این داستان تقدیم به شما
سلام ..
خونه ما تو روستا بود و خونواده عموم چند سالی بود که رفته بودن شهر . یه پسر عمو دارم که دو سالی از من بزرگتره اسمش سیاوشه و از اون هفت خط هاست . خواهرش که دختر عموم باشه 5 سالی از من کوچیکتره و دختر خیلی لوس و خجالتی و خیلی سفید و ترد ،اسمش زینبه…
خونواده عموم هر موقع که بیان روستا میومدن خونه ما البته تابستونا بیشترش اینجا بودن . یه روز با سیاوش رفتیم ماهی گیری ،اومدیم خونه لباسامون کلی بوی ماهی میداد و همین بهونه شد که سیاوش بگه بیا بریم حمام و باهم رفتیم حمام و اول یه کم خودمونو شستیم که سیاوش گفت بزار کمرتو کیسه بکشم منم اصلا به سکس فکر نمیکردم . من وایساده بودم و اونم با دست کمرمو میکشید و کمکم اومد پایین همین که دستش به کونم خورد متوجه شدم که کونمو میخاد .خداوکیل نمیدونم از ترس بود که چیزی نگفتمو حرکتی نکردم یا خوشم اومده بود که لب باز نکردمو خودمو در اختیارش گذاشتم . شرتمو در اوردو کیرشو گذاشت لای پام و شروع کرد تلمبه زدنو گاهی شامپو میریخت کف دستش و میمالید رو لپای کونمو لای پاهام و کیرشو میکشید تو خط کونم متوجه نشدم کی ابش اومد و خلاصه کونو دادمو اومدیم . گذشت و به فکر انتقام نبودم ولی بیشتر احتیاط میکردم که به طورش نیوفتم چون میدونستم دیگه توخلوت گیرش بیوفتم باید بدم . یه شب عمواینا همه اومده بودن خونمون که موقع رفتن دختر عموم موند و قرار شد چند روزی اینجا بمونه من اصلا تو نخ کردن زینب نبودم .
شب زودتر خوابیده بودم ساعت 1 یا 2 بود از خواب بیدار شدم دیدم زینب تقریبا یک متر پایین تر از من و سرش رو به اون طرف خواب خواب بود و پتو از روش رفته بود . یه شلوارای جنس لم بود اون موقعها از کویت میوردن ،پوشیده بود و دامنش بالا رفته بود . ببخشید باید زودتر میگفتم سن زینب اونوقتا خدود 13 بود و من حدود 17 بودم . همینکه کونشو دیدم یه جرقه تو ذهنم زده شد که لااقل یه جق بزنم . اولش یه کم نگاش کردمو کیرمو دست کشدم ،رفتم جلوتر ،برعکس من خوابیده بود من سرم به دیوار اطرف بود و اونم اونطرف . البته مادر بزرگمکنارش خوابیده بود . رسیدم نزدیکش و دستمو یواش گذاشتم رو لمبه هاش و با اون دستم جق میزدم . قلبم مثه کون مرغ میزد جوری که نفسم تند شده بود و انگار داشتم کوه میکندم . یه جوری بود که پاهای من پشت کمرش بود و پاهای اون تو صورت من . کیرمو اروم گذاشتم لای روناش بعد سرمو میکردم لای کونشو بو مکشیدم تا نزدیکای صبح چند بار اینور اونور میشد تا نزدیکای صبح ابم اومد و گرفتم خوابیدم . تا شب نشستم نقشه کشیدن که چطور شب بیشتر حال کنم چون بار اول هر چقد سعی کردم شلوارشو در بیارم نمیشد ممکن بود بیدار شه .خود شلوارش گشاد بود ولی پاچه هاش کشی بودو کش شلوارش خیلی محکم بود میومد پایین ولی خیلی کم به خط کونش که میرسید دیگه نمیشد کاری بکنی . باز هم شب شد و منم هیز شده بودم و منتظر بودم بریم بخوابیم . باز هم دقیقا همون شکلی که دیشب خوابیدیم .
همین که برقارو خاموش کردم منتظر موندم بخوابه و چشامو بستم و زیر چشی نگاه میکردم . خواب به کلی از سرم پریده بود . وقتی مطمعن شدم خوابیده باز هم مثه دیشب پیش رفتم ولی باید از روی شلوار کاری میکردم و انتظار داشتم یه شلوار دیگه بپوشه ولی نشد . همنطور که داشتم به کونش دست میکشیدم به ذهن خرابم رسید که نخای پشت کونشو با چیزی پاره کنم . یواش رفتو یه تیغ از تو روشویی پیدا کردم و مستقیم اومدم نشستم پشتشو اروم دوخت پشت شلوارشو به اندازه 6 سانتی پاره کردم و یواش بازش کردم اولش به شرتش رسیدم .اروم شرتشو زدم کنار انگار در بهشت باز شد و داشتم میدیدم قند تو دلم اب شد . شرتشو میگرفتم بالا یه کون سففییید و یه سوراخ صورتی میدیدم . خوابیدم پشتش و کیرمو از تو سوراخ کردم تو شرتشو بلند کردم گذاشتمش رو کونش . بدون هیچ حرکتی فقط قلبم داشت از کونم میزد بیرون . صدای نفسام همه خونه رو گرفته بود . اروم کیرمو میمالیدم به کونش که یه ان برگشتو به شکم خوابید چنان محکم پریدم تو رختخواب که اگه تا اون موقع بیدار نشده بود الان بیدار میشد .
چند دقیقه ای خودمو به خواب زدمو و فقط به خدا میگفتم غلط کردم دیگه از این کارا نمیکنمو و هیچی نشده توبه کردم ولی بعدش که دیدم خبری نیست باز رفتمو شروع کردم حالت + خوابیدم روش و کیرمو کردم لای پاهاش بدون اینکه تف بزنم آب کیر همشو خیس کرده بود دیگه مطمعن شدم بیداره ولی باز هم احتیاط میکردم . دیگه تا صبح همون حالتی که به شکم خوابیده بودو عوض نکردو پتو رو کشید روسرش منم آروم تلمبه میزدم . کیرم از رو کسش رد میشد و لای پاش خیس شده بود ابم که میخواست بیاد کیرمو میکشیدمو و بازبون میرفتم لبه های خط کونشو لیس میزدم واییییییی . نزدیکای صبح ابمو روی شلوارش پاشیدمو و خوابیدم…
نوشته: ناصر جغجغه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید