این داستان تقدیم به شما
یکسالی بود از شوهرم جدا شده بودم
در عین حال که پدر و مادرم هوامو داشتن خیلی هم کنترلم میکردن
تصمیم گرفتم با مسیح پسر ۳سالم جدا زندگی کنم
با مهریه ای که گرفته بودم پشتوانه مالی خوبی داشتم
گشتم دنبال یه خونه تا بلاخره پیدا کردم
خونه یه طلافروش ۴۰ساله که به همراه زنش میترا و دوتا دخترش زندگی میکردن
طبقه بالا را اجاره کردم
احساس خوبی داشتم از اینکه مستقل هستم
هرچند خانوادم مخالف بودن اما جدا شدم ازشون….
***
آقا سعید صاحبخونمون از همون نگاه های اولش فهمیدم که تو گلوش گیر کردم
من قدم ۱۷۰و وزنم ۶۵ و پوستی سفید و چشمای روشنی دارم اسمم مهسا ست و ۳۷سالمه
خداییش منم بدم نیومده بود ازش
یه ۴ ماهی گذشت از زندگی تو اون خونه
یه روز رفتم مغازش و یه پابند ازش خریدم
تا فاکتور کرد اول که پولشو نمیگرفت با کلی اصرار قبول کرد و تا خواستم بیام بیرون گفت این به پاهای شما خیلی میاد چون شما پوستتون سفیده
تشکر کردمو اومدم
فهمیدم دلش میخواد بکنه منو
گذشت تا یه روز زنش و دوتا دخترش بهمراه خانوادش رفتن شمال
آقا سعید بخاطر مغازه نتونست بره
میترا ازم خواست این چند روز که نیستش برای سعید غذا ببرم
یه دو روزی از رفتنشون گذشت که بهش زنگ زدم گفتم آقا سعید شام چی درست کنم واستون
با کلی تعارف گفت پلوشوید و گوشت هوس کردم
گفتم باشه فقط بی زحمت این پا بندی که بهم دادید قفلش شله و هی باز میشه گفت انبر میارم و براتون درست میکنم
گفتم پس اصلا شام بیایید بالا در خدمتتون باشم
با کلی تعارف ۷بلاخره قبول کرد
شامو آماده کردم.به خودم رسیدم.یه تک پوش تنگ سبز و یه ساپورت مشکی تا بالای قوزک پام پوشیدم
ساعت ۱۰بود که آقا سعید زنگ و زد
درو باز کردم اومد بالا.خداییش اگه چاره داشت تو همون ورودی در میکردم.
اومد تو بعد خوردن چایی رفتیم واسه خوردن شام
من روبروش بودم و حین خوردن شام هم منو با نگاهش میخورد و هم شامو
خلاصه منم هی نازه و کرشمه میومدم واسش
شامو خوردیم گفت پابندتونو بدید درست کنم
همینطور که به پام بود رفتم کنارش و پامو گذاشتم رو عسلی کنار مبل.گفتم اگه میشه همینطوری درست کنید.اونم از خداخواسته مچ پامو گرفت و مشغول شدمنم هی میرفتم نزدیک تر.دیگه گرفتن پاهام به نوازش تبدیل شده بود.قفلو درست کرد و گفت خیلی پابنده تو پای شما قشنگه گفتم چرا گفت هم خیلی پاتون سفیده هم ظریف و …
گفتم ظریفو چی گفت هیچی گفتم نه بگید خوب بدم نمیاد گفت هم ظریفه هم سکسی
آخ دلم غش رفت.گفتم خیلی شیطونیدا.
گفت یه خانم خوشگل تو یه خونه تنها با یه مرد باشه معلومه که مرده شیطون میشه.
بلند شد دستشو دور کمرم حلقه کرد و گفت خیلی سکسی هستی.با عشوه نگاش کردم گفتم قابل نداره.اینو گفتم که لبشو گذاشت رو لبم و یه چند ثانیه که خورد هم خیس شدم هم دیدم مسیح بیداره.
گفتم سعید جون مسیح و میخوابونم بعدش میام
گفت پس بیا پایین
تو که تخت دونفره نداری اما چون میترسیدم مسیح بیدار بشه گفتم تا خوابید صدداتون میزنم
قبول کرد و رفت یه دوش بگیره
مسیح و با دردسر خوابوندم
یه آرایش توپ و جلف کردم و زنگش زدم بیا بالا که دلم ضعف رفته واست
مثه قرقی اومد
منو که دید یه جونی گفت که استخونای کونم تیر کشید
رفتیم تو اتاق من رو تختخواب
گفت روزی که اومدی خونه را اجاره کنی آرزوم بود بتونم بکنمت
گفتم حالا که داری به آرزوت میرسیدستشو کرد تو شلوارمو کسمو گرفت تو دستش
لبش تو لبم
کسمو میمالوند و لبمو میخورد
منن دستم رفت سمت کیرش
اووووف چقدر بزرگه و کلفت بود
گفتم آققققققا ای منو جر میده گفت پارت میکنه
باعشوه گفتم گناه دارما گفت تو عشقمی اما باید اینو بخوری
پاشدم لباسمو در آوردم لخت لخت
لباس سعیدم در آوردم
همونطور که خوابیده بود ۶۹شدیم من رو بودم
کیرشو مک میزدم اونم کسمو میخورد و تو کونم انگشت میکرد
گفتم واااای کونمم میکنه
خلاصه خوب که خوردیم بلند شدم گفت بیا تو دلم
کیرش راست راست و کلفت بود
خوابیدم تو بغلش
کونم سمت کیرش و پشتم بهش
کیرشو گزاشت لا پام
داغ داغ بود
سینمو گرفته بود و هی کیرشوو میکشید لای کسم
کسمو دادم عقب
چقدر دلم کیر میخواست
سرشو کرد تو کسم
یه آخی گفتم که دلش غش رفت
تو یه حرکت تا ته کرد توش
ویواش یواش تلنبه و سرعت گرفت
بهم گف چه جوری دلت میخواد ارضا بشی
گفتم داگی
گفت جووووون پاشو
داگی شدم اومد پشتم کونمو بوسید گفت نوبت تو هم میشه
کرد تو کسم و تند تند تلنبه میزد
تو آسمونا بودم داشتم ارضا میشودم که فهمید و سرعتشو زیاد تر کرد
بعد از یکسال حال اومدم
بیحال دراز کشیدم
فک کنم خوابم برد.تا چشامو باز کردم دیدم سعید با کیر کلفتش بغلمه و داره کیرشو میماله
ازش تشکر کردم.گفت قابل نداشت حالا نوبت توعه
گفتم چجوری گفت میخوام کونت بزارم
گفتم میترسم کیرت خیلی کلفته گفت نترس کونتو گشادش میکنم
گفتم فقط یواش
گفت رو چشمم
گفت دمرو بخواب و لپای کونتو باز کن
خوابیدم و باز کردم با کرم کونمو چرب کرد و انگشتشو کرد توش
اول درد داشت اما بعد یواش یواش تا بند دوم انگشتشو داد توکونم.داشت آروم عقب جلو میکرد
انگشتشو در آورد.کرم مالی د اومد روم
سرشو اول مالید به کونم
بعد گف عشقم بکنم توش گفتم بکن عزیزم
سرشو فشار داد و کرد توش
آخ جر خوردم
گفتم آرومتر بکن
گفت چشششششم عزیز من
یواش یواش و با حوصله تا تخماشو کرد توش
گفتم سعید جون میترا هم از کون میکنیش
گفت آره گشادش کردم.بیشتر کونش میزارم
گفتم دردش نمیگیره.گفت اوایل چرا اما حالا عادت کرده
گفت تو چی گفتم درد که داره لما چون کیر تو تو کونمه حال میکنم
یه دفعه گفت اووووف و یه فشار داد
شروع کرد به گایدنم
بی رحمانه میکردم وهی میگفت کون بده جنده من
کیر بخور کونی
منم هم آه و ناله میکردم هم میگفتم
آخخخخخ کونم
پااااارررره شدم
جرررررم دادی
کیر کلفت
کوووونم درد میکنه
کونم میسسسسسوزه
اونم ببشتر حال میکرد و محکمتر میردم
داشت آبش میومد
با یه صدتی کلفتی میگفت
جوووووون کون بده
کونی من
کیرم کجاته و منم میگفتم تو کوووونمه کیر کلفت
گفت کونتو بده بالا
کونمو دادم سمت کیرش عقب
خیلی حشری بود
آبش داشت میومد
دیگه حالیش نبود
محکم میکردم یه دفعه گقت آهههههه
بخور آبمو
گفتم بده ریخت تو کونم گفتم وااااای سوختم
آتیش گرفتم وای کونم
بیهوش شد رو کونم بعد یه دقیقه بلند شد
کیرشو در آورد
بوسیدم و کلی تشکر کرد ازم
گفت امشب میخوام همینجا بخوابم
دوتا تشک انداختم و رفتم تو بغلش
نصفه شب دوباره کردم
خلاصه از اونروز به بعد هفته ای یه بار میکندم
کونمم گشادش کرده
هوامو خیلی داره
میگه میخوام صیغت کنم و واست یه خونه بخرم
گفتم منم از خدامه
نوشته: مهسا مستقل
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید