این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان.
من هفده سالمه و داستانی میخوام براتون تعریف کنم مال بیست و دو اردیبهشت پارساله یعنی سال ۹۵…
***
من یه رفیق دارم ک اسمش علیه. نه سال همکلاس مدرسه بودیم و دوسال اخیر خیلی به هم نزدیک شده بودیم. شده بودیم مث داداش. البته داداش ک نمیشه گف عاشق هم شده بودیم. علی پسر بسیار جذابیه. ورزش کاره حدود ۱۶۷ قدشه سینه و باسن فوق العاده خوش فرمی داره. لبای تپل و دندونای خرگوشیش هم جذابیتشو دوچندان کرده. اخلاق گاهی بچگونه شم واقعا اونو ب یه پسر استثنایی تبدیل کرده.
بیست و دو اردیبهشت تولدش بود و قرار بود باهم باشیم. بابا مامانش نمیدوتم چرا ولی یه مقدار پول براش گذاشتن و خودشون رفتن مشهد و قرار بود فردا شبش برگردن
من و علی شام رفتیم بیرون و کلی حال کردیم و ساعت حدودا ده برگشتیم خونه. ضمنا خونه من و علی کمتر از ۵۰۰ متر فاصله داشت و نزدیک هم بودیم. علی بهم گفت ک اجازه بگیرم و شب برم پیشش چون تنها بود. منم اجازمو به زور گرفتم و باهاش رفتم خونه. خونشون طبقه سوم یه ساختمون سه طبقهس.
رفتیم تو و با هم لباس عوض کردیم و تو پذیرایی نشستیم جلو ماهواره. داخل پرانتز بگم ک من تا اون شب اصلا اصلا حتی کردن علی یه فکرمم نرسیده بود چون خیلی روش حساس بودم. مثلا نمیذاشتم سوپر ببینه و جق بزنه. خلاصه لباس عوض کردیم و نشستیم پای ماهواره. چندتا شبکه عوض کردیم و دیدیم چیزی نداره رفتیم سر گوشی. علی سرش رو شونه من بود و داشت گوشیمو نگا میکرد منم تو یوتیوب دنبال کلسپ بودم ک سرگرم شیم.
علی یهو گوشیو ازم گرف و رو یه کلیپ ک عکس یه دختر روش بود زد و دیدم نوشته لز تلفنی دختر اصفهانی. گفتم علی نه اینو نگا نمیکنیم ک گفت بذا ببینم چی میگن.
دوتا دخترا شروع کردن ب حرف زدن و علی با دقت گوش میکرد. چون چند وقت نذاشته بودم ک جق بزنه و گفته بودم اگ بزنی دیگه نه من نه تو متوجه میشدم ک حشری شده. کیرش داشت شلوارکو پاره میکرد.
خلاصه دوتا دخترا تلفنی لز کردن و کلیپ تموم شد و علی گف من باید برم خودمو تخلیه کنم. منظورش جق بود ک نذاشتم بره گفتم نه کنترلش کن نزن. گف چجوری؟ گفتم بیا بریم بخوابیم دیگه دیر وقته خودش رو تخت خوابید و منم درست کنار تختش رو زمین خوابیدم. مث اوسکولا تو رخت خواب با هم تو تلگرام چت میکردیم به جا اینکه با هم حرف بژنیم. منم ک راستش از حشریت داشتم میترکیدم تو تل به علی گفتم بیام منم کنارت رو تخت بخوابم؟ گفت خو بیا اشکالی نداره. منم رفتم کنارش و اون روش سمت دیوار بود و گوشیش دستش بود منم به پشت کنارش. دوباره تو پی ویش بش گفتم علی یه چیزی بکم؟ گف بگو. گفتم میای لب بگیریم؟
دیدم برگشت سمتم و گف من تا حالا نگرفتم بلد نیستم. گفتم بلد بودن نمیخواد ک چشاتو ببین بقیش با من. دیدم چشاشو بست و منرفتم رو ابراااا…
لبامو چسبوندم به لباش و کشیدم سمت خودم. با ولع تمام لباشو میخوردمو خودشم کم کم همراهی میکرد. همونجور ک لب میگرفتیم دستشو برد و کیرمو از رو شلوارک گرفچ شروع کرد به مالیدن. منم کیر اونو گرفتم تو دستم. دستشو برد تو شرتم و وای خدای من باورم نمیشد دست هلی مستقیما رو کیرمه و داره میماله کیرمو .
منم دستمو بردم تو و اوووفجون. دیدم سر کیرش خیس شده. آبشو مالوندم به کف دستم یه کم تفم کردم و شروع کردم واسش جق زدم.
صدای آهش بلند شده بود و کیرمو میمالید. بهم گف س… ( اسمم ) کونتو میخوام. منم دستمو دراوردم و قمبل شدم رو تخت و پاشد اومد پشتم دست میکشید لای کونمو میگف ای جون چه کونی داری. دیدم تف انداخ کف دستش و مالید به کیرش و گذاش دم سوراخ کونم. منم ک داغ داغ شده بودم گفتم جووون علی منو بکن…
یواش یواش داشت فشار میداد تو و واقعا درد داشت و آه میکشیدم یواش یواش همه کیرشو فرستاد تو کونم و شروع کرد کم کم تلمبه میزد. تلمبه میزد ک یهو گف الان آبم میاد منم گفتم پس درش بیار نذا بیاد. درش آورد و گفتم حالا تو قمبل شو. اونم شرت و شلوارکشو دراورد کامل و جلوم رو تخت قمبل شد و دیدم که وااااای عجب کونی. تپل و گوشتی و و بدون مو. بی معتلی کیرمو خیس کردم و فسار دادم رو سوراخ کونش و با درد فشار دادم تا رفت تو…
تلمبه میزدم و حال میکردم منم ک حس کردم داره آبم میاد در آوردم و گفتم علی بریم کیرمونو بشوریم ( کثیف شده بودن ) رفتیم دوتایی تو توالت و کیرامونو شستیم و اومدیم بیرون رو مبل گفتم بشین. نشست رو مبل منم پایین نشستم رو زمین و کیرشو گرفتم تو دستم. میمالوندمش به صورتم و میگفتم ( علی عاشقتم ) . کیرش حدود ۱۵ سانت بود و نسبت به قد خودش کیرش بلند یود. کردم دو دهنم و واسش ساک میزنم . چشاشو بسته بود و فقط داشت کیف میکرد. اونقد واسش خوردم ک گف ( س*** آبم) گفتم بریز تو دهنم عشقم. دراورد کیرشو از دهنم و شرو کرد جق میزد و منم پایین پاش نشسته بودم ک همه آبشو ریخت تو صورت و دهنم و منم همشو خوردم. واقعا ک خوش مزه ترین آب آب کیر علی بود. علی شل شد و لش افتاد رو مبل منم رفتم بالا سرش رو مبل واستادم و جقزدم همونجوری ک چشماشبهم بود آبمو ریختم رو صورت و بدنش و اونم زبون میکشید دور لباشو و آبمو میخورد. جفتمون ارضا شده بودیم و بهش گفتم پاشو بریمحموم. دوتایی رفتیم حموم ولی تو حموم چون ارضا و سرد شده بودیم کاری با هم نکردیم. خلاصه اونشب بهترین شب عمرم بود و هنوزم از ته دلم عاشق علیمم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: زاگالو
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید