمدیگه روبغل کردیم کیرامونو به هم میمالیدیم بوس میکردیم به حسین گفتم لباساتودربیار، گفت اول تودربیار، ناگفته نمونه من از حسین خیلی خوشکل تر بودم لاغرقدبلندبدنم سفید وبی موبود خلاصه لباسامونو درآوردیم حسین میترسید از اینکه به کسی بگم، گفت بزار منم یکم بکنم تا مطمئن بشم به کسی نمیگی. منم تا حالا کون نداده بودم گذشته از اون ازخونواده آبروداری بودم موندم چیکارکنم…

ازطرفی حشری شده بودم که نپرس، باخودم گفتم بالفرضم به کسی بگه باورنمیکنه همه منم میشناسن اونم میشناسن واسه همین قبول کردم.لخت شدیم سرپا قدشم نمیرسید کیرشوگذاشت دم سولاخم با دست راستشم کیرمو میمالید بااینکه از من کوچیکتربود ولی کیرش کلفت تروبلندتربود خیلی حرفه ای بودبس که کون داده بود.داغی کیرشوسوراخ کونم حس میکردم. ازم تف قرضی میخواست آب دهنم خیلی غلیظ شده بود ریختم تودستش مالیدبه سرکیرش وسوراخ کونم انگشتشو کردسوراخ کونم یواش میبرد تو نگه میداشت میکشیدبیرون بومیکشید کیرشو گذاشت دم سولاخم سرشومیمالید به سولاخ کونم خیس بودخوشم میومد ازبست مست بودم اصلا نفهمیدیم چ جوری کرد توش. خیلی لذت میبردم بدن حسین نرم بود میخورد بهم خوشم میومد بادوتا دستام باسنشو گرفتم میمالیدم فشارش میدادم بیشتر بچسبه به من.شرشرازمون عرق می ریخت. بااینکه زیادکون کرده بودم ولی اصلا اندازه کون دادنم لذت نبرده بودم واسه همین اصرار نداشتم جاهامون عوض بشه ویکم من بکنم …

دوباره حسین تف زد به دستش وشروع کرد به مالیدن کیرمن. دیگه داشتم به اوج لذت میرسیدم حسین تند تند میکرد تندتند هم واسم جلق میزد که یهودیدم آبم پاشید وبعد یک دقیقه هم حسین آبشو ریخت توکونم. لباسامو پوشیدم رفتم دستشویی زورزدم آب حسین ازکونم ریخت بیرون وخودموشستم دیگه نزدیک ساعت 4 بوددرمغازه روبازکردم،ازاونجا مسیرزندگیم عوض شد ومتوجه شدم من برای دادن آفریده شدم نه کردن….

و دست سرنوشت منو برد به سوی کون دادن!

نوشته: امیر

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *