این داستان تقدیم به شما

سلام.
 
من سینا هستم ۱۶ سالمه، قدم ۱۶۵ و وزنم ۵۲ هست و تقریبا بدن خوبی دارم و موهای کونمو میزنم ، خب بریم سر داستان که برمیگرده به دو هفته پیش ان موقع من زیاد از مردا و پسرای موآلو و خوش هیکل خیلی خوشم می امد و کونم برای اونا میخوارید ، من یک مرد خوشکلو که مغازه ساندویچی داره رو در نظر داشتم و وقتی میدیدمش خیلی حشری میشدم تا اینکه بالاخره دل زدم به دریا و شماره مغازه اش رو برداشتم و با تلفن عمومی بهش زنگ زدم و فهمیدم دوست داره کون بکنه ، انگار دنیا رو بهم داده بودند ، قرار شد من فرداش برم مغازش که منو ببینه ، اولش ترسیدم و گفتم شاید به پلیس بگه ولی بر ترسم چیره شدم و رفتم ، من و اون دور یک میز نشستیم و تا یکی دوساعت باهم درباره سکس و احساسو از این جور چیزا حرف زدیم قرار شد جمعه که میشد پس فردای اون روز بیام جلو مغازش و منو ببره به خونش…
 
جمعه فرارسید روز موعود کون من ، سر قرار رفتم و اونم منو برد به خونش ، اولش لباسامونو در اوردیم و لب گرفتیم و بعدش براش ساک زدن در همین لحظه بود که دوتا مرد از داخل یکی از اتاقا بیرون امدند من ترسیدم ، ساندویچ فروشه گفت نترس اینا برای تو اومدن ، بعدش به طور وحشیانه اون مرده ساندویچ فروش منو کرد برای یکی از مردای مجبور بودم ساک بزنم و برای یکیش جلق بزنم با دستم ، خیلی ترسیده بود نمیدونستم چیکار کنم ، به خاطر همین گریه ام گرفت بعدش هم که اونا جاشونو عوض میکردند و کون و دهن من به هر سه ی اونا رسید بگم که کونم خیلی درد گرفت و یکمم خونی شد چون اونا وحشیانه میکردند و من هم به خاطر درد مدفوعمو مجبور شدم بدم بیرون تا اونا رو از خودم دور کنم ، ولی اونا مدفوعو پاک کردند ، بعد از دو ساعت که من تقریبا در حالت بیهوشی بودم اونا لباساشونو پوشیدن و لباسای منو هم تنم کردند و منو به یکی از خیابانو بردند و اونجا ولم کردند و گفتن اگه حرفی‌بزنی بدتر میکنیمت ، یادتون باشه که تا طرف رو درست نشناختین باهاش سکس نکنین ، خیلی برام دردناک بود ، ولی به هیچکس نگفتم …

 
ببخشید اگه داستانم کوتاه شد.
 
 
نوشته: سینا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *